مقالهء الاهرام و نقد تحقیقی آن

مقالهء الاهرام و نقد تحقیقی آن

هفته نامه الاهرام / مصر

 

دیگران

حکم دادگاه که شناسایی رسمی برای بهائیان قائل شده تأثیر چندانی بر بحث و جدل در خصوص این فرقه که پایگاهش در اسرائیل است  نداشته است.  جیهان شاهین درباره پیروان امر بهائی و اعتقادات آنها گزارش می دهد.

————————————————————————————————–

حکم دادگاه اداری در تأیید خانواده ای اهل اسکندریه که در کارتهای هویت و گذرنامه ها خود را بهائی بنامند، ابتدا ضربه ای به عموم وارد کرد امّا طولی نکشید که جای خود را به بحثی داغ و پرهیجان داد.  دادگاه حکم خود را، که روز ۱۶ آوریل صادر شد، بر این زمینه مبتنی ساخت که اسلام آئین های گوناگون غیرمسلمان را می پذیرد.  امّا، وزارت کشور این حکم را در دادگاه عالی اداری به این عنوان مورد اعتراض قرار داد که با اصول مذکور در قانون اساسی که اسلام را دیانت رسمی مصر می شناسد، مباینت دارد.  شیخ اعظم الازهر گفت که اسلام ادیان مسیحی و یهودی را به عنوان ادیان آسمانی به رسمیت می شناسد و بهائیت را به عنوان عقیده و مکتبی توهین آمیز توسّط فرقه ای منحرف از ملحدین تعریف می کند.

بهائیان گروه کوچکی هستند که مرکز جهانی آنها در اسرائیل واقع است و اعتقاد خود را بر این پایه استوار می دانند که اراده  الهی به طور تدریجی از طریق پیامبرانِ ادیان بزرگ ظاهر و باهر می شود.  بهاءالله، شارع این آئین، این عقیده را در سده نوزدهم در ایران تأسیس کرد و به علّت ادّعای پیامبری، و بعد ادّعای الوهیت، تبعید شد.  امروز، آئین مزبور مدّعی است که در سراسر جهان دارای ۵ میلیون پیرو است که از آن جمله طبق برآورد غیررسمی دو هزار بهائی در مصر سکونت دارند.  اعتقاد بر این است که این آئین، از لحاظ نظری و عملی، دارای پیوندی قوی با صهیونیزم است.

حکومت مصر در دهه  ۱۹۶۰ در زمان حکومت جمال عبدالنّاصر به دلایل امنیتی کلّیّه فعالیت ها و مناسک عبادی بهائیان را ممنوع اعلام کرد.  ناصر، به دنبال حکم مذهبی صادره از آکادمی پژوهشی اسلامی الازهر، که حکم می کرد بهائیت دین نیست (همین فتوا در دهه  ۱۹۸۰ مجدّداً صادر شد) ممنوعیت مزبور را برقرار کرد.

در سال ۱۹۷۵، دادگاه عالی قانون اساسی فعالیت های بهائیان را بر این مبنی ممنوع کرد که قانون اساسی مصر را کشوری مسلمان تعریف می کند و این که اسلام فقط دو آئین مسیحی و یهودی را ادیان الهی میداند.  در سال ۱۹۸۵، دولت گروه ۴۸ نفره بهائیان تحت هدایت هنرمندی به نام حسین بیکار را تحت فشار گذاشت.  حسین اذعان نمود که بیت العدل اسرائیلی مسئولیت کلّیّه معابد بهائی را به او محوّل کرده است.

حکم غـیرمترقّـبه و تکان دهـنده  ماه گذشته  دادگاه نه تنها برملا ساخت که بهائیت هنوز در مصر وجود دارد بلکه موضوع حقوق اقلّیت و آزادی مذهبی را مجدّداً مطرح ساخت.  در حالی که بهائیان از صدور حکم مزبور به عنوان مظفّریت حقوق بشر برای گروه های اقلّیّت اظهار شادمانی نمودند، در مورد انگیزه های گروه مزبور که رهبرانشان در اسرائیل مستقر هستند، مناقشه در گرفت.  بسیاری از مردم بهائیان را تهدیدی برای اسلام ـ و نیز برای آئین مسیحی و یهودی ـ می دانند زیرا دعوت به تشکیل حکومتی جهانی می کند که مرکز آن در اسرائیل است؛ حکومتی جهانی که جهان را در یک امر بهائی متّحد سازد و اصول عقاید اساسی اسلامی از جمله جهاد را کنار می گذارد.  بسیاری از حقوقدانان و روشنفکران نگرانی سیاسی خود رادر مورد انگیزه ها و زمان آنچه که "حکم خلاف قانون اساسی" نامیده اند ابراز داشته اند و معتقدند که احتمالاً تهدیدی برای امنیت ملّی خواهد بود.  نفس این واقعیت که مراقد مقدّسه  بهائیان در اسرائیل قرار دارد ـ و آنها مجبورند کمکهای مالی خود را به بیت العدل که در آنجا است بفرستند ـ نگرانی های امنیتی را در مورد احتمال مشارکت آنها در عملیات جاسوسی مطرح کرده است؛ اتّهامی که بهائیان شدیداً رد می کنند.

مفسّر  معروف، رجب البنّا، می گوید، "این توطئه ای موذیانه علیه، نه فقط اسلام، بلکه ادیان آسمانی است.  مرکز جهانی بهائیت در اسرائیل است و میسون که یک یهودی آمریکایی است در سال ۱۹۵۰ بعد از اعلام موجودیت دولت اسرائیل، به رهبری روحانی آن برگزیده شد."

احمد شبیر، نماینده مجلس، کم و بیش همین استدلال را به کار برد تا برای اقدامی فوری جهت لغو حکم دادگاه اداری فشار بیاورد.  او می گوید حکم مزبور این احساس را در او به وجود آورده که "خطر در کمین است."

این نماینده  مأیوس و دلمرده  مجلس به پارلمان گفت، "من واقعاً تکان خوردم وقتی که دیدم کانالهای ماهواره ای یک روز کاری را به این موضوع اختصاص دادند که دیانتی جدید در حال ظهور در مصر است و بدون این که احدی دخالت کند با پیروان آن به مصاحبه پرداختند."  شبیر از اعضاء مجلس خواست علیه انتشار "عقاید خرافی" قیام کنند.

شیخ عبدالمعطی بایومی، از اعضاء برجسته آکادمی پژوهشی اسلامی الازهر، در مورد تناقض بهائیت با اصول اساسی اسلام توضیح داد.  بهائیت نمازهای روزانه پنجگانه را به سه نماز تقلیل می دهد، با اصول اساسی اسلامی مانند حجّ و جهاد موافق نیست، قوانین اصولی احوال شخصیه را تغییر می دهد، مدّعی است که محمّد نبی آخرین پیامبران نبوده و حسین علی، ملقّب به بهاءالله، محلّ نزول وحی الهی است تا حدود صلاحیت قانونی اسلامی را کاهش دهد.  بهائیان دارای کتاب مقدّس خود به نام الاقدس هستند.  آنها بهاءالله را شخصیتی مقدّس میدانند و برای انجام اعمال حجّ به عکّا می روند که بهاءالله در آنجا مدفون است.

بایومی گفت، "این تماماً عـقـیده  سیاسی خرافی است که سعی می کند ثبات اجتماعی را دچار تزلزل سازد.  این کلّ ابتکار و ابداع فلسفیِ شخصی عادّی است، و پیروانش با کسب قدرت به نحو بارز و وحشتناکی مورد استفاده قرار گرفته اند."

احمد سیف الاسلام البنّا، دبیر کلّ انجمن وکلا و یکی از رهبران برجسته گروه غیرقانونی اخوان المسلمین (پدر او بانی این گروه بود) ترجیح می دهد ضعف جدّی کشورهای عرب و مسلمان را مورد ملامت قرار دهد که درها را برای ظهور چنین گروه های اقلّیّتی باز گذاشته اند که در سطح جهان غیررسمی هستند و طالب کسب قدرت و حقوقی هستند که در سایر نقاط جهان نمی توانند به دست بیاورند.

البنّا به هفته نامه  الاهرام گفت، "خاورمیانه به نحوی فزاینده هدف نقشه های استعماری قرار گرفته که طالب اختلاف و انشقاق در بافت اجتماعی است."

البنّا اظهار تأسّف کرد که "برخی از قوای غربی به طور مستمرّ طالب آنند که اسلام را دارای اغراض متعصّبانه نسبت به زنان و قبطیان قلمداد کنند" و این که اکنون "این مسأله جدید را ایجاد می کنند تا آن سوء برداشتها در اذهان غربیان را تثبیت نموده نقشه های آتیه برای اشغال را توجیه نمایند."  البنّا در تأیید استدلال خود به سناریوهای مشابه در دارفور، عراق و لبنان اشاره کرد و هشدار داد که بهائیان "در مورد کمک به اشغال هندوستان توسّط انگلستان نقشی مؤثّر داشته و این بدنامی را با خود دارند."

امّا، زوجی بهائی در مصاحبه ای با هفته نامه  مستقلّ صوت الاُمّه اصرار داشتند که بهائیان جاسوسان اسرائیل نیستند و اگر آنها به چنین فعالیتی اشتغال داشتند قوای امنیتی دولتی ابداً آنها را آرام نمی گذاشتند.  زوج مزبور به حکم الازهر اهمّیتی ندادند و آن را نامربوط دانستند و اصرار نمودند که آنها ملحد نیستند بلکه معتقد به نُه دیانتی هستند که هدف آنها وحدت بخشیدن به جهان است.

حافظ ابوسعدا، دبیرکلّ سازمان حقوق بشر مصر معتقد است که، "چه ما با اعتقادات آنها موافق باشیم چه نباشیم، بهائیان حقّ دارند، همانطور که در قوانین جهانی حقوق بشر مصرّح است، از شناسایی رسمی برخوردار باشند."  سازمان حقوق بشر مصر از دیرباز خواهان وضع قانونی بوده که بهائیان را به رسمیت بشناسد.  ابوسعدا استدلال می کند که اسلام نسبت به کلّیّه آئین ها با مدارا رفتار می کند و بهائیان نباید، صرفاً به این دلیل که اقلّیّت هستند یا چون اسلام غیر از اعتقادات سماوی آئینی را به رسمیت نمی شناسد، از حقّ شناسایی رسمی محروم شوند.  ابوسعدا گفت، "همه آزادند به هر آنچه که می خواهند اعتقاد داشته باشند."

البنّا در واکنشی مخالفت آمیز اظهار داشت، "هر جامعه ای به همان میزان آزاد است که اعتقاد فرقه ای کوچک و ناچیز را به عنوان آئینی تثبیت شده به رسمیت نشناسد، والاّ حقّ مثلاً شیطان پرستان خواهد بود که شناسایی مشابهی را به دست آورند."

البنّا سؤال کرد، "اگر این موضوعِ حقوق بشر است، پس چرا در کشورهای غربی علیرغم آن که اسلام یکی از سه دیانت بزرگ جهان است، مسلمانان عمدهً از انجام دادن آزادانه  بسیاری از مناسک خود ممنوعند؟"

در حالی که البنّا مکرّراً استدلال می کرد که آزادی شخصی همیشه باید در حدود و ثغور نظم عمومی باقی بماند، ابوسعدا اصرار دارد که چنین حدود و ثغوری نباید به حقّ اساسی شناسایی رسمی امتداد یابد.  ابوسعدا توضیح می دهد، "آنها باید تسلیم قوانین نظم عمومی شوند درست همانطور که مسلمانان در کشورهای غربی تسلیم می شوند.  فی المثل علیرغم آن که اسلام چندهمسری را مجاز می داند آنها در کشورهای غربی مجاز به ازدواج با بیش از یک همسر نیستند."

ابوسعدا می گوید بهترین راه برای مبارزه با اسلام ترسی و کسب حقوق اقلّیّت های مسلمان در کشورهای غیراسلامی "آشکار کردن چهره  واقعی اسلام است؛ یعنی این که اسلام نسبت به جمیع آئین ها با مدارا رفتار میکند و آزادی اندیشه را پاس می دارد."  والاّ، به گفته  ابوسعدا، مسلمانان در کشورهای بودایی که جز اقلّیّت محسوب نمی شوند، با تبعیض مشابهی مواجه خواهند شد.

 

پاسخ بهائیان

یکشنبه  ۱۴ مه ۲۰۰۶

دیگران … سخن می گویند ـ بخش اوّل

 

نظراتی چند در مورد مقاله  "دیگران" که در هفته نامه  آنلاین الاهرام توسّط جیهان شاهین درج گردید.

بهائیان مصری و تلاش آنها برای کسب حقوق مدنی اخیراً مهم ترین بخش در بسیاری از مقالاتِ رسانه های مصری و عرب بوده است.  بعد از حکم اخیر دادگاه عالی اداری مصر که به آنها اجازه داد از آنچه سایر شهروندان تابع ادیان دیگر آزادانه برخوردارند، بهره مند شوند، پارلمان مصر اخیراً تشکیل جلسه داد و تصمیم گرفت که امر بهائی را به عنوان دیانتی رسمی در مصر به رسمیت نشناسد.  این بدان معنی است که بهائیان مصر نمی توانند در محلّ تعیین شده در بسیاری از مدارک و اسناد دولتی مانند گواهی تولّد و گذرنامه دین خود را ذکر کنند، از این رو آنها اجازه ندارند از چنین اسناد مدنی مهمّ و از حقوقی از این قبیل برخوردار گردند.

خانم جیهان شاهین در مقاله ای که روز ۱۱ مه ۲۰۰۶ در مجلّه هفتگی شماره ۷۹۴ الاهرام تحت عـنوان "دیگران" درج گردید، در مورد وضعیت بهائیان مصری نظراتی را اظهار کرد و نکات خوبی را مطرح ساخت که چگونه بهائیان اعتقاد دارند که اراده  الهی به طور تدریجی و مداوم در طول قرون و اعصار ظاهر می شود و به طور سربسته به بعضی نکات تاریخی اشاره کرد که عمدهً صحیح بودند.

خانم شاهین به عنوان روزنامه نگار می داند برای آن که از اعتبار و صحّت اطّلاعات خود حراست کند، چقدر انسجام و استقلال تحقیق در مورد حقایق حائز اهمّیّت است.  این اصلی است که جمیع ما نویسندگان مشتاقِ آنیم تا به نحوی مؤثّر به موجب اعتمادی که نسبت به ما روا می شود، عمل کنیم.  ما می دانیم که او قلباً هیچ استثنایی بر این اصل قائل نیست.

با در نظر داشتن این اصل، در مقاله  مزبور خطاهای واقعی وجود داشت که ما امیدواریم، با روح حراست از اعتبار حرفه ای، آن را بیان کنیم و آنچه را که می توان دیدگاهی متوازن تر محسوب داشت به خوانندگان عرضه نماییم.

اوّلین مورد از دو مقاله ای که از این رشته مقالات عرضه می گردد به مفهوم "فرقه" (cult)، اتّهام ارتباط بین بهائیان و صهیونیزم و موضع الازهر نسبت به جامعه  بهائی مصر می پردازد.

 

مفهوم فرقه[۱]

امر بهائی دیانت توحیدی مستقلّی با جمعیت تقریباً ۵ میلیونی در سراسر جهان است.  آنها به بیش از دوهزار گروه قبیله ای، نژادی و قومی تعلّق دارند و در ۲۳۵ کشور و قلمرو وابسته زندگی می کنند.[۲]  کتاب سال (۱۹۹۲) بریتانیکا به امر بهائی به عنوان دومین دیانتی که بعد از دیانت مسیحی بیشترین گستردگی جغرافیایی را دارد، اشاره کرده است.

مقاله خانم شاهین به بهائیان به عنوان "فرقه" اشاره کرده است.  این اصطلاح در بعضی از مقالات دیگر نیز به اشتباه مورد استفاده قرار گرفته است.  فرهنگ لغت کمبریج این لغت را "گروهی مذهبی، که غالباً با یکدیگر زندگی می کنند، و بسیاری از مردم عقایدشان را افراطی یا عجیب و غریب تلقّی می کنند" تعریف میکند.  با نگاهی گذرا به اصول عقاید بهائیان، که با صحبت کردن با آنها یا با خواندن کتابهایشان که در اینترنت[۳] موجود می باشد، واضح می گردد که آنها همان مسیری را دنبال می کنند که سنن اسلامی و یهودی ـ  مسیحی دنبال میکنند.  اصول عقاید بهائی به "وحدانیت الهیّه"[۴] و حقّانیت نبّوت حضرت محمّد، حضرت عیسی مسیح و حضرت موسی و نیز سایر رسل و انبیاء الهی شهادت می دهد.[۵]  بهائیان با نماز و مناجات و روزه به عبادت خداوند میپردازند.  کسانی که بتوانند، به زیارت اماکن مقدّسه بهائی می شتابند و با پرداخت تبرّعات به صندوق های بهائی به فقرا و نیازمندان کمک می کنند.  این به راستی همان تعاریف و مناسکی است که اسلام و نیز مسیحیت بیان میکنند.  بنابراین استفاده از لغت "فرقه و جماعت" برای توصیف جامعه  بهائی مصر که در میان جامعه  اکثریت مسلمین زندگی می کنند خطا است همانطور که استفاده از آن برای جوامع مسلمانان نیز که در جوامع غربی زندگی می کنند و در اقلّیّت به سر می برند نادرست است.

 

اتّهام ارتباط بین بهائیان و صهیونیزم

مقاله  مندرج در الاهرام چندین مرتبه ذکر می کند که بهائیان از عوامل اسرائیلی و با رهبری اسرائیلی هستند.  این فرضیه را چندین مقاله  دیگر نیز به خطا مطرح کرده اند.  این اشتباه احتمالاً در اثر این واقعیت روی داده که مرکز جهانی بهائی در کشور اسرائیل است.  تأسیس مرکز جهانی بهائیان در اسرائیل هیچ ارتباطی با خود کشور اسرائیل یا صهیونیزم ندارد.  حضرت بهاءالله، پیامبر دیانت بهائی، همانطور که بسیاری از مدارک تاریخی نشان می دهد، بر خلاف اراده  خود، از ایران، در زمان رژیم وقت آن زمان، به عراق تبعید شدند.  سپس، به استانبول، ادرنه تبعید گشتند و بالاخره در سال ۱۸۶۹ به شهر عکّا وارد شدند.  در آن زمان، این شهر تحت اختیار رژیم ترکیه بود که ممالک عربی را در آن دوران در اشغال خود داشت.

حکمی را که توسّط سلطان عبدالحمید برای اعزام حضرت بهاءالله به آن زندان ـ شهر صادر شد نمیتوان بر تمایل حضرت بهاءالله به سفر به فلسطین حمل نمود.  چون ایشان بعد از آن که در گذشتند در عکّا به خاک سپرده شدند، بهائیان مرقد ایشان را، صرف نظر از آن که در اسرائیل قرار دارد، نقطه ای مقدّس می دانند.  این نکته نیز شایان توجّه است که حضرت بهاءالله در سال ۱۸۹۲، یعنی ۵۰ سال قبل از تأسیس دولت صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، درگذشتند.  به این علّت است که مرکز جهانی دیانت غیرسیاسی بهائیان در آنجا قرار دارد.

این هیچ تفاوتی با این واقعیت ندارد که مسلمانان مسجد الاقصی را که در اسرائیل واقع است احترام میگذارند، زیرا ارتباط با آن نقطه  مقدّس قبل و بعد از تأسیس اسرائیل وجود دارد.  این نکته نیز شایان اعتنا است که یهودیان، مسیحیان، مسلمانان و بهائیان در مقدّس دانستن این منطقه نقطه نظر واحدی دارند.  بر این مبنی، بهائیان بیش از مسلمانان و مسیحیانی که در آنجا به عبادت می پردازند، جاسوس صهیونیزم نیستند.

ادّعای دیگری که در مقاله  مزبور مطرح شده این است که بهائیان می خواهند حکومتی جهانی را تأسیس کنند که در اسرائیل قرار داشته باشد.  این ادّعای دیگری است که نه در آثار بهائی منتشر شده در اینترنت یا در کتابخانه های دنیای آزاد مشاهده می شود، و نه خود بهائیان چنین ادّعایی را مطرح می کنند.

امر بهائی دیانت است نه نهضتی سیاسی.  امر بهائی خود را در سطح تقلاّ برای کسب قدرت و استیلا تنزّل نمی دهد.  پیروانش خود را به حضیض ذلّت نمی کشند که به ایجاد هرج و مرج برای اهداف سیاسی بپردازند.  سیاستی که امر بهائی خود را به آن مشغول می دارد "سیاست الله" خوانده می شود.

نقطه  توجّهش تأسیس عدالت در قالب انسانی و در جامعه، از بین بردن اختلاف فاحش ثروت بین ثروتمندان و فقرا، رعایت عفّت و عصمت، خیرخواهی و تواضع، برابری بین مرد و زن، تعلیم و تربیت کودکان بویژه دختران به علّت نقش حیاتی آنها در پرورش نسلهای آینده، نفی هر گونه تعصّب، دعوت به مهربانی و شفقت، پرهیزگاری و ایمان، بیان وحدت اساسی بین دین وعلم، این دو ابزار درک و فهم بشری، است.  این اصول در ذیل هدف اصلی امر بهائی، یعنی وحدت عالم انسانی با کلّیّه نژادها، آئین ها، قبایل، کشورها و مناطق است زیرا همه اساساً مخلوق ذات الهی هستند.

 

 

عقیده  الازهر نسبت به امر بهائی

خانم شاهین در مقاله  اش ذکر می کند که، " شیخ اعظم الازهر گفت که اسلام ادیان مسیحی و یهودی را به عنوان ادیان آسمانی به رسمیت می شناسد و بهائیت را به عنوان عقیده و مکتبی توهین آمیز توسّط فرقه ای منحرف از ملحدین تعریف می کند."  این مطلب از اهمّیّت خاصّی برخوردار است زیرا این نیز بحثی است که در سایر رسانه ها غالباً تکرار می شود.

الازهر در سده دهم به صورت مسجدی تأسیس شد و بعد توسّط حکومت شیعی فاطمیان که از قرن دهم تا دوازدهم میلادی در خاورمیانه حکومت کردند، به دارالعلوم تبدیل شد.  الازهر نام خود را از انتساب به فاطمه الزّهرا، دخت عزیز و محترم پیامبر کسب کرد.  این محلّ برای ترویج مکتب مذهب اسماعیلیه تأسیس گردید.  بعدها و به علّت حکومت ایّوبیان بر مصر به مؤسّسه ای درحوزه  فلسفه  حقوقی فرقه  سنّی تبدیل شد.

مؤسّسه  الازهر به عنوان واکنشی بشری تأسیس شد که سعی می کرد پیام الهی و احکامش را که در اسلام تجویز و توصیه شده، درک کند.  مؤسّسه  مزبور هرگز نهادی الهی نبوده که توسّط پیامبر تأسیس شده باشد و ابداً مصون از خطا نیست.  بلکه فقط مظهر تلاش روحانیون مسلمان است که به مفاهیم آیات مبارکه قرآن و حدیث پی ببرند و اسلام را به پیروان سنّی اش تعلیم دهند.  به این ترتیب، چنین نیست که کلّیّه فِرَق و مذاهب جامعه  اسلامی پیرو مجهودات الازهر باشند.

وقتی که الازهر فتوایی صادر می کند، باید آن را با توجّه به مطلب فوق مدّ نظر قرار داد.  این فتوا نه کلام الهی است و نه سخن پیامبر مقدّس او.  اجتهاد است؛ تلاشی برای درک و عمل کردن است.  مسلمانان ملزم به قبول آن نیستند زیرا آنها با شدّتی بیشتر ملزم به قبول قرآن و اجرای احکام آن هستند.

نمونه های بسیاری در گذشته وجود دارد که الازهر به علّت سیاست هایش مورد انتقاد شدید قرار گرفته و شیخ اعظم شخصاً به علّت دیدگاه هایش مورد حمله واقع شده است.  مایلم مقالاتی را به خواننده یادآور شوم که توسّط خود خانم شاهین در همین نشریه درج شده و در آنها اقوالی نقل شده است مانند:

در مورد کارتونهای غیرقابل قبولی که در روزنامه هلندی در مورد حضرت محمّد درج شده آورده است:

"بسیاری از مصریان نسبت به آنچه که "موضع ضعیف و شرم آور" الازهر، مهم ترین مقرّ علمی عالم تسنّن، می خوانند، متأسّف و ناراحت شدند.  امام اعظم الازهر، که غالباً به علّت پیروی از حکومت مورد انتقاد واقع می شود، در زمره  اوّلین کسانی نبوده که در مورد کارتونهای موهن سخن بگوید."[۶]

در بحث از الازهر آورده است:

"القیطانی گفت بسیاری از مردم هستند که مایل نیستند «به گفتگویی رسمی که سطحی و به علّت حمایتش از دولت معروف است، گوش بدهند.»  این، بنا به گفته  القیطانی، "خلأیی جدّی ایجاد کرده که کسی نمی تواند پر کند ـ از آن جمله شاید، فتوای صادره توسّط نجّاری است که دعوت به کشتن غیرنظامیان بی گناه می کند."[۷]

در اشاره به معیار آموزش در مؤسّسه  مزبور:

"معیارهای منحطّ آموزش الازهر، بنا به گفته  عبدالفتّاح، به آنجا منجر شده که کشورهایی مانند تونس و ترکیه حتّی مدارک قدیمی دانشگاه مزبور را نیز دیگر مورد تأیید قرار نمی دهند.  بسیاری از دانشجویان اکنون دانشگاه های اسلامی در سوریه، اردن، تونس و مراکش را به عنوان جایگزین انتخاب می کنند."[۸]

درباره" مبارزه  داخلی برای سُلطه یافتن":

"الازهر در هفته های گذشته، بعد از آن که امام اعظم شیخ محمّد سیّد طنطاوی، فتوای صادره توسّط روحانی ارشد الازهر شیخ نبوی المحمّد العش در تشویق دولتهای مسلمان و عرب برای بایکوت کردن شورای حاکمه عراقی را نقض نمود، در مناقشه ای پرحرارت به گِل نشسته و متوقّف شده است.  العش، که گفته می شود بعد ازمواجهه با دادگاه انضباطی داخلی برکنار شده، بر این مبنی به صدور فتوایش تصمیم گرفت که شورای حاکمه عراق «توسّط قوای اشغالگر انتخاب شده و بنابراین فاقد مشروعیت دینی است.»"[۹]

در خصوص اتّهام علیه رهبری:

"طنطاوی، به این علّت که یکی از مقامات رسمی حکومتی مایل است اصول اسلامی را به خاطر سیاست های دولت مورد مصالحه قرار دهد، مکرّراً به باد حمله و انتقاد گرفته شده است.  در آستانه  رفراندوم ۲۵ مه مصر در خصوص اصلاح مادّه ۷۶ قانون اساسی، طنطاوی با صدور حکمی مناقشه برانگیز که تحریم انتخابات را با "خودداری از شهادت دادن" یکسان دانسته، بسیاری را متحیّر ساخت."[۱۰]

شاید یکی از شدیدترین مناقشات در مورد حکم الازهر این واقعیت است که فتوای مزبور شامل این ادّعا است که بهائیان حامی اسرائیلند و غالباً آنها را متّهم می نماید که عوامل صهیونیزم هستند.  این نکته  گمراه کننده غالباً در مقالات روزنامه ها نقل قول می گردد.  امّا، در همان نشریه، خانم شاهین خاطرنشان می سازد که خود الازهر حامی ارتباط با اسرائیل است.  او این گفتار را از طنطاوی نقل می کند:

طنطاوی خطاب به جمعی در جشنی به مناسبت روز ملّی حکومت الشّرقیه گفت، "اسلام عادّی سازی روابط با سایر کشورها، بخصوص اسرائیل، را،  مادام که این عادّی سازی در حیطه  غیرمذهبی باشد و منافع دنیوی را تأمین نماید، منع نمی کند."[۱۱]

آقای طنطاوی مجبور شد با عکس العمل "محقّق برجسته اسلامی فلسطینی، شیخ حامد البیطاوی، که ریاست مجمع محقّقین فلسطینی را نیز عهده دار است" روبرو شود.  "بیطاوی فتوای مزبور را بر این پایه که «اشغال توسّط اسرائیلی ها را قویّاً تأیید می کند که برای اسلام غیرقابل قبول است»، مردود شمرد و امام اعظم را به لغو آن فرا خواند."[۱۲]

مواردی که ذکر شد فقط برخی از نمونه های بسیاری بود که الازهر و رهبری آن را در چند سال گذشته به دردسر انداخت و موضع آن را سخت تضعیف نمود.  این نمونه ها، همانطور که در بالا اشاره کردیم، به وضوح نشان می دهد که تلاشهای مؤسّسه  مزبور در صدور فتاوی و هدایت رویّه  قضایی و حقوقی اسلامی تا چه حدّ می تواند انسانی باشد.

این انتقاد نیست، بلکه ارزیابی عدم بی طرفی الازهر و قرار گرفتن رهبری آن در معرض گرایش های سیاسی و اجتماعی زمان معاصر آن است.

با در نظر گرفتن کلّ این مطلب و با اطّلاع از این که اعتقاد اصلی بهائیان، همانطور که قبلاً اشاره شد، طائف حول وحدانیت الهیّه است، اظهارات آقای طنطاوی که بهائیان "ملحد" هستند بی  پایه و اساس است.  بعلاوه، این ندای قرآن به "مؤمنین" را باید به آقای طنطاوی یادآوری کرد که، "یا أیّها الّذین آمنوا … لاتقولوا لمن القی اِلَیکم السّلام لَستَ مؤمناً،"[۱۳] زیرا نزد خداوند غنائم کثیر است.  شما نیز زمانی در همین وضعیت قرار داشتید امّا خداوند نسبت به شما فضل و موهبتش را روا داشت.  بنابراین از قوّه  تشخیص و بصیرت خود استفاده کنید: " انّ الله کان بما تعملون خبیراً"

این نگرش محبّت آمیز و همراه با شفقت را که قرآن امر فرموده باید نسبت به بهائیان در کلّیّه ۲۳۵ کشور دنیا و اقالیم غیرمستقلّ جهان توسعه داد.  آنها، از هر دین و عقیده ای که قبلاً بوده باشند، از صمیم دل و جان به حقّانیت حضرت محمّد اعتقاد دارند و به حضرتش عشق می ورزند و برای آن وجود اقدس مقامی بسیار متعالی قائلند.

به خاطر سپردن این نکته نیز حائز اهمّیّت است که در تمامی تاریخ ادیان هرگز نمونه ای از رهبری دیانت سابق نبوده که اعتبار و حقّانیت دیانت بعدی را به رسمیت شناخته باشد.  رهبری یهودی هرگز حقّانیت مسیحیت و اسلام را به رسمیت نشناخت.  رهبری مسیحیت هرگز اعتبار و حقّانیت اسلام را نپذیرفت.  اکنون هم رهبری جامعه  اسلامی اعتبار و حقّانیت امر بهائی را به رسمیت نمی شناسد.  قرآن مشحون از حکایاتی در خصوص مخالفت هایی است که پیامبر الهی همیشه مجبور بوده از مردم خودش ببیند و با آن روبرو شود.

آیا این امکان وجود دارد که این داستانها در کتاب مقدّس الهی نوشته شده تا به مسلمانان کمک کند دریابند و آنچه را در گذشته صورت گرفته تکرار نکنند؟  آیا ممکن است چنین باشد که این داستانها به عنوان نمونه عمل کرده و هدایتی از سوی خداوند جهت کمک به امّتش باشد که دفعه  بعد که رسولی را مبعوث می فرماید بهتر عمل کنند؟

لطفاً در بخش دوم از این رشته مقالات نیز به ما بپیوندید.  در آنجا بعضی از مواضیع حقوقی که بهائیان مصری در مصر امروز با آن مواجه هستند و اتّهام ارتباط بین بهائیان و امپریالیزم مورد بحث قرار می گیرد.

 

دیگران … سخن می گویند ـ بخش دوم

در بخش اوّل این سلسله مقالات ما نادرستی این تصوّر را که جامعه  بهائی مصر "فرقه یا جماعت" باشد، توضیح دادیم.  توضیحاتی نیز بیان کردیم که اتّهام ارتباط بین بهائیان و صهیونیزم فاقد هرگونه اعتباری است.  بخش اوّل را با بحث موضع الازهر درباره  جامعه  بهائی مصر به پایان بردیم.

در بخش دوم از این مقالات اظهارات متعدّدی را مورد بحث قرار خواهیم داد که در مقاله  مورد بحث در خصوص حقوق جامعه  بهائی در قانون اساسی مطرح شده است.  همچنین برخی از اتّهاماتی را که آقای رجب البنّا، مقاله نویس، و آقای احمد البنّا، دبیرکلّ انجمن وکلا، علیه جامعه  بهائی مصر بیان کرده اند.

 

بهائی مصری و حقوق او در قانون اساسی

خانم شاهین در مقاله اش اشاره می کند که وزیر کشور حکم صادره توسّط دادگاه عالی اداری را که حقوق جامعه  بهائی مصر را به آنها اعطا کرده که در اسناد و مدارک رسمی صادره برای آنها آزادانه دیانت خود را قید کنند، ردّ کرده است.  استدلالی که به کار رفته چنین بوده که چون قانون اساسی این کشور، مصر را کشوری مسلمان اعلام می کند و این که اسلام فقط آیین مسیحی و آئین کلیمی را دیانت می داند از این رو بهائیان مصری هیچ حقّی در قانون اساسی ندارند، "والاّ"، همانطور که آقای احمد البنّا بعداً در همان مقاله اظهار میدارد، "حقّ مثلاً شیطان پرستان خواهد بود که شناسایی مشابهی را به دست آورند."

مایلیم بعضی از موادّ فهرست شده در قانون اساسی مصر را که از آزادی و حقوق فردی حمایت کرده آن را حراست می نماید با خواننده در میان بگذاریم.

در فصل دو ـ بخش اوّل: موارد اجتماعی و اخلاقی

مادّه ۸: حکومت برابری فرصت برای کلّیّه مصریان را باید تضمین کند.

در فصل سه قانون اساسی تحت عنوان: آزادی ها، حقوق و وظایف عمومی

مادّه ۴۰: کلّیّه شهروندان در مقابل قانون برابرند.  آنها، بدون هیچ تبعیضی از لحاظ جنسیت، منشأ قومی، زبان، دین یا آئین دارای حقوق و وظایف عمومی برابر هستند.

مادّه  ۴۶: حکومت باید آزادی عقیده و آزادی استفاده از حقوق دینی را تضمین نماید.

مادّه  ۴۷: آزادی عقیده باید تضمین گردد.  هر فردی، در محدوده  قانون، دارای حق بیان عقیده و شناساندن آن به طور شفاهی، کتبی، با عکس یا با سایر وسایل بیان است.  نقد از خود و انتقاد سازنده باید امنیت ساختار ملّی را تضمین نماید.

مادّه ۵۷: هر گونه تجاوز به آزادی فردی یا به مصونیت زندگی خصوصی شهروندان و هر گونه حقوق و آزادی های عمومی دیگر که توسّط قانون اساسی تضمین شده، باید جرم محسوب شود، که جرم و دادخواهی مدنی آن قابل الغاء نیست.  دولت باید حقوق ساقط شده  قربانیِ چنین تجاوزی را به نحوی منصفانه جبران نماید.[۱۴]

 

قانون اساسی مصر بدون آن که بیش از حدّ به استدلال های حقوقی بپردازد، به وضوح آزادی دین را بیان و حقّ فرد برای عمل به موجب عقاید خود را تضمین می کند.

بعلاوه، "در سطح بین المللی، مصر در زمره  معدود کشورهایی است که در سال ۱۹۴۵ در تهیّه پیش نویس منشور سازمان ملل متّحد در سان فرانسیسکو که احترام به حقوق بشر را تقویت و ترویج می کند، مشارکت نمود.  مصر به شرکت در تهیّه پیش نویس بسیاری از کنوانسیون ها و اعلامیه های مربوط به حقوق بشر نیز مباهات می کند."[۱۵]  همچنین "مصر در کمیسیون حقوق بشر در ژنو در سال ۱۹۷۷، نظریه  حقّ رشد و توسعه را مطرح ساخت."[۱۶]  مضافاً "به برنامه های تعلیم و افزایش آگاهی در مورد حقوق و آزادی بشر توجّه مناسب و مقتضی معطوف می گردد.  این دوره ها باهمکاری مرکز حقوق بشر سازمان ملل متّحد در ژنو سازماندهی میگردد."[۱۷]

چون مصر حامی بزرگ اعلامیه جهانی حقوق بشر است و مُهر تأیید بر موادّ آن زده است، مایلیم چند مادّه اوّل اعلامیه جهانی مزبور را با شما در میان بگذاریم:

مادّه  اوّل: کلّیّه افراد بشر آزاد و از لحاظ منزلت و حقوق، برابر متولّد می شوند.  به آنها عقل و وجدان اعطاء میگردد و باید نسبت به یکدیگر با روح اخوّت سلوک نمایند.

مادّه  دوم: همه، بدون ادنی تمایزی مانند نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، دین ، عقیده سیاسی یا غیر آن، منشأ اجتماعی یا ملّیت، ویژگی، تولّد یا موقعیت دیگر،  مستحقّ کلّیّه حقوق و آزادی های مطرح شده در اعلامیه هستند.

بعلاوه، بر پایه  موقف سیاسی، قضایی یا بین المللی کشور یا قلمروی که شخص بدان تعلّق دارد، اعم از آن که مستقلّ، تحت قیمومیت، یا فاقد حاکمیت بر خود، یا تحت هر گونه محدودیت دیگر حکومتی باشد، هیچ فرق و تمایزی نباید اِعمال گردد.

مادّه  هجدهم: همه حقّ آزادی اندیشه، وجدان و دین دارند؛ این حق شامل آزادی تغییر دین یا عقیده، و آزادی، اعم از به تنهایی یا در جامعه با دیگران و به طور عمومی یا خصوصی، برای بیان دین یا عقیده  خود به صورت تبلیغ، عمل به موجب آن، عبادت یا رعایت موازین آن، می شود.

 

از کلّیه موارد فوق مشهود و معلوم می گردد که محروم کردن جامعه  بهائی مصر از حقوق ملّی و جهانی اش فی نفسه اقدامی خلاف قانون اساسی و لهذا غیرقانونی است.

این نکته نیز ذکر گردیده که وزارت مزبور از  استدلال مورد استفاده  برخی از نفوس که اسلام فقط آئین های مسیحی و یهودی را به عنوان دین به رسمیت می شناسد، پیروی کرده است.  این منطق دارای شباهتی عجیب به همان استدلالی است که کبک با فرو کردن سرش در شن استفاده می کند؛ یعنی صاحب منطق مزبور از توجّه به این حقیقت ابا می کند که بیش از دو سوم عالم به هیچ یک از سه دیانت مزبور اعتقاد ندارند. معهذا، ما هنوز در زندگی روزمرّه  خود به کالاها و تولیداتی وابسته هستیم که از چین، هندوستان و سایر کشورهای دارای عقاید و ادیان متفاوت وارد می کنیم.

تردیدی نیست که باید واقع بینانه تر عمل کرد.  در ارزیابی از وضعیت فعلی عالم باید از دیدگاهی جهانی نیز برخوردار شد.  در این جهان دائم التّغییر برای آن که در کمال صلح و آرامش زندگی ادامه داشته باشد، به گفتگوی آزاد و احترام متقابل نیاز است.  برای ترس مداوم و تعصّب ناموجّه جایی وجود ندارد.  چه که جز خدشه دار کردن حیثیت نفوسی که به اختیار خود در افکار و اندیشه های خویش مرموز و فاقد مدارا و بردباری باقی می مانند، ثمری ندارد.

این نظریه که حقوق مدنی اعطا شده به کلّیّه شهروندان به عنوان حقّ طبیعی و مسلّم آنها بر پایه  ایمان و عقیده از آنها سلب گردد اقدامی است که برای هیچ مسلمانی در هیچ کشور غربی که اکثریت شهروندانش اسلام را به عنوان دین به رسمیت نمی شناسند قابل تحمّل نخواهد بود.  در این صورت، چرا باید با جامعه  بهائی مصر، علیرغم اعتقاد راسخ آنها به مقام متعالی حضرت محمّد، با چنین خشونت و بی انصافی رفتار شود؟

 

نگاهی به بعضی از اظهاراتِ آقای رجب البنّا، آقای احمد البنّا و دیگران که در مقاله آمده است:

آقای رجب البنّا امر بهائی را " توطئه ای موذیانه علیه، نه فقط اسلام، بلکه ادیان آسمانی" می داند.  او ادامه می دهد، " مرکز جهانی بهائیت در اسرائیل است و میسون که یک یهودی آمریکایی است در سال ۱۹۵۰ بعد از اعلام موجودیت دولت اسرائیل، به رهبری روحانی آن برگزیده شد."

امر بهائی بر اعتبار اسلام، صحّت پیامش و حقّانیت شارعش، حضرت محمّد، علناً تأکید و آن را مؤکّداً اعلام می کند.  بهائیان با هر پیش زمینه  اعتقادی که باشند به کلّیّه انبیاء الهی و پیام های آنها اعتقاد دارند.  خواننده، برای پی بردن به حقیقت مقاصد و اعتقاد بهائیان، می تواند آثار بهائی را که در اینترنت موجود میباشد[۱۸] مطالعه کند یا بحثی آزاد و علنی با هر بهائی داشته باشد.  حضرت بهاءالله، پیامبر امر بهائی می نویسند:

 

انظروا ثمّ اذکروا إذ أتی محمّد رسول الله انکره القوم و قالوا فی حقّه ما ناح به الرّوح [حضرت مسیح] فی مقامه الأعلی و صاح به الرّوح الأمین.  ثمّ انظروا فیما ورد مِن قبله علی رسل الله و سفرائه بما اکتسبت أیدی الظّالمین.[۱۹]

 

در مورد قرآن نیز حضرت بهاءالله در یکی از اهمّ کتب خود موسوم به "کتاب ایقان" آن را مورد تأیید قرار می دهند:

 

مثلاً فرقان از برای امّت رسول حصن محکم بوده که در زمان او هر نفسی داخل او شد از رمی شیاطین و رمح مخالفین و ظنونات مجتثّه و اشارات شرکیّه محفوظ ماند و همچنین مرزوق شد به فواکه طیّبه  احدیّه و اثمار علم شجره  الهیّه و از انهار ماء غیر آسنِ معرفت نوشید و خمر اسرار توحید و تفرید چشید. (ص۱۵۴)

 

در کتاب ایقان بیش از ۱۴۰ مرتبه به قرآن اشاره شده است.  بهائیان در کلّیّه نقاط جهان آن را می خوانند و مورد مطالعه قرار می دهند.  چگونه ممکن است آقای البنّا از چنین اقدامی نگران شود و آن را توطئه ای علیه ادیان به حساب آورد؟  ما به ایشان توصیه می کنیم کتاب مزبور را مطالعه نمایند و به حقیقت واقف گردند.[۲۰]

توجّه به این نکته نیز شایان اهمّیّت است که آقای البنّا در مورد "میسون" نیز ره به خطا رفته است.  آقای میسِن ریمی مدّتی در ایّام عمر خود پیرو امر بهائی بود.  او قبل از آن که بهائی شود عضو کلیسای اعظم اسقفی بود که مکتبی مسیحی در ایالات متّحده است.  او، آنطور که آقای البنّا اظهار داشته، یهودیِ آمریکایی نبوده است.  آقای ریمی هرگز رهبر روحانی امر بهائی محسوب نشده است.  باز هم ما به آقای البنّا توصیه می کنیم ادّعاهای خود را مورد تحقیق و تفحّص قرار دهد و به شایعات و اطّلاعات بی اساس اتّکا ننماید.

مقاله همچنین از عبدالمعطی بایومی، عضو برجسته  آکادمی پژوهشی اسلامی الازهر، نقل قول می کند که " در مورد تناقض بهائیت با اصول اساسی اسلام توضیح داد."  با توجّه به آثار امر بهائی کاملاً واضح و مبرهن است که امر بهائی خود را دیانتِ جهانی مستقلّ می داند که دارای پیامی است که نیازهای این عصر را مرتفع می سازد و به وضعیت موجود نوع بشر می پردازد.

به عبارت دقیق تر، چرا خداوند تصمیم بگیرد دیانت دیگری با همان تعالیم دیانت قبلی بفرستد؟  تغییراتی که در ذهن بشر رخ می دهد و تحوّلات تکاملی که در جامعه  ما از زمان تولّد اسلام در ۱۴۰۰ سال قبل تا کنون رخ داده، نیاز شدید به تعالیمی را نشان داده که جامعه را به آنچه که به مواضیع موجود جهانی و نیازهای فعلی آن بپردازد، مجهّز نماید: جهانی شدن، ایدز، اقتصاد جدید جهانی، کثرت و تنوّع شدید در جامعه  جهانی، گرم شدن هوای زمین، ارتقاء مقام زنان، اُزُن، پویایی جدید ساختار خانواده فقط معدودی از مواردی هستند که امر بهائی به آنها پرداخته است.

خداوند یفعل مایشاء است.  چه کسی در میان ما می تواند در مقابل اراده  او مقاومت کند و در مورد وصول هدایت جدید او به محاجّه با او بپردازد.  به این علّت است که فراگیری مطالب در مورد هدایت جدید خداوند از منشأ آن و برقراری گفتگوی آزاد با بهائیان ازاهمّیّت اساسی و بنیادی برخوردار است.  نفوسی مانند آقای بایومی به حراست از اسلام در اذهان مؤمنین نمی پردازند.  فنون ارعاب و ایجاد خوف که ایشان بر استفاده از آن اصرار می ورزند فقط نشان می دهد که چقدر اسلام در اذهان آنها سست و شکننده است.

به مقاله برمی گردیم و مشاهده می کنیم که آقای احمد البنّا ادّعا می کند که بهائیان در کمک به اشغال هندوستان توسّط انگلیس، نقشی قطعی و اساسی داشته اند.

نمی دانیم آقای البنّا این نظریه  واهی و موهوم تاریخی خود را از کجا کسب کرده اند.  امّا، ذکر این نکته کافی است که حضور بریتانیا در هندوستان به قرن هفدهم برمی گردد.  بین سالهای ۱۳-۱۶۰۱، بازرگانان کمپانی هند شرقی دوازده سفر به هندوستان انجام دادند، و در سال ۱۶۰۹ ویلیام هاوکینز به دربار جهانگیر وارد شد تا برای تثبیت حضور بریتانیا در هندوستان کسب اجازه نماید.  چند واقعه  بعدی نیز وجود دارد که آقای البنّا باید اندکی با آنها آشنا شود.  در سال ۱۷۵۷، به علّت پیروزی قوای بریتانیا در پلاسی Plassey که قوای نظامی تحت فرماندهی رابرت کلایو قوای نوّاب بنگال، سراج الدّوله، را شکست داد، کمپانی هند شرقی از مجمعی از سوداگران به حکّامی تبدیل شد که حاکمیت سیاسی بر سرزمین و مردمی که عمدهً ناشناخته بودند، برقرار کرد.[۲۱]

از آنجا که حضرت بهاءالله تا سال ۱۸۱۷ هنوز متولّد هم نشده بودند و امر بهائی تا یک قرن بعد از آن که هندوستان تحت کنترل انگلیس در آمد، به وجود نیامده بود، ادّعایی که آقای البنّا مطرح می سازد کاملاً قابل توجّه به نظر می رسد و سطح کیفی محقِّق بودن ایشان را کاملاً روشن می سازد.

آقای البنّا همچنین ادّعا می کند که "هر جامعه ای به همان میزان آزاد است که اعتقاد فرقه ای کوچک و ناچیز را به عنوان آئینی تثبیت شده به رسمیت نشناسد، والاّ حقّ مثلاً شیطان پرستان خواهد بود که شناسایی مشابهی را به دست آورند."

مایلیم به آقای البنّا یادآور شویم که امر بهائی در سراسر جهان به رسمیت شناخته شده و دیانتی است که تقریباً در همه جا غیر از خاورمیانه مورد احترام می باشد و به طور مؤثّر با اصول و مجهودات خود به جوامع جهان خدمت می کند.

همچنین مایلیم به ایشان یادآور شویم که جامعه  اسلامی چقدر از حکومت فرانسه دلگیر و عصبّانی است که حجاب را در مدارس خود ممنوع ساخته است.  گزیده های زیر از مقاله ای مندرج در هفته نامه  آنلاین الاهرام در مورد خشم جامعه از عکس العمل الازهر به این رویداد تنها به عنوان دلیلی عرضه می شود حاکی از آن که مسلمانان می خواستند حقوق اقلّیّت آنها در فرانسه مورد احترام واقع شود:

 

طنطاوی در حالی که با اکراه پذیرفت که حجاب در زمره  واجبات مذهبی زنان مسلمان است تأکید کرد که حقّ هر کشور غیرمسلمانی مانند فرانسه است که آن را ممنوع سازد.  طنطاوی در کنفرانسی مطبوعاتی بعد از ملاقات با نیکولا سارکوزی، وزیر کشور فرانسه، مطالب مزبور را اظهار داشت.  طنطاوی استدلال نمود که هیچ کشوری حق ندارد در وضع قوانین فرانسه مداخله کند و اظهار داشت اگر حکومت فرانسه زنان را وادار به خلع حجاب نماید، آنها مرتکب گناه نمی شوند.

بسیاری از نفوس اظهارات طنطاوی را نشان دادن چراغ سبزی به فرانسه برای ممنوع کردن حجاب تعبیر کردند و سخنان امام اعظم را بیان عقیده  سیاسی و نه دینی دانستند.  منتقدین استدلال می کنند که او، بر این مبنی که حجاب یک نماد نیست بلکه از واجبات دینی و حقوق انسانی است، می بایستی به مخالفت با ممنوعیت مزبور بپردازد و به این وسیله از زنان مسلمان فرانسه دفاع کند.

سه روز بعد، روز دوم ژانویه، جماعت نمازگزاران برای اعتراض به حکم طنطاوی جلوی مسجد الازهر اجتماع کردند و خواهان استعفای او شدند.  جامعه  غیرقانونی اخوان المسلمین نیز بعد از نماز جمعه  همان روز راه پیمایی عمومی برگزار کرد و طنطاوی را به عنوان "مقام رسمی حکومتی" که "اصول اسلام را [به خاطر] سیاست های حکومت مورد مصالحه قرار می دهد"به باد حمله و  انتقاد گرفتند.

 

آیا از اظهارات آقای البنّا که در بالا ذکر شد باید استنتاج کنیم که ایشان با عمل حکومت فرانسه در ممنوع کردن حجاب به این علّت که جامعه  مسلمان در فرانسه در اقلّیت است، موافق است؟

به نظر نمی رسد هیچ جامعه  مدرنی آن را توجیه کند.  رعایت حقوق و آزادی فردی و اقلّیت ها بخش مهمّی از هر دیانت است و رهبران مذهبی باید به عنوان استاد و معلّم جامعه در حفظ و حراست چنین حقوقی عمل کنند.

مایلیم مراتب تقدیر و امتنان خود را به خانم جیهان شاهین تقدیم کنیم که این نظرات را مجموع ساختند و عقاید مختلفی را که به این موضوع مهمّ می پردازد جمع آوری نمودند.  ایشان آن شهامت را داشتند که در مورد دیدگاه های خانواده  بهائی که تحت چنین شرایط غیرعادلانه ای زندگی می کنند مطلب بنویسند و نیز دیدگاه های سازمان حقوق بشر مصر را منتشر سازند.  ما چشم به راه دیدگاه های متوازن تر در مقالات آتی ایشان هستیم.

در پایان، این فرصتی است که ترس، تعصّب و خشم را کنار بگذاریم و در گفتگویی منصفانه و آزاد در سطح محلّی و ملّی وارد شویم که از مشارکت جامعه  بهائی مصر به عنوان شهروندان وفادار کشور بزرگ مصر دعوت شود و اِعمال فشار بر افراد برای تبرّی از عقیده و ایمان خود متوقّف گردد.  به هر حال، ایمان عبارت از ارتباط بین روح انسان و خالق او است نه ابزاری برای ظلم و بی عدالتی.

حضرت بهاءالله می فرمایند: "دین … است سبب بزرگ از برای نظم جهان و اطمینان مَن فی الامکان." (مجموعه اشراقات، ص۱۱۹)

 



[۱]  توضیح مترجم: لغت cult در فرهنگهای لغت به معنای فرقه، کیش، آئین، جماعت پیروان، مراسم، مناسک، سرسپردگی، عبادت و نیایش آمده است.

[۲]  دائرهالمعارف بریتانیکا آنلاین

[۳]  نگاه کنید به: http://reference.bahai.org/ar برای نسخه عربی کتب بهائی و http://reference.bahai.org/  برای ترجمه  انگلیسی کتابهای بهائی.

[۴]  کتاب اقدس بهاءالله، بند ۱۰۹

[۵]  "کتب الهیه است در هر عهدی؛ مثلاً در عهد موسی توراه بود و در زمن عیسی انجیل و در عهد محمّد رسول الله فرقان." (کتاب ایقان، ص۱۵۴)

[۶]  جیهان شاهین، هفته نامه آنلاین الاهرام، شماره ۷۸۰، دوم فوریه ۲۰۰۶، با عنوان Cartoon battle turns uglier

[۷]  جیهان شاهین، هفته نامه آنلاین الاهرام، شماره ۷۵۸، اول سپتامبر ۲۰۰۵، با عنوان Leaving a Serious Gap

[۸]  همان

[۹]  جیهان شاهین، هفته نامه آنلاین الاهرام، شماره ۶۵۵، یازدهمم سپتامبر ۲۰۰۳، با عنوان In the eye of the storm

[۱۰]  جیهان شاهین، هفته نامه آنلاین الاهرام، شماره ۷۴۵، دوم ژوئن ۲۰۰۵، با عنوان Anger of Azhar response

[۱۱]  جیهان شاهین، هفته نامه آنلاین الاهرام، شماره ۷۶۱، بیست و دوم سپتامبر ۲۰۰۵، با عنوان Not Normal

[۱۲]  همان

[۱۳]  قرآن کریم، سورهالنّساء، آیه ۹۴

[۱۴]  قانون اساسی مصر در اینترنت به نشانی hggp://www.dgypt.gov.eg/English/laws/Constitution

[۱۵]  http://www.ngolaw.org.eg/human.htm  صادره توسّط وزارت امور اجتماعی و بیمه، جمهوری عربی مصر

[۱۶]  همان

[۱۷]  همان

[۱۹]  نقل شده در "قد ظهر یوم المیعاد"، ترجمه فارسی، طهران، لجنه ملّی نشر آثار امری، ۱۰۴ بدیع، ص۱۶۰

[۲۰]  شما می توانید کلّ کتاب را در http://reference.bahai.org/  بیابید.

[۲۱]  مراجع بسیاری وجود دارد که تاریخ انگلیس در هندوستان را توضیح می دهند.  جستجویی کوتاه و سریع در اینترنت مرجع زیر را به دست می دهد: http://en.wikipedia.org/wiki/British_East_India

Comments are closed.