فصلنامهء مطالعات تاریخی
ویژهنامهء بهائیت
مؤسّسهء مطالعات و پژوهشهای سیاسی، شمارهء ۱۷ مطالعات تاریخی خود را به "بهائیت" اختصاص داده و با یک سخن اوّل و دوازده بررسی به قلم افراد مختلف در ۳۰۱ صفحه منتشر شده و تکملهای به زبان انگلیسی که خلاصهء مقالات فارسی آن است در سیزده صفحه به آن افزوده است. در سخن اوّل ماهیت این نشریه را برای خوانندگان روشن ساخته است:
… در این میان محافلی چون انجمنهای سرّی، لژهای فراموسونری و فرقههایی چون بهائیت، نمونههای بارزی است که با دخالت مستقیم استعمار تولّد و پرورش یافت. هدف از این اقدام چه بود؟ همانا نفوذ در ارکان قدرت از طریق نخبگان وابسته، سنّتزدایی و عُرفی سازی مناسبات و پیوندهای اجتماعی و فرهنگی، خنثی کردن عوامل و عناصر پایداری در برابر فرهنگ بیگانه، به دست دادن تعریفهای تازه از دینداری و دینمداری، جانشینسازی برای نهادهای مذهبی و … در نهایت سیطرهء اقتصادی و فرهنگی بر ایران از هدفهای عمدهء استعمار در شکل ددن به این گروهها بود. (ص۸)
از آنجا که نویسندگان جمهوری اسلامی برای تخریب چهرهء سلطنت پهلوی ناچار از آنند دوران قاجاریه را که شاید ننگینترین و تاریکترین دوران تاریخ ایران باشد، به نحوی بزرگ و عالی جلوه دهند، نویسنده مینویسد:
هرچند پیدایش این جریانها در دورهء قاجار و همزمان با رسیدن امواج تمدّن غرب به ایران رخ داد، امّا توسعه و نفوذ آن در دورهء پهلوی شکل گرفت. اگر دورهای به نام پهلوی در ایران ظهور نمییافت و آنچنان که ملموس اهل دقّت و مطالعه است این کانونها در دامان حکومت پر و بال نمیگرفت، و بر اهرمهای قدرت نمینشست، چه بسا اکنون نام این محافل و فِرَق در ردیف گروههایی قرار میگرفت که فاصلهء اندکی بین طلوع و غروبشان وجود دارد و نیازی به یادکرد تاریخی نمییافت.
نویسنده برای آن که جلوهای به کارش بدهد ناچار است به حربهء افترا متوسّل شده نسبت قتل هم به بهائیان بدهد، "امّا توسعهء تصاعدی آنها در دورهء یاد شده هم روایتگر موفّقیت نفوذ سُلطهجویان در حکومت وقت و هم حکایت کنندهء تأثیرات این گروهها بر شئونات جامعه – از قتل نفوس مسلمانان گرفته تا رویاروییهایی که بخشی از تاریخ معاصر را از آن خود کردهاند – است."
در اینجا است که هدف از انتشار این نشریه مطرح میگردد، "از این رو توجّه فرقهای چون بهائیت، بررسی جریانی تحمیل شده به ایران است که پرداختن به آن، خالی از ظرفیت تاریخی نیست." و در ادامه میافزاید، "توجّه فصلنامه به پدیدهء بهائیت نه از این رو – که موضوعی سپری شده تلقّی میشود – بلکه از موضع توجّه به جریانهای تاریخی صورت گرفته است."
ضمناً ناشران این مجموعه هدف فرهنگی خود را مطرح کردهاند که، "در چند دههء گذشته، منبعی که این فرقه را با استناد به منابع اصلی، از جمله منابع بهائی، بررسی و معرفی کرده باشد، در دسترس نبود و جای بستهای هرچند کوچک که آگاهیهای موجود را دستهبندی کرده ارائه نماید، خالی بود."
البتّه، ناشران با اعتراف به کمی و کاستیهای این نشریه، قول دادهاند که در آیندهای نه چندان دور بنا دارند "به فراخور استقبال پژوهشگران و علاقمهمندان به تاریخ معاصر ایران، شمارهء دیگری از منشورات خود را به این موضوع اختصاص دهد." و البتّه از محقّقان و صاحبنظران دعوت کرده یافتههای تازهء خود را برای هیأت تحریریه ارسال دارند؛ البتّه نمیدانم آیا از نویسندگان بهائی نیز اثری را میپذیرند یا خیر.
محتوای نشریه
مقالهء اوّل را حجّتالاسلام و المسلمین روحالله حسینیان، رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تحت عنوان "بهائیت، رژیم پهلوی و مواضع علما" مرقوم داشته است. او به مخالفت دائمی روحانیت شیعه به این آئین اشاره کرده و با ارتباط دادن آن به سلسله پهلوی اظهار میدارد حسّاسیت علمای شیعه زمانی مضاعف شد "که مناسبات رژیم پهلوی – اسرائیل – بهائیان به پیمانی سهجانبه و نانوشته منجر گردید." (ص۱۱)
نویسنده از انتصاب یک سرگرد بهائی به نام اسدالله صنیعی توسّط رضاشاه به آجودانی مخصوص ولیعهد سخت برآشفته است؛ البتّه منبع سخن او ، حسین فردوست است. نویسنده از این که بهائیان در بعضی دوایر دولتی ترقّی کرده به مناصب مهمّ دست یافتهاند سخت ناراحت است و دیگربار موضوع قتل ابرقو را که توسّط خود مسلمانان و به علـّت ماجرای کاملاً غیرمذهبی صورت گرفته و مطامع دیگری در میان بوده، به بهائیان نسبت میدهد (ص۱۳). بیغرضی نویسنده آنقدر مشهود است که منابع سخنش حجّتالاسلامها و محقّق بیطرف مشهور که ابداً با افترا و دروغ آشنایی ندارد، آقای عبدالله شهبازی است. نویسنده، اقدام بهائیان برای بیان منویات خود را "رفتار گستاخانهء بهائیان" (ص۱۴) میخواند و اقدامات آقای بروجردی در مبارزه با بهائیان را بیان میکند. جالب است که هر جا به اقدامات بهائیان اشاره کرده با عناوینی چون "یکی از اقدامات زشت بهائیان"، "گستاخیهای بهائیان"، "استفادهء بهائیان از زنان زیبا برای تبلیغ جهت جذب جوانان" (14-13)، "اقدامات دکتر برجیس در کاشان در بیاحترامی به قرآن و هتک ناموس مردم" (ص۱۴)، "جسارت بهائیان" (ص۱۴)، "تجرّی هر چه بیشتر بهائیها" (ص۱۶)، "به تنگ آمدن مردم از جسارتها و خصومتهای بهائیها" (ص۱۶) و امثال آن یاد میکند؛ امّا اقدامات شجاعانهء مسلمانان غیور را اینگونه بیان میفرماید، "مردم که از جسارتهاو خصومتهای بهائیها به تنگ آمده بودند، فرصت را مغتنم شمرده، بسیاری از محافل بهائیان را در شهرها تخریب و در تهران نیز مرکز بهائیان، حظیرهالقدس را تصرّف کردند."
آقای حسینیان در خاتمهء مقالهء پر از هتّاکی و بیحرمتیاش که در واقع شأن نویسنده را نشان میدهد، به ذکر اسامی چند نفر از صاحبان "پستهای حسّاس" که تصوّر میکند بهائی بودهاند پرداخته است:
سپهبد اسدالله صنیعی (وزیر جنگ هویدا و منصور)، هویدا، منصور روحانی، سرلشکر پرویز خسروانی، عطاءالله خسروانی (وزیر کار)، فرّخرو پارسا، دکتر منوچهر شاهقلی (وزیر بهداری)، پرویز ثابت (معاون ساواک). همین فهرست میزان دقّت و آگاهی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی را ثابت میکند و ابداً دلیل دیگری در اثبات اوج علم و درایت ایشان لازم نیست.
ایشان مقالهء پربار خود را با این عبارات خاتمه داده و برگی دیگر بر افتخارات خود افزودهاند، "مجموعه اسناد بهاییت سند افتخاری است برای اثبات دقّت و هوشیاری روحانیت بویژه حضرت امام خمینی که در سال ۴۱ هدف تصویب لایحهء انجمنهای ایالتی و ولایتی را تشخیص داد و متوجّه شد که این لایحه برای نفوذ بهائیان است و بهائیان قصد تسخیر مناصب سیاسی و اقتصادی را دارند و اهداف آنها در راستای هدف اسرائیل و جاسوسی برای آنها است." ده سند نیز جهت تتمیم فایده ضمیمه شده است.
برای اطّلاع کسانی که در آن زمان در ایران نبودند باید بگویم که بهائیان در رأیگیری انجمنهای ایالتی و ولایتی شرکت نکردند و دولت تهدید کرد اگر کسانی در این رأیگیری شرکت نکنند، از دریافت گذرنامه محروم خواهند شد.
مقالهء دوم اثر حجّتالاسلام و المسلمین سیّد هادی خسروشاهی تحت عنوان "نگاهی به خاطرات صبحی است" که تحت عنوان "کتاب صبحی" در سال ۱۳۱۲ شمسی در مطبعهء دانش تهران به چاپ رسید و بخش دوم آن در سال ۱۳۳۵ تحت عنوان "پیام پدر" منتشر شد.
ایشان مرقوم فرمودهاند، "اهمّیت خاطرات صبحی از دو جهت قابل توجّه است؛ نخست شخصیت نویسنده که از افاضل و ادبای معروف عصر ما میباشد و دیگری محتوای خاطرات که به تاریخ و عملکرد فرقهء بهائیگری پرداخته است. علیرغم گذشت حدود سه ربع قرن از انتشار کتاب اوّل، بازخوانی و یا نگاهی به خاطرات وی ضروری مینماید. دیگر آن که این دو نوشتهء صبحی، نثری ادیبانه و ممتاز دارد که حاکی از مقام ارجمند ادبی و سخنوری وی است."
نویسنده بعد از سوابق خدمات صبحی در جامعهء بهائی، علّت خروج وی از ظلّ امر را به توهّمات خود بیان میکند و سپس تحت عناوین فرعی "شگردهای تبلیغ بهائیت"، "ناگفتههایی از کانون بهائیت"، "تبعیض و تحقیر ایرانیان"، "ریاکاری و تظاهر"، "بهائیان مطرود"، "تناقضات آشکار"، "کشف حجاب"، "انحرافات اخلاقی"، "ارتباط با بیگانگان"، "دعا برای امپراتور انگلیس"تاریخسازی"، "ناگفتههایی از شوقی افندی"، "کلاهبرداری"، "بدعتهای جدید"، "جهودان بهائی"، "نفوذ روزافزون در ارکان کشور"، "تاراج میراث فرهنگی"، "مظلومنمایی و شانتاژهای ماهرانه"، و بالاخره "دولت در دولت" مندرجات کتاب صبحی را واقعیت محض جلوه داده تا آنجا که توانسته در میدان دروغ و افترا جولان داده و بیغرضی خود را به نمایش گذاشته است.
مقالهء سوم با عنوان "اظهارات و خاطرات آیتالله حاج شیخ حسین لنکرانی دربارهء بابیگری و بهائیگری" است که حجّتالاسلام دکتر علی ابوالحسنی (مُنذِر) بر آن تقریر و توضیح مرقوم داشتهاند.
برای رعایت اختصار فقط به ذکر عناوین فرعی این مقاله میپردازیم: ۱- مهدویت، باور "امیدبخش" و اصل "کلیدی" در اسلام و تشیّع؛ ۲- اخلال در مبانی تشیّع، ضربه به استقلال و آزادی در ایران است؛ ۳- بهائیت، ستون پنجم استعمار؛ ۴- من نوکر سیّدالشّهدایم؛ ۵- علیمحمّد باب و چند نکته (۵-۱ رقیب باب در معجزهء تندنویسی؛ ۵-۲ فرازگاه باب در آستانهء اعدام؛ ۵-۳ نهجالبلاغه کجا، ترّهات باب کجا؛ ۵-۴ بابیان جانفشان اوّلیه، بابی و بهائی (به معنای امروزی لفظ) نبودند)؛ ۶- خاطرات کینیاز دالگوروکی را چه کسی در ایران منتشر کرد (۶-۱ پیوند سران باب و بهاء با استعمار تزاری؛ ۶-۲ مشرقالأذکار عشقآبد، روسیه و بهائیت؛ ۶-۳ مبارزهء لنکرانی با مشرقالاذکار؛ ۶-۴ روتشتاین، هژبر و پارک اتابک)؛ ۷- امیرکبیر؛ نقش بیبدیل در سرکوب فتنهء باب (۷-۱ اعتراف مورّخان به نقش کلیدی امیر در پایان دادن به آشوب بابیان؛ ۷-۲ قرّهالعین، امیر و ناصرالدّینشاه [که نسبت بیعفّتی به حضرت طاهره میدهد و منبع سخنش هم ناسخالتّواریخ است])؛ ۸- پیشگوییهای وارونه؛ ۹- مبارزات سیاسی – فرهنگی لنکرانی با بهائیت (۹-۱ برگزاری مجلس مناظره با مبلّغ بهائی (آذر ۱۳۰۵)؛ ۹-۲ چاپ و انتشار "کشفالحیل" آیتی (مرداد ۱۳۰۶)؛ ۹-۳ چاپ وانتشار "فلسفهء نیکو" نوشتهء حسن نیکو (آذر ۱۳۰۶)؛ ۹-۴ اعتراض به میلسپو به علـّت روی کار آوردن بهائیان (دیماه ۱۳۲۳)؛ ۹-۵ حمایت از محاکمه و مجازات تروریستهای بهائی ابرقو (۱۳۳۴-۱۳۲۸)؛ ۹-۶ درگیری با وزیر بهائی هویدا)؛ ۱۰- سرهنگ لطیف بیگلری، همرزم لنکرانی بر ضدّ رژیم پهلوی و بهائیت.
مقالهء بعدی اثر احسانالله شکراللّهی طالقانی تحت عنوان "خشت اوّل: بازشناسی و بازخوانی اسناد و نسخههای توبهنامهء سیّد علی محمّد باب" است. مقدّمه چندسطری این مقاله گویای ماهیت آن است:
نوشتهء حاضر با هدف معرفی بهتر و بیشتر یکی از اسناد مهمّ تاریخ سیاسی و مذهبی ایران تنظیم گردیده که پیشتر نیز دیگران و هم این قلم پیرامون آن مطالبی را ارائه نموده بودند. با این نگاه که پرداختن به ریشههای تاریخ هر پدیده، بهترین راه برای آسیبشناسی آن پدیده و آسیبزدایی پدیدههای مشابه آن محسوب میشود، بدون وارد شدن به لایههای عمیق اجتماعی و شرایط سیاسی آن دوران و با مروری گذرا به چگونگی شکلگیری، گسترش و ادامهء فعالیت فرقهء بابیّه در ایران به استناد خاطرات کینیاز دالگوروکی سفیر روسیهء تزاری، اسناد مربوط به "توبهنامههای سیّد علیمحمّد باب" را مورد بازشناسی و بازخوانی قرار میدهیم. (ص۱۵۵)
عناوین فرعی این مقاله عبارتند از: توبه در تاریخ تصوّف و سه سؤال؛ ردّ پای دالگوروک در ماجرای باب و بهاء؛ چگونگی انتقال توبهنامهء باب به کتابخانهء مجلس. والسّلام
مقالهء پنجم را سیّد مصطفی تقوی با عنوان "بهاییت و سیاست عدم مداخله در سیاست" به رشتهء تحریر در آورده است. مقالهء ایشان با نقل قسمتی از رسالهء سیاسیه شروع شده است. عناوین فرعی آن عبارتند از: نقد و تحلیل؛ یگانگی (دین و سیاست)؛ جدایی و تداخل؛ انگیزهء صدور حکم جدایی دین از سیاست، دستاویزهای آن و توجیهاتش
مقالهء ششم را آقای ابراهیم انصاری زحمت کشیده و همان اتّهامات گذشته را که نیم قرنی است حضرات مطرح میکنند طیّ مقالهای با عنوان "بهائیها و اسرائیل" به رشتهء تحریر در آورده است.
مقالهء هفتم را آقای سعید شریفی با عنوان "شیفتگی عبدالبهاء به غرب؛ در اندیشه و عمل" مرقوم داشتهاند. ایشان در چند صفحه به بحث و بررسی این بیان که "از برای تجارت و منفعت ملـّت امریکا، همملکتی بهتر از ایران نه؛ چه که مملکت ایران موادّ ثروتش همه در زیر خاک پنهان است. امیدوارم که ملـّت امریکا سبب شوند که آن ثروت ظاهر گردد" پرداختهاند و دعا به جان ملوک و سفر ایشان به غرب و اعطاء لقب سِر از طرف دولت انگلیس به آن حضرت را مستمسک مقالهء خود قرار داده است.
مقالهء هشتم عمدهً فتوکپی اسناد ساواک است که رحیم نیکبخت، کارشناس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و پژوهشگر تاریخ معاصر آذربایجان، تهیّه کردهاند. عنوان اصلی مقاله "فعالیت بهائیان در آذربایجان به روایت اسناد" و عناوین فرعی عبارت است از: نقشهء دهساله، نقشهء نهساله، تبلیغ در مراکز فرهنگی و آموزشی، نفوذ و گسترش روزافزون، ارتباط با بیگانگان است.
مقالهء نهم علاقهء آقای ابراهیم ذوالفقاری به بررسی "اوّلین زن کابینه" است که البتّه همانطور که میتوانید حدس بزنید "فرّخرو پارسا" را مدّ نظر دارند. البتّه به سایر وزرای بهائی هم اشاره دارند مانند غلامعبّاس آرام وزیر خارجه، صنیعی وزیر جنگ، منصور روحانی وزیر آب و برق، اسماعیل ریاحی وزیر کشاورزی، هوشنگ نهاوندی وزیر مسکن، عطاءالله خسروانی وزیر کار، حسن پاکروان سازمان اطّلاعات و امنیت کشور. هویدا سه ماه بعد از تصدّی پست نخستوزیری سه بهائی مشهور دیگر را هم به جمع فوق افزوده است: منوچهر شاهقلی وزیر بهداری، دکتر فرهنگ مهر معاون نخست وزیر و فرّخرو پارسا. در اینجا نویسنده به تفکّرات تخیّلی خویش وسعت بیشتر داده به بررسی خانم فرّخرو پارسا پرداختهاند.
البتّه نویسنده برای آن که سری به صحرای کربلا هم بزند در خاتمهء مقالهء پربار خود مرقوم داشته است:
تلاش برای ایجاد دولت غاصب اسرائیل یکی از اهداف عالی حزب بهائیت بود و ارسال ثروتهای دزدیشده از مردم مسلمان به آن دیار از فعالیتهای اصلی آنان به شمار میرفت. در این مقوله، فرّخرو پارسا هم ید طولایی داشت و در مدّت اشتغال در وزارت آموزش و پرورش، دزدیهای بسیاری کرد که گزارشهای مفصل آن در کتابی به نام او منعکس شده است. فساد اخلاق او نیز مقولهای است که در این نوشتار اشارهای به آن نکردهایم و خوانندگان محترم را به مطالعهء دقیق اسنادی که در خصوص او منتشر گردیده، دلالت میدهیم." (ص۲۵۵)
وظیفهء تحریر مقالهء دهم به علیاکبر علیمردانی واگذار شده که تحت عنوان "بهاییت و اوقاف" قلمفرسایی کردهاند. مبنای مقالهء ایشان بهائی بودن معاون نخستوزیر در سازمان اوقاف است. این شخص "محمّدحسین احمدی" نام دارد. گویا در اسناد ساواک پدرش مبلّغ بهائیان و ساکن بشرویه بوده است. نویسنده بعد از ذکر سوابق شغلی وی در دستگاه دولت تحت عناوین فرعی زیر مطالبی را درج کرده است: اختلاس و زد و بندهای مالی؛ عضویت در احزاب درباری و تشکیلات فراماسونری؛ ریاست محمّدحسین احمدی بر سازمان اوقاف؛ نویسنده اسنادی مربوط یا نامربوط را نیز ضمیمهء مقالهاش کرده است.
در مقالهء دهم خانمی به نام فاطمه نورایینژاد قدم به میدان نهاده و به ابوالفضائل گلپایگانی گیر داده است. عنوان مقالهء او "مکتوبی از ابوالفضل گلپایگانی در باب معاد و مباحثهء وی با حکیم جلوه" است. ایشان که پیدا است از علم و فضل بیکران بهرهء فراوانی بردهاند در چند صفحه حکیم جلوه را معرفی و پرده از مسلک بهائیگری برداشته و مقالهء خود را با این بیان شیوا به پایان بردهاند:
امروزه استدلالات موهوم و عوامپسند بهائیان با آب و رنگ جدیدی مطرح میشود؛ همانطور که این فرقه از بدو پیدایش ابزار مناسبی در دست دولتهای استعمارگر محسوب میشد، در قرن اخیر نیز استعمار جدید برای زدودن اصالت مذهب و به انزوا کشیدن عموم ادیان حقیقی الهی، حامی مسلکهای جدیدی چون بهاییت در ایران و وهّابیت در عربستان بوده، شعارهایی نظیر دفاع از حقوق بشر و توجّه به اقلـّیتهای مذهبی تنها بهانههایی در این راستاست" (که البتّه از نشریهء انتظار برداشت فرمودهاند).
مقالهء آخر با عنوان "ردّیهای بر تفسیر و تأویل بهاییان از مشروطیت" توسّط محمّدحسین رجبی، محقّق و پژوهشگر (این دو چه تفاوتی دارد؟)، از مقدّمه و تعلیقات برخوردار شده است. ایشان مطلبی که در خور توجّه باشد نیاوردهاند. فقط به سخنان کسانی چون محمّدکریمخان کرمانی استناد کرده و آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را زیر سؤال برده و نوشتارهای دیگران را مشابه و برتر از آن دانستهاند و بیان حضرت بهاءالله را که کلام حق باید نفوذ داشته باشد، ابتدا مردود شمرده، بعد با استناد به آن، عدم پیشرفت امر مبارک را دالّ بر عدم نفوذ کلام ایشان دانسته است.