پاسخ به متن “جایگاه قانون حکومتی در آثار و تعالیم بهائیت

پاسخ به متن “جایگاه قانون حکومتی در آثار و تعالیم بهائیت، نوشته محمد علی پرهیزگار” منتشر شده در سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه
اصل متن ایشان:


“بهائیت از جمله جریان های مدعی معاصر است که شعارهای به ظاهر زیبای بسیاری مطرح می کند از جمله عدم مداخله در سیاست و تبعیت از حکومت. از جمله آثار بهائیان که به این موضوع پرداخته است، کتاب «گنجینه حدود و احکام» است که اشراق خاوری در باب هفتاد و پنجم آن با عنوان «در وجوب اطاعت حکومت و نهی از طبع کتاب بدون اجازه حکومت» چنین می نویسد:

۱. حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح عزیزاللّه خان ورقا میفرمایند قوله تعالی:

«باری بنصّ قاطع جمال مبارک روحی لاحبّائه الفدا ابداً بدون اذن و اجازه حکومت جزئی و کلّی نباید حرکتی کرد. و هر کس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید مخالفت بامر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست. این امر الهی است ملعبه صبیان نیست که نفسی چنین مستحسن شمرده و بمیزان عقل خود بسنجد و نافع داند. عقول بمنزله ترابست و اوامر الهیه نصوص ربّ الارباب. تراب چگونه مقابلی با فیوضات آسمانی نماید لعمرک هذا وهم مشهود و کلّ من خالف سیقع فی خسران مبین.

۲. و در لوح ابن ابهر نازل قوله تعالی:

بعضی نفوس اوامر قطعیه الهیه را بهوای نفسانی اهمّیت ندهند و مخالفت را در بعضی موارد نظر بمصلحت و حکمت جایز دانند و این از ضعف ایمان و عدم اعتقاد و قلّت ثبات و تذبذب حاصل گردد. امر قطعی الهی این است که باید اطاعت حکومت نمود این هیچ تأویل برنمیدارد و تفسیر نمیخواهد. از جمله اطاعت این است: کلمه ای بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد و السّلام و من خالف ذلک خالف امرالله و انکر آیاته و جاحد بنفسه و استکبر علیه و استحسن رایه السّقیم و ترک نصّاً قاطعاً من ربّه المنتقم الشّدید. (

۳. و در لوح سیف اللّه ابن شهید تربتی نازل قوله تعالی:
تکلیف احبّای الهی اطاعت و انقیاد حکومت است خواه استقلال و خواه مشروط

بنابر آنچه خواندید:

یکم. اطاعت از حکومت از واجب و امور قطعی الهی است که بهائیان حق هیچ گونه مخالفت با حکومت را ندارد.

دوم. کوچک ترین حرکت آنان باید با اجازه حکومت باشد.

سوم. در مخالفت با حکومت هیچ گونه عذر و بهانه ای پذیرفته نیست.

چهارم. کسی حق ندارد که این مسئله را با عقل خود بسنجد و بررسی کند، زیرا عقل اینجا هیچ جایگاه و ارزشی ندارد و به منزله تراب (خاک) است؛ یعنی عقل کاملاً تابع و تعطیل است. به عبارت دیگر مطابقت عقل و دین یعنی کشک.

پنجم. مصلحت اندیشی در این حکم جایز نیست؛ بلکه به منزله ضعف ایمان و عدم اعتقاد و بی ثباتی در دین و. . است.

ششم. حکم اطاعت از حکومت نص رب الارباب است و کسی حق تأویل و تفسیر آن را ندارد که مثلاً بگوید این حکم در مورد زمان عبدالبهاء یا منطقه او است و ربطی به الآن ندارد؛ بلکه حکم کلی است و قید زمان و مکان و … ندارد؛ پس توجیه و تأویل و تفسیر ممنوع است.

هفتم. بهائیان حق ندارند بدون اذن و اجازه حکومت طبع کنند؛ یعنی نوشتن و چاپ کتاب و مقاله و اعتراضیه و … توسط بهائیان باید با اذن و اجازه حکومت باشد.

هشتم. هر کس بدون اجازه حکومت قدمی بردارد یا چیزی چاپ کند، با امر خدا مخالفت کرده است و آیاتش را انکار کرده است …. و نص قطعی از خدا را انکار کرده است که بداید بداند خدا شدیداً انتقام می گیرد.

پس با وجود این همه تأکید:

چرا بهائیان علیه حکومت ایران اقدام می کنند؟ مثلاً در فتنه ۸۸ با فتنه گران به خیابان آمدند. اصلاً بر فرض که اعتراض هم داشتند، مگر حکومت این شیوه اعتراض را ممنوع نکرده بود، چرا آنان از این امر حکومتی تبعیت نکردند؟

چرا بهائیان علیه امنیت، اقتصاد و دیگر منافع حکومت ایران اقدام می کنند و پرونده حقوق بشری علیه حکومت ایران تشکیل می دهند؟ در تحریم علیه حکومت ایران اقدام و همکاری می کنند؟

چرا بدون اجازه حکومت ایران علیه حکومت مقاله می نویسند و کتاب چاپ می کنند؟

چرا علی رغم ممنوعیت قانونی، دانشگاه زیر زمینی می سازند؟

و ده ها چرای دیگر؟

مگر شما بهائی نیستید؟ مگر عبدالبهاء نمی گوید که مصلحت اندیشی در این حکم جایز نیست؛ بلکه به منزله ضعف ایمان و عدم اعتقاد و بی ثباتی در دین و. . است.

مگر نمی گوید نمی گوید: «تکلیف احبّای الهی اطاعت و انقیاد حکومت است خواه استقلال و خواه مشروطه».

مگر نمی گوید: «اطاعت از حکومت از واجب و امور قطعی الهی است که بهائیان حق هیچ گونه مخالفت با حکومت را ندارد.»

این تناقض در آثار و آموزه های بهائیت با رفتار تشکیلات، سران و بزرگان بهائیت چه معنایی دارد؟ آیا جز تبعیض، دو رویی و نفاق چیزی از این احکام دانسته می شود؟

این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که اگر این دوگانگی میان آثار و آموزه های بهائیت و کردار برخی از پیروان بهائیت رخ می داد، قابل توجیه بود که چند بهائی تخلف کرده اند؛ (مانند برخی مسلمانان که گاهی به برخی از احکام و دستورات دینی عمل نمی کنند و این تخلف را کسی به حساب دین اسلام نمی گذارد. » ولی این دوگانگی میان آثار و گفتار سران بهائیت با عمل تشکیلات و سران آنان است؛ یعنی سران بهائیت و تشکیلات بیت العدل است که علیه حقوق بشر در حکومت ایران بیانیه می دهد و سران این جریان هستند که تحریم ها علیه حکومت ایران را حمایت می کنند و سران این جریان هستند که جنجال رسانه ای علیه حکومت ایران به راه می اندازند و این مصداق دوگانگی میان نهی امر عبد البهاء و عمل سران فعلی بهائیت است.

پاسخ ایمان مطلق آرانی

با توجه به اینکه متن شما متوجه به اثار بهائی هست و بسیار ممنونم که از آثار بهائی سند زده اید که نظر بهائیان و دیگران را در مورد آئین بهائی مطلع شوند نظر شما را به جهت تکمیل متنتان به چند نص دیگر نیز جلب میکنم و یک جمع بندی ای انجام میدهم.
حضرت ولی امرالله در نامه ای مورخ ۱۱ فوریه ۱۹۳۴ میفرمایند: « در حالیکه دوستان باید از دولت متبوع خود اطاعت کنند ولی حتی به قیمت فدا کردن تمام منافع و مسائل تشکیلاتی خود بهیچوجه نباید اجازه دهند اعتقادات درونی و علائق باطنی مذهبی آنان توسط هر مقامی مورد تجاوز و تعدی قرار گیرد. بنابراین باید تمایزی اساسی بین امور روحانی و تشکیلاتی قائل شد. در حالیکه امور روحانی مقدس و غیرقابل اجتناب است و بهیچوجه نمی توان بر سر آن مصالحه نمود مسائل تشکیلاتی جنبه ثانوی دارد و لذا می تواند کنار گذاشته شود و حتی به خاطر اطاعت از قوانین و مقررات دولتی فدا گردد. اطاعت از حکومت اصلی چنان حیاتی از اصول امریه است که اگر مقامات دولتی در… همین امروز تصمیم بگیرند که بهائیان را از تشکیل هر گونه جلسه با انتشار هرگونه نشریه ای بازدارند آنان باید بی چون و چرا اطاعت کنند… ولی همانطور که قبلا هم اشاره شد چنین اطاعت و انقیادی منحصر به امور اداری است که در صورت توقف می تواند پیشرفت امرالله را فقط برای مدتی محدود متوقف سازد. ولی در مسائل اعتقادی هیچگونه سازشی جایز نیست حتی اگر منجر به مرگ و یا تبعید گردد.» و در نامه مورخ ۲۱ دسامبر ۱۹۴۸ میفرمایند: ” مشاهده می کنیم که ما از انجام در کار ناگزیریم یکی اینکه از مسائل سیاسی چون طاعون دوری کنیم و دیگر اینکه در هر کجا ساکنیم، مطیع دولت حاکم باشیم. ما نمی توانیم نحوه به قدرت رسیدن یک دولت معین را مورد قضاوت قرار دهیم و نتیجتاً این سؤال را مطرح نمائیم که آیا از آن اطاعت کنیم یا نه. ثمره فوری این کار گرفتار شدن در مهلکه های سیاسی است ما باید در تمام موارد مطیع باشیم مگر آنکه نقض بعضی از اصول روحانی نظیر انکار امر الهی مطرح باشد. برای حفظ این اصول روحانی باید آماده جان باختن باشیم.” و در نامه دیگری مورخ ۱۶ مارچ ۱۹۳۳ میفرمایند: « تا آنجا که جنبه غیر سیاسی امر الهی مورد نظر است… احباء می توانند بدون انتساب خود به این حزب و یا آن حزب اقدام به رأی دادن کنند. ورود به عرصه احزاب سیاسی بدون شک مضرّ به مصالح عالیه امرالله است و به آن آسیب خواهد رساند. پس بر عهده اشخاص است که حق رأی دادن خود را به نحوی به کار بندند که از سیاستهای حزبی به دور باشند و به خاطر تعلق به این حزب و آن حزب صورت نگیرد. این موضوع باید برای افرادی که آزاد گذاشته میشوند تا بر اساس تشخیص و قضاوت خود عمل نمایند، کاملاً روشن گردد. ولی اگر شخصی به سیاستهای حزبی وارد شد و در جهت تفوق یک حزب بر حزب دیگر کوشید و برخلاف انذارات و اخطارهای محفل روحانی به این کار ادامه داد محفل روحانی می تواند او را از حق رأی در انتخابات بهائی محروم کند.»

با توجه به نصوصی که آورده شد و شما هم به نصوص دیگری اشاره کرده بودید میتوان این نتیجه را گرفت که بهائیان نه فقط دخالت در سیاست حزبی نمیکنند و به آن علاقه ای ندارند بلکه از آن پرهیز میکنند و به معنایی طریق خود را علاوه بر تعالیم بهائی از حضرت امیرالمومنین وام دارند که فرمودند “اگر تقوا نبود من سیاستمندترین مرد عرب بودم”۱ از این بیشتر اینکه بهائیان حتی از حاکمیت های توتالیتر و تمامیت خواه هم تبعیت میکنند و نظم اداری خود را که عبارت از تشکیل محافل محلی و ملی و لجنتات است اگر بنا به خواسته حکومت باشد تعطیل میکنند کما اینکه در ایران چنین کرده اند و از سالهای اولیه انقلاب ۵۷ و بعد از اینکه بسیاری از محافل محلی شهرها و محفل ملی ایران به جرم بهائی بودن دستگیر و روانه جوخه های اعدام شدند و سپس حاکمیت به این نتیجه رسید که میشود درخواست کرد از جامعه بهائی که محافل خود را تعطیل کنند – زیرا اگر تا ابد این قضیه ادامه میداشت تا زمانی که ۹ بهائی در ایران زنده بود تشکیل محفل ادامه میداشت پس چنین کردند و از حاکمیت اطاعت کردند و البته آموزاندند که میشود شیپور را از سر تنگش زد و نه برعکس! اما مسئله به همینجا ختم نمیشود و باید به چند موضوع دیگر هم توجه شما را جلب کنم. قالباً در حکومتهای توتالیتر و تمامیت طلب هر عملی سیاسی فهمیده میشود مثل نوشته مقاله ای علمی یا دینی از سوی فردی مثل من! اساساً همین پاسخ بنده به شما هم عملی سیاسی فهمیده میشود! اما این حکایت از این ندارد که در حقیقت موضوع سیاست و حدود و ثقوری که ناشی از تعریف آن است هم عملی سیاسی است. یعنی نمیتوان هر عملی را سیاسی خواند و گفت که مصداق عمل سیاسی نیز هست. مثال دیگرش این است که اتفاقاً بهائیان تشویق شده اند که از امور سیاسی دنیا مطلع باشند و روزنامه بخوانند و یا در علوم انسانی نظیر علوم سیاسی و جامعه شناسی و علوم اجتماعی دانش کسب کنند آیا صرف تحصیل علوم هم عمل سیاسی است؟ قاعدتاً خیر، اما از نظر شما بله! آیا اعتقاد داشتن به جز اعتقادی که حاکمیت دارد عمل سیاسی است؟ منطقاً خیر، اما از نظر شما که جوانان بهائی را محروم از حق تحصیل میکنید به جرم اینکه دروغ نمیگویند، تقیه نمیکنند و نمیگویند که بهائی نیستند و برعکس صادقند و میگویند که بهائی هستند عمل سیاسی است. البته در کشوری که بنده زندگی میکنم پرسش از جنسیت، نژاد، دین و نظایرهم میتواند مصداق عمل مجرمانه حتی شناخته شود اما برعکسش این است که در کشور ما در همه برگه های ثبت نام کاری دولتی و دانشگاه ها قسمت ستون مذهبی وجود دارد که به طور کلی ناقض حقوق میشود. نکته دیگری که باید به آن توجه داده شود بعد از آنکه معلوم شد هر عملی مصداق عمل سیاسی نیست این است که بهائیان همانطور که از تعلیم عدم مداخله در امور سیاسیه تبعیت میکنند، اصول اعتقادی خود را هم حافظ و عاملند و همانطور که در نامه های حضرت ولی امرالله هم آورده شد تبعیت از حکومت تا جایی است که ناقض اصول اعتقادی و اعتقادات درونی و علائق باطنی مذهبی ایشان نشود. اما اصول اعتقادی ایشان چیست؟ البته در این مجال میسر نیست که به تک تک آنها بپردازیم شما خود میتوانید از همان کتابهایی که از بهائیان مصادره کردید و مبتنی بر آن هم این متن را نوشته اید رجوع کنید و مفصلش را بخوانید اما آنهایی که به سوالات شما مطرح میشود را بنده میآورم.

از جمله اعتقادات اساسی دیانت بهائی که در کنار تعلیم عدم مداخله در امور سیاسیه قرار میگیرد آموزش و پرورش اجباری است.

حضرت ولی امرالله میفرمایند:” علوم مادّیه عالیه و اطّلاعات روحانیّه و خوض و تعمّق در الواح و آثار مبارکه و تعلیم اسلوب تبلیغ و تاریخ ادیان و تحصیل کتب مقدّسه از انجیل و توراه و قرآن ، کلّ از مبادی اساسیّه تربیت اطفال و جوانان است و چون باین تحصیلات موفّق شوند باید کلام و بیان را بافعال لایقه و اعمال طیّبه مزیّن دارند و اثبات نمایند تا از مادون ممتاز گردند و سر مشق سایرین شوند ” ( ص ٨۶ ج ١ توقیعات مبارکه ٢۶ – ١٩٢٢)
در مقامی دیگر میفرمایند:” کلّ باید در قدم اوّل بمنظور موفّقیّت در انجام وظیفه مرجوعه ، خود را بجهات مختلفه تاریخ و مبادی این شرع کریم و نباء عظیم آشنا سازند و برای حصول این مقصود و توفیق در این مرام ، آثار امریّه را بنفسه مطالعه و تعالیم رحمانیّه و اصول و احکام مقدّسه را تحقیق و تدقیق نمایند و نصایح و انذارات و اشارات و بشارات منزله از قلم حضرت احدیّه را تأمّل و تدبّر کنند و بعضی از بیانات و ادعیه الهیّه را در خاطر سپارند و نظامات اداری را کاملاً فرا گیرند و خود را با تطوّرات و تحوّلات و پیشرفتها و حوادث جاریه امراللّه مأنوس و مألوف سازند و نیز باید سعی نمایند که از منابع موثّق و محلّ اعتماد که عاری از اغراضخصوصیّه و آراء و مآرب شخصیّه تدوین شده باشد ، عرفان کامل و دقیق نسبت باساس و تارخ دیانت اسلام ، مصدر و مطلع این امر ابدع اعظم حاصل نمایند و با روحی فارغ از افکار و توهّمات قبلیّه ، قرآن کریم را که گذشته از آثار مقدّسه حضرت باب وحضرت بهاءاللّه یگانه کتاب آسمانی و مُصْحَف ربّانی و مخزن کلمات الهی است که از هر گونه تصرّف و تبدّل مصون و محفوظ مانده و مورد ثقه و اعتماد کامل میباشد با رعایت احترام و تکریم مورد فحص و تحقیق قرار دهند همچنین در شؤون و احوالی کهمستقیماً باصل و پیدایش آئین مقدّس بهائی مربوط است اِمْعَانْ نظر کنند و مقامی که از طرف مبشّر اعظم این امر امنع اقدس دعوی شده همچنین اوامر و نصوصی که از قلم ملهم مظهر مقدّس سبحانی و شارع شریعت رحمانی در این دور اعزّ یزدانی عزّ نزول یافته ، کلّ را بکمال صحّت و اتقان بشناسند و بمعرفت و ایقان کامل پی برند (ص ۴ – ١٠٣ ظهور عدل الهی – ترجمه مصوّب)
” حضرت موجود میفرماید علمای عصر باید ناس را در تحصیل علوم نافعه امر نمایند تا خود و اهل عالَم از آن منتفع گردند علومی که از لفظ ابتداء و بلفظ منتهی گردد مفید نبوده و نخواهد بود اکثری از حکمای ایران عمرها بدرس حکمت مشغولند و عاقبت حاصل آن جز الفاظی نبوده و نیست ” . ( لوح مبارک مقصود ص ١٠٢ الواح جمال ابهی )
” در تحصیل کمالات ظاهره و باطنه جهد بلیغ نمائید چه که ثمره سدره انسانی کمالات ظاهریّه و باطنیّه بوده انسان بی علم و هنر محبوب نه . مثل اشجار بی ثمر بوده و خواهد بود لذا لازم که بقدر وُسع سدره وجود را به اثمار علم و عرفان و معانی و بیان مزیّن نمائید ٠( ص ٣٠٧ ج ٣ امر و خلق )

پس معلوم شد که تحصیل علوم از اصول عقاید ایشان نیز هست و اینکه شما در حرف میفرمائید که از بیان حضرت محمد تبعیت میکنید که فرمودند “طالب علم باشید ولو آنکه در چین باشد” ما در علم به این تعلیم الهی عاملیم. بنابراین اینکه کتاب میخریم و میخوانیم، مقاله و کتاب مینویسیم و ترجمه میکنیم، دانشگاه میزنیم که تحصیل علوم کنیم از وظایف ماست. اما سوال این است که با چه وقاحتی به ذهن شما خطور کرده است که چرا شما دانشگاه میسازید (آن هم چه دانشگاهی!در بهترین حالت با هزینه خود خانه ای را اجاره کرده ایم، اساتید بازنشسته و روزمزد را به استخدام درآورده ایم که فرزندانمان بیسواد بار نیایند) و از آن طرف حتی به روی خود نمیاورید که بچه های بهائی به جرم بهائی بودن گاه و بیگاه از مدارس اخراج میشوند و به بهانه های واهی نقص پرونده اخراج و یا اگر یک درصد وارد دانشگاه شوند در همان ترمهای اولیه به بهانه های بی پایه ایشان را اخراج میکنید که اگر منکر آن هستید علاوه بر اینکه متاسفم برای فقدان انصاف در شما، این سوال ایجاد میشود که یعنی حتی یک نفر بهائی در ایران نیست که در مقطع دکترا یا فوق دکترا در دانشگاههایی مانند شریف و تهران و امیرکبیر و غیره باشد که تحصیل کند و این در حالی است که بچه های بهائی در همه کشورهای عالم از جمله سرآمدان هستند و در بهترین دانشگاهها تحصیل میکنند؟

جناب پرهیزگار، تبلیغ از جمله اصول عقاید بهائی است. هر فرد بهائی باور دارد که باید تبلیغ این امر اعظم را بکند زیرا که به مثابه دارویی برای آلام و دردهای بشر امروز است چه به حرف باشد و چه به عمل. پرسش این است که چرا از تبلیغ بهائیان میترسید؟ آیا این وحشت شما به این علت نیست که این تعالیم را به روز و متناسب برای بشر امروز میبینید؟ آیا معقول تر نیست اگر میخواهید حقیقت این دیانت را به مردمان نشان دهید و بنا به باور شما مخوفیات و بطلان این آئین را اثبات کنید یک کتاب فروشی در هر شهر قرار دهید و کتب بهائی را با قیمت ارزان و حتی مجانی در اختیار مردم قرار دهید تا بخوانند و بفهمند چه عقایدی ما داریم و پلیدی این باور بر دیگران معلوم شود؟ و یا در صدا و سیما به طور روزانه، برنامه ای در مورد آئین بهائی بگذارید و از افراد بهائی دعوت کنید که بیایند عقاید خود را بیان کنند و از اصول اعتقادی خود بگویند، به مانند همین دوستان عمامه به سر که هر روز ۲۴ ساعت فقط در صدا و سیما برنامه دارند، ۲ ساعتش را هم به بهائیان بدهید ایشان سخن بگویند تا هم ایشان به فریضه دینی خود عمل کرده باشند، و هم شما که نگران این هستید که چرا بهائیان به تعالیمشان عمل به درستی نمیکنند از نگرانی در بیائید.در ادامه دو نص در میان صدها نص که به اهمیت تبلیغ  پرداخته است میاورم که خیالتان راحت باشد که از جمله فرایض و اصول قطعیه و حتمیه بهائیان است که بایستی به ان نیز عامل باشند.جمیع همّت را درتبلیغ امرالهی مصروف دارید هر نفسی که خود لایق این مقام اعلی است بآن قیام نماید وَ اِلّا لَهُ اَنْ یَأخُذَ وَکِیْلاً لِنَفْسِهِ فِی اِظْهَارِ هَذَا الْاَمْرِ الّذِی بِهِ تَزَعْزَعَ کُلُّ بُنْیَانٍمَرْصُوصٍ وَ انْدَکّتِ الْجِبَالُ وَ اَنْصَعَقَتِ النُّفُوْسُ “ ( ص ١۶٩ ظهور عدل الهی و ص ۴۶۴ ج ٣ امر و خلق ) ” بعد از عرفان حقّ جَلّ جلالُهُ و استقامت هیچ امری اعظم از تبلیغ نبوده و نیست . صد هزار طوبی از برای نفسیکه باین هر سه فائز هم از کأس عرفان نوشیده و هم باستقامت کبری فائز و هم بتبلیغ امر مشغول اگر از این مقام بقدر سمّ اِبرَه بر اهل ارض تجلّی نماید کلّ منصعق شوند الّا مَنْ شَاءَ اللّهُ مَقْصُودُناو مَقْصُوْدُکُم وَ مَقْصُوْدُ الْعَالمینَ ” ( ص ٢۵۴ گنجینه حدود و احکام )

حفظ جان، حفظ مال و به طور تلاش برای کسب حقوق انسانی و شهروندی نیز علاوه بر اینکه از اصول اعتقادی بهائیان هست و بخشهای زیادی از احکام دیانت بهائی نیز مبتنی بر این مسائل است از وظایف حتمیهء وجدانی هر انسانی است، بنابراین اگر بهائیان را بکشید، اموالشان را مصادره کنید، حقوق انسانی ایشان را زیر پا بگذارید و حقوق شهروندی ایشان را نادیده بگیرید بهائیان در ابتدا به مراجع قضائی خود همان کشور در هر جایی که باشند رجوع میکنند و خواهان احقاق حقشان نیز هستند و اگر درخواست ایشان بی پاسخ بماند بنا به حکم عقل به مراجع بالاتر رجوع میکنند که نهایتاً به سازمانهای حقوق بشری و سازمان ملل متحد ارجاع میدهند که از قضا از آنجا که کشور ایران هم عضور سازمان ملل متحد است و اعلامیه حقوق بشر را پذیرفته است باید متعهد به آن نیز باشد. بنابراین احیاناً اگر به حقوق بهائیان در داخل ایران رسیدگی کنید، نیازی به رجوع به مقامات بالاتر نیست و اگر به صورت کلی نکشید، مصادره نکنید، بی جهت به زندان نیاندازید، حقوق انسانی و شهروندان بهائی را رعایت کنید کسی هم از شما شکایت نخواهد کرد و تحریم نخواهید شد. و البته در همین جا هم باید متذکر شوم که به جای این پرسش که چرا بهائیان از حاکمیت ایران شکایت میکنند و سبب تحریم نظام جمهوری اسلامی میشوند، باید به این نکته بیاندیشید که چرا حاکمیت ایران به طور سیستماتیک دست به آزار و اذیت بهائیان میزند و حقوق ایشان را پایمال میکند؟ اگر در صدد رفع این مشکلهای بی جهت بر بیائید قطعاً و حتماً مشکلات خودتان نیز حل خواهد شد.

اما موضوع دیگری که اشاره کرده بودید در مورد جریان وقایع بعد از انتخابات ۸۸ بود که این مسئله هم به مانند خیلی از مسائل و مشکلات دیگری که حاکمیت ایران با آن درگیر است به بهائیان ربطی ندارد زیرا اگرچه بهائیان میتوانند در انتخابات شرکت کنند و از نظر اعتقادی نیز اگر مایل باشند ممانعتی وجود ندارد، اما نتایج انتخابات و اتفاقات بعد آن به بهائیان هیچ ربط و دخلی نداشته است و ایشان نیز اعتراضی نداشته اند که چرا نخست وزیر سابق ایران که در دوران ایشان قتلهای زنجیره ای رخ داده است بسیاری از بهائیان نیز به جرم بهائی بودن شهید شدند رئیس جمهور نشد و یا چرا رئیس دو دوره مجلس شورای اسلامی رئیس جمهور نشد و یا چرا آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شد! اساساً آیا به نظر شما فرقی هم برای بهائیان میکرده و میکند که در میان این سه تن که احیاناً درگیری بر سر ایشان بوده است چه کسی رئیس جمهور شود؟ بنابراین این نیز تهمتی است که شما زده اید و البته حق دارید با توجه به اینکه به این باور دارید که بهائیان نجس و کافر و اهل بدعت و … هستند و با توجه به اینکه در عقایدتان است که به ایشان تهمت بزنید و دروغ بگوئید و افترا بورزید لاجرم و منطقاً دست به این عملی دینی (!!!) خود هم زده اید زیرا حدیث جعلی است که به آن متشبث هستید: “«هرگاه پس از من اهل شک و بدعت را دیدید ، بیزاری خود را از آنها آشکار کنید، و به آنها بسیار دشنام دهید، و درباره ی آنها زیاد بدگوییکنید، و عیوبشان را زیاد بگویید، و به آنها تهمت بزنید ( بنا یا آن ها را مبهوت سازید )، تا به فساد در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر شوند و از بدعت های آنان ( چیزی ) نیاموزند. خداوند در برابر این کارهایتان برای شما حسنات می نویسد و درجاتتان را در آخرت بالا خواهد برد.»۳ اما به عنوان فصل الخطاب بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که عرض شود حتی به فرض محال که بهاییان در اعتراضات هشتاد و هشت در خیابان ها بوده اند؛ باز هم نمیتوان به آن ها عدم تمکین از حکومت را اطلاق کرد زیرا در قانون اساسی حکومت جمهوری اسلامی ایران (اصل ۲۷) حق تجمع و اعتراض مسالمت آمیز به رسمیت شناخته شده است و بهاییان هم مانند سایرافراد جامعه میتوانند از این حق استفاده کنند و همینطور حق آزادی بیان (اصل ۲۳) و حق تحصیل (اصل ۳۰) در سطوح مختلف که در قانون اساسی تصریح شده است و حق نشر (قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان ‌مصوب۱۳۴۸/۱۰/۱۱) در قانون انتشارات هم وجود دارد که منعی ندارد که بهاییان نظر خود را در مورد امور مختلف ابراز کنند و حق نشر را برای همه محفوظ داشته است.

ماخذ:

۱) لَوْ لاَ الدّینُ وَ التُّقی، لَکنْتُ أدْهَی الْعَرَبِ. نهج البلاغه

۲) اطلبوا العلم بالصین فان طلب العلم فریضه علی کل مسلم. وسائل الشیعه ج۲۷ ص۲۷.

۳) «إذا رأیتم أهل الریب و البدع من بعدی فأظهروا البرائه منهم و أکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعه و باهتوهم کیلایطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لایتعلموامن بدعهم یکتب الله لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فی الآخره.» کافی، کلینی، جلد دو ص ۳۷۵

Comments are closed.