بیانه ای چند تن از زندانیان سیاسی زندان یا شکنجه گاه

زندان محفل مجرمین یا شکنجه گاه و کشتارگاهی برای سرکوب و حذف دادخواهان ؟!    

قوانین واپس‌گرایانه و نامناسب برای نیازهای امروز جامعه، 

بیش از پنج‌هزار عنوان مجرمانه که بسیاری از آنها همچون فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی، تشویش اذهان عمومی و دیگر اتهامهای امنیتی که هر دادخواه و منتقدی را متهم به ارتکاب آنها می‌کنند و در هیچ سیستم خردگرا و این‌جهانی جرم تلقی نمی‌شوند، ریشهٔ بسیاری از آسیبهاست که در پی آن صدور احکام در روندی غیر علنی و ناعادلانه و با استناد به اعترافهای تحت شکنجه و اکراه و مهمتر از این گزارش بازجوهای نهادهای سرکوبگر همچون اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات از یک سو و اجرای احکام که نه تنها با وجدان و خرد انسانی همخوانی ندارد بلکه حتی برخلاف قوانین موجود انجام می‌شود.

در بیشتر زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی مجازاتها و شکنجه های افزونتر و دشوارتر از آنچه که قضات بیدادگاه‌های اسلامی تعیین کرده‌اند وارد می‌کنند.

ما بارها از رؤسای زندان، دادیاران و دیگر عوامل دستگاه قضایی پرسیده‌ایم که مگر ما توسط قضات بیدادگاه‌های خودتان محکوم به تحمل حبس نشده‌ایم ؟

مگر در حکم صادره ما را محکوم به مورد ضرب و شتم و اهانت قرار گرفتن کرده‌اند ؟! پس چرا هنگامی که مجازات و شکنجه هایی افزون بر آنچه قاضی برای ما تعیین کرده علیه ما انجام می‌شود کسی پاسخگو نیست و به شکایت‌های زندانیان رسیدگی نمی‌شود ؟

شبیه به همین حملهٔ اخیر اشرار و دست‌نشاندهٔ رؤسای زندان تهران بزرگ به گروهی از زندانیان سیاسی در تیپ ۲ بارها هم در این زندان و هم در دیگر زندان‌ها به ویژه زندان‌های شهرستانها رخ داده و ضرب و شتم زندانیان سیاسی به دست افراد خودفروخته که با وعدهٔ امتیاز دادن به این اشرار مثل اعطای پست وکیل‌بندی و انتظامات یا ابقای آنها در جایگاهشان تبدیل به تاکتیکی کم‌هزینه برای سرکوب نشکستنی‌ها شده‌است.

نشکستنی کسیست که زندان و انبوه شکنجه ها نمی‌تواند از انگیزه های او برای دادخواهی و ساختن جهانی بهتر بکاهد و حتی در زندان هم دست از نبرد با ستمگران برنمی‌دارد و نوکران ارباب خونخوار برای سرکوب او گروهی از زندانیان شرارتی را با امتیازهایی که به آنها می‌دهند مأمور شکنجه و حتی حذف او می‌کنند. همانگونه که علی‌رضا شیرمحمدعلی را به دستور هدایت‌الله فرزادی و امیر وزیری به دست قاتلان دست‌آموزشان در همین زندان کشتند و پس از او سیدمهدی صیرفی، ساسان نیک نفس، شاهین ناصری و چند زندانی دیگر را نیز کشتند. 

این شکل جنایتها در زندان‌های دور‌افتاده بیشتر رخ می‌دهد و هنگامی که خانوادهٔ زندانی شکایت و اعتراضی کند مسؤولان زندان مدعی می‌شوند که قتل در اثر درگیری بین چند زندانی رخ داده و اینگونه خود را از عواقب حرف منتقدینشان مصون نگه می‌دارند.

از هر صد جنایت اینچنین که در زندان‌ها رخ می‌دهد شاید یکی از آنها به اطلاع رسانه ها و مردم برسد که در چنین مواردی هم دست اندر کاران سازمان زندان‌ها موضوع را تا جای ممکن تکذیب و در مواردی که تکذیب برایشان ممکن نیست به همین شکل وقیحانه در مورد زندان تهران بزرگ آن را توجیه می‌کنند و همیشه توجیهات آنها از جنایات رخ‌داده نیز آزار‌دهنده‌تر بوده. همچون همین توئیت حاج‌محمدی در توجیه فجایع اخیر که تلاش کرد با تکرار گزاره ای نادرست مبنی بر اینکه زندان محفل فرهیختگان نیست بلکه محفل مجرمین است صورت مسأله را پاک کرده و از پاسخ‌گویی و حتی یک پوزش خواستن از ستم‌دیدگان فرار کند. اگرچه بر خلاف ادعای او زندان‌های هر حکومت مستبدی همواره محفل فرهیختگان بوده و می‌توانیم از صدها نویسنده، روزنامه نگار، شاعر، اقتصاد‌دان، نظریه پرداز سیاسی و برندگان جوایز مطرح بین‌المللی یاد کنیم که توسط حکومت فعلی و دیگر حکومت‌های سرکوبگر به دلیل دادخواهی و بیان دیدگاه‌هایشان زندانی و حتی اعدام شده‌اند.

سالها پیش این داستان را شنیده بودیم که فردی به کتابخانهٔ زندانی می‌رود و جویای کتابی خاص می‌شود. مسؤول کتابخانه به او می‌گوید این کتاب را نداریم اما نویسنده‌اش در همین زندان محبوس است و در این سالهای زندانی بودن بارها شبیه این داستان را با چشمان خودمان دیدیم. البته همین چند روز پیش هم سه نویسندهٔ محبوس در زندان اوین از نهادهای معتبر برندهٔ جوایز بین‌المللی شدند و از این دست جایزه ها به فرهیختگان زندانی بسیار اعطا شده است و هنوز هم بسیاری از نخبگان همچون #علی_یونسی ، #امیرحسین_مرادی #محمد_شریفی‌نسب #کسرا_نوری و صدها دانشجو آموزگار یا استاد دانشگاه در زندان‌های حکومت جور و جهل شکنجه می‌شوند.

اما حتی از اگر فرض را بر درستی ادعای حاج‌محمدی بگیریم باید از او و همدستانش پرسید که بیش از دویست‌هزار‌زندانی طبق آمار رسمی خودتان محصول چه عواملی هستند و چه تدابیری برای پیشگیری از مجرم شدن جوانها اندیشیده‌اید ؟ اگرچه برای ما روشن است که در این مملکت تمام زندانیان مجرم نیستند و تمام مجرمین زندانی نمی‌شوند.

زندان برای چنین حکومت‌هایی سه ویژگی دارد نخست اینکه ابزاریست برای سرکوب دادخواهان و نو‌اندیشان اینگونه که هر منتقد و معترض یا مخالفی فقط به دلیل اظهار نظر و انتقاد مجرم امنیتی به شمار می‌آید و بدترین شکنجه ها در انتظار اوست.

ویژگی دوم زندان برای حکومت‌های خارجی یا همان External-governments یعنی حکومت‌هایی که منتخب مردم و در خدمت مردم نیستند این است که شمار اندکی از مجرمین فرعی را به دام می‌اندازند تا ضمن اینکه دست هر خلافکاری را که با خودشان همدست نیست از درامدهای خلاف کوتاه کنند نمایشی از اجرای عدالت و مبارزه با فساد را اجرا کنند و جایگاه خود را به عنوان حاکم و ناظر تثبیت و تقویت کنند. رد مال و بدهی تمام زندانیان تیپهای ۱ ، ۳ و ۴ زندان تهران بزرگ کمتر از مبلغ یکی از اختلاس‌های نجومیست که از آن آگاه شده‌ایم. یعنی حتی اگر فقط مبلغ یکی از اختلاس‌ها برای تولید و اشتغالزایی هزینه می‌شد، می‌شد ۱۰ هزار انسان بجای اینکه در زندان باشند اکنون مشغول کار و در کنار خانواده هایشان بودند.

هیچیک از عوامل اصلی فساد و اختلاسهای نجومی مورد پیگرد قضایی و مجازات قرار نمی‌گیرند. گاه مهره های فرعی و برخی از زیرمجموعه ها را در اقدامات نمایشی به زندان می‌اندازند که خیلی زود آزادشان می‌کنند و در همان اندک زمان حضورشان در زندان امکاناتی شبیه به هتل و امتیازهایی همچون ملاقات‌های فراوان و مرخصی‌های بلندمدت به آنها می‌دهند .  

پی‌نوشت:    

آیا انسانها برای قوانین وجود دارند یا قوانین برای انسانها به وجود آمده‌اند ؟

آیا به راستی قوانین برای بهبود زیست بشر نوشته، تصویب و اجرا می‌شوند یا دستگاه قانون‌گذار و مجریان آن اندیشه‌ای جز بقای حکومت و قدرت و ثروت خود ندارند و قانون را همچون پتکی بر سر بینوایان می‌کوبند ؟

در آغاز اشاره کردیم که عقاید موجود واپس‌گرایانه، نامناسب برای نیازهای روز جامعه و در یک کلام ضد بشری هستند و سازمانهای محافظ حکومت که با نامهای مستعاری مثل دستگاه امنیتی، سازمان اطلاعات و وزارت اطلاعات کار می‌کنند برای اهدافشان هرجا و هر‌زمان که لازم باشد حتی همین قوانین موجود را هم زیر پای می‌گذارند و بارها در روند بازداشتها، بازپرسی‌ها، صدور احکام و حتی اجرای احکام شاهد رفتارهای ضد بشری و همچنین فراقانونی بوده‌ایم. اما هدف ما بازگوی آنچه که می‌گذرد و حتی صرفاً محکوم کردن جنایتها نیست. بلکه تلاش ما فراخوانیست برای ایجاد دگرگونی در واکنش به جنایتها و فجایع و از ریشه خشکاندن آنچه که باعث این اوضاع شده‌است.

ما بر این باوریم که باید بجای واکنشهای موردی، مناسبتی و مقطعی جنبشی فراگیر و پیوسته برای رهایی از بیدادگری، سرکوب و شکنجه را سازمان دهیم.

تلاش برای کنترل یا حتی حذف یک‌گونه از شکنجه یا اعتراضهای مقطعی، موردی و مناسبتی به جنایتها و فجایع تا کنون به جز هدر دادن نیروی جامعه، هزینه های فراوان و دست‌آوردهای اندک و ناپایدار و مهمتر از همه تکرار حوادث و تشدید آنها برای ما حاصلی نداشته‌است.

شکنجه عمل یا اعمالیست که به قصد وادار کردن کسی به انجام کاری یا بازداشتن او از انجام کاری اِعمال می‌شود. آن عمل یا اعمال می‌تواند شلاق زدن بر پیکر یک دادخواه، محبوس کردن او در سلول انفرادی یا بندهای پر‌ازدحام و پر‌هرج و مرج کنار اشرار و معتادان یا حتی آزار دادن خانوادهٔ او به قصد منصرف کردن او از حق طلبی یا انتقاد از حاکمیت یا به هر شیوه‌ای منفعل و بی‌تفاوت کردن او نسبت به نابرابری‌ها و ستمهایی که به مردم روا داشته‌می‌شود باشند.

حکومت‌های مستبد هزاران‌گونه شکنجه را علیه مخالفانشان اِعمال کرده‌اند و حتی اگر یکی از این گونه ها را کنترل یا حذف کنیم باز هم شیوه‌ای برای حفظ قدرت پیدا می‌کنند. بنابر این کنش و کار درست، از ریشه خشکاندن استبداد و جایگزین کردن خود‌سامانی و مدیریت مردم برای مردم و در نظر گرفتن منافع همگان است که برای رسیدن به این‌مهم نخست باید از حقوق، تکالیف، نیازها و توانایی‌های خودمان آگاه شویم و بدیهیست پس از این خودشناسی و خودباوری گام برداشتن در راه دشوار آزادی به لطف روشنی‌های ایجاد‌شده نه فقط آسانتر که بخشی از زندگیمان می‌شود.

امضا‌کنندگان این بیانیه عبارتند از

سهیل عربی،

ایرج حاتمی،

امیر دوربین قاضیانی،

حمید کاشانی

مجتبی نایری

برزان محمدی

 

Comments are closed.