در تاریخ پنجشنبه، ۸ مهرماه ۱۴۰۰، مأموران امنیتی به منزل والدین ارسلان یزدانی مراجعه کردند و پس از ارائهی حکم و ساعتها تفتیش منزل و ضبط موبایل و لپتاپ بعضی اوراق و قاب عکس و وسایل الکترونیکی، به سعیده خضوعی -مادر ارسلان یزدانی- اعلام کردند که باید در روزهای آتی خود را به دادسرای شهید مقدس معرفی کند.
—
بخوانید نوشته ای از نیلوفر بیضایی از صفحه فیسبوکش:
یک ماه از دستگیری ارسلان یزدانی (پسر دختر عمه ام) می گذرد. او در تاریخ اول سپتامبر ۲۰۲۱ در منزلش در تهران دستگیر شد. ده مامور وارد خانه شده اند و او را در برابر چشم فرزندانش دستگیر کردند. یکی از مأموران از روی برگه ای که گویا حکم جلب ارسلان بوده علت بازداشت را “تشکیل اجتماعات به قصد اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی” ، “تبلیغ علیه نظام”، “اقدام علیه امنیت ملی ” و “برخی موارد دیگر” ذکر کردند. این برگه به رؤیت ارسلان و همسرش نرسید. مأموران حاضر نبودند دلیل اصلی بازداشت ارسلان را به خودش و خانواده اش بگویند و فقط در مقابل پرسش های مکرر فرزند دوازده ساله ی ارسلان، می گویند: “از بابات در مورد شغلش چند سوال داریم.” ارسلان را به دفتر کارش نیز برده و آنجا را نیز تفتیش کرده اند. ارسلان گرافیست است.
هیچیک از اتهامات مطرح شده ی شفاهی توسط ماموران صحت ندارند و “برخی از موارد دیگر” همان اصل اتهام است: باور به دیانت بهایی!
از خانه ی آنها تلفنهای دستی و کامپیوتر و حتی کامپیوتر فرزندانش، کتابها و تصاویر مذهبی را برده اند.
سمیرا ابراهیمی (همسر ارسلان) بعد از چندین بار مراجعه دریافت که ارسلان به زندان اوین منتقل شده است. در این فاصله او توانسته چند بار تماسهای کوتاه تلفنی با خانواده اش داشته باشد. سمیرا هر روز به دادسرای اوین مراجعه می کند اما پاسخ قابل اعتنایی دریافت نمی کند. سمیرا تاکید می کند که ارسلان از بیماری ریوی رنج می برد و به داروهایش نیاز دارد. داروها از او گرفته نمی شوند و به او گفته میشود که در صورت لزوم پزشکان زندان به وضعیت سلامتی او رسیدگی خواهند کرد. وکیل ارسلان امکان دسترسی به پرونده ی او را ندارد. دو روز پیش ماموران به خانه ی دختر عمه ام سعیده خضوعی، مادر ارسلان ریخته اند و پس از ارائهی حکم و ساعتها تفتیش منزل و ضبط موبایل و لپتاپ، بعضی اوراق، قاب عکس و وسایل الکترونیکی، به سعیده خضوعی -مادر ارسلان یزدانی- اعلام کردند که باید در روزهای آتی خود را به دادسرای شهید مقدس معرفی کند.
رنجهایی که بهاییان در این سالها کشیده اند و می کشند، تمامی ندارند. از همان دهه ی شصت که دخترعمه هایم به جرم بهایی بودن از ادامه ی تحصیل محروم ماندند و عمه ام بهین دخت بیضایی که سالیان دراز دبیر ادبیات دبیرستان و یکی از محبوب ترین دبیران در میان دانش آموزان بود، از کار اخراج شد، تا دفن پدربزرگ و مادر بزرگم در محدوده ای که لعنت آباد خوانده میشد، و رنج هزاران خانواده ی بهایی دیگر… تا اینک و داستان رنج نسلهای بعدی، از ارسلان پدر تا فرزندانش که تصاویری را که در روز دستگیری پدرشان دیدند، هرگز فراموش نخواهند کرد.
نقل این روایت که یکی از هزاران روایت است، برای همگان آزاد و انعکاس آن بر همه ی اهالی رسانه که دل در گرو حقوق انسانی دارند، واجب است.
نیلوفر بیضایی
۳ اکتبر ۲۰۲۱