درپاسخ به مقالهء آقای سام قند چی به نام "سخنی با دوستان بهائی"
یک شعر و ضرب المثل ایرانی است که می گوید : " سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند "
خلوص نیت ٬ صراحت لهجه وعشق صادقانه آقای قندچی نسبت به عالم بشری در کلام ایشان پیداست . من نیز با ایشان موافقم که تبعیض و نقض حقوق بشر٬ چه در ایران و چه در جهان یکی از بزرگترین معضلات دنیای امروز ما می باشد واقعا چقدر بی منطق است که بخواهیم به خاطر مسائل مذهبی ٬ قومی٬ وطنی و امثال آن به یکدیگر زور بگوئیم و یا هر فرد و گروهی سعی کند که گلیم خود را از آب به بیرون بکشد در حالی که همه بر روی یک گلیم (کره زمین ) نشسته ایم ! گاهی برخی از ما آدمها نمی خواهند لحظه ای درنگ کنند و درباره افکار و اعمالشان فکر کنند و یا لحظه ای به آن شک نمایند. بعضی وقتها بشر به چیزهائی افتخار می کند و به آن می بالد که حتی در عالم حیوانی هم مطرح نیست . مثلا برای پرندگان فرقی نمی کند که فلان کبوترسیاه است یا سفید ٬ شرقی است یا غربی ٬ بزرگ است یا کوچک پس چرا باید برای ما آدمها فرق کند ؟!
ایشان در مقاله شان ذکرکردند که فرد غیر مذهبی هستند ضمن آنکه به نقد وانتقاد کلیه مرامها
و نهضت ها می پردازند و در عین حال متصل به هیچکدام از آنها هم نیستند . اینکه اعتقاد شخصی ایشان چیست ٬ به خودشان مربوط است مهم این است که ایشان به این درجه از تعقل و تفکر رسیده اند که انسانهای پیرامون خود را فراسوی افکار و اعتقادات و مرزهای بشری در قالب یک مفهوم کلی " انسانیت آدمها " ببینند و برای همه همنوعان خود آرزوی یکسانی داشته باشند به نظر من این آرزوی عمیق و زیبا ازقلبی پاک و انسانی سرچشمه می گیرد که باید درس عبرت خوبی برای هر انسانی باشد که خود را مقید به هر دین و مذهبی می داند ولی خلاف اعتقاداتش در دل کینه و نفرت را می پروراند.
تمجید از آزاد اندیشی جناب قندچی نه به خاطر دفاع ایشان از بهائیان است زیرا ایشان مسائل دیگری را هم درکنار این دفاعیات مطرح کردند که با اعتقادات شخصی من به عنوان یک فرد بهائی سازگار نیست ولی به نظر من این موضوع چندان مهم نیست زیرا هیچ ضرورتی ندارد همه مطابق افکار واندیشه من فکر کنند . تعریف من از ایشان به دلیل آن است که دنیای امروز حقیقتا بیش از هر چیز دیگری به این قبیل افکار و افراد نیازمند است که به دورازهر نوع تعصب به فکر منافع عموم باشند .
مساله دیگری که علاقمندم درباره آن توضیحاتی بدهم اشاره جناب قندچی به موضع سیاسی بهائیان و حساسیت هائی که در این رابطه وجود دارد و بعضا مخفی کاریهائی است که بهائیان مجبورند به خاطر موقعیت خود در جمهوری اسلامی ایران انجام دهند من مایلم اعتقادات بها ئیان را در ارتباط با سیاست و موضع گیری آنان مطرح کنم تا موضوع کمی شفاف تر شود.
هدف از ظهور حضرت بهاالله ایجاد وحدت و اتحاد در سطحی عمیق تر و گسترده تر از قبل یعنی فراتر از وحدت قومی و قبیله ای است. ایشان ظاهر شدند تا تمامی مردم کره زمین را با یکدیگر متحد و متفق کنند زیرا ما انسانها همگی ساکن یک کره خاکی هستیم ومنافع و مضرات مشترکی داریم بنابراین درک این مفهوم برای آینده تمدن بشری بسیار مهم است .
یکی از تعالیم حضرت بها الله اطاعت ازحکومت و عدم دخالت در سیاست های رایج در دنیاست ولی این حکم توضیحاتی دارد . بهائیان مامورند از دولت متبوع خود حتی به قیمت فدا کردن کلیه امور و مصالح اداری اطاعت کنند ولی این حکم به این معنی نیست که اجازه خواهند داد اعتقادات با طنی و دینی آنها هم توسط هر شخص صاحب مقام و اقتداری مورد تجاوز و تخطی قرار بگیرد یعنی در خصوص مسائل اعتقادی هیچگونه مصالحه ای در کار نیست ولو اینکه به قیمت جان یا هر نوع آزار و اذیتی تمام شود که بهائیان ایران این موضوع را به خوبی ثابت کردند.
در مورد اصل "عدم مداخله در امور سیاسیه" که بهائیان مامور به اطاعت از آن می باشند از جمله دلائل و حکمت ها ی این حکم آن است که :" جامعه بهائی ٬سازمانی جهانی است که درصدد تاسیس صلح عمومی بر کره خاکی است اگر شخص بهائی در جهت اهداف یک حزب برای غلبه برحزب دیگر کوشش کند این خود انکارروح واقعی دیانت بهائی میباشد. بنابراین عضویت در هر حزب سیاسی ضرورتا متضمن انکار همه و یا بعضی از اصول صلح و وحدت اعلام شده توسط حضرت بها الله می باشد. همچنانکه حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
"حزب ما حزب خداست ما به هیچ حزبی تعلق نداریم . " اگر یک فرد بهائی به عنوان حق خود نسبت به حمایت از یک حزب سیاسی معین اصرار ورزد دیگر نمی تواند همین درجه از آزادی عمل را در مورد سایر بهائیان مضایقه کند و این به آن مفهوم است که در میان صفوف مومنان به امر الهی که هدف اولیه آن اتحاد همه افراد بشر به عنوان اعضاء یک خانواده بزرگ تحت هدایت الهی می باشد بهائیانی وجود خواهند داشت که مخالف یکدیگر خواهند بود و آنگاه سرمشق و نمونه عملی اتحاد و هماهنگی که جهان در جستجوی آن است کجا خواهد بود ؟ . . . "( ماخذ : انوار هدایت ص ۵۵۶)
جناب قندچی مطلب خود را با یک آرزو به پایان رساندند و درخواست کردند دوستان دیگر نیز آرزوی خود را با شفافیت بنویسند می خواهم این آرزو را برای سرزمین عزیزم داشته باشم :
"با آرزوی ایرانی مترقی و متمدن ٬ با مردمی آزاد اندیش و بی تعصب و متحد و یک رنگ"
با سپاس فراوان- سیمین گرجی