بیندیشیم…
سالها پیش به این عالم آمدیم . در دامان پر مهر خانواده ای بالیدیم و به کودکی رسیدیم ، دنیای سراسر نشاط کودکی را چه زود پشت سر گذاشتیم و بی مقدمه به دنیای عجیب بزرگترها وارد شدیم . دریغ که ذهن کنجکاو و مشتاق کودکی را جا گذاشتیم. و چه بسا برای بزرگترین سوالات زندگی جوابی نیافتیم یا اصلاً از ترس یا شرم خانواده سوالی نتراشیدیم که مبادا جوابش را پیدا کنیم و به مذاق ما یا دیگران خوش نیاید و از اصل خود دور و دورتر شدیم . گمان نکنیم که بی تقصیریم ، ما که چشمهایمان را بستیم ، قلبهایمان را به غبار جهل و تعصب آلودیم و به شنیده هایمان سر سپردیم ، ما که از راه انصاف دور شدیم و ندانستیم که :
"…ظلمت تقالید عالم را احاطه نموده متابعت تقالید طریق الهی را گم نموده نور حقیقت مخفی مانده …"
و معلوم است که اگر نور حقیقت نباشد نصیب این دنیای بیچاره جز ظلمت و معصیت و ماده پرستی نیست .
شاید به همین دلیل است که اولین اصل از اصول دوازده گانه آیین بهائی تحری حقیقت است . یعنی هر کودکی که در خانواده بهائی متولد شود در آینده حتما بهائی نخواهد بود و بر او فرض است که با رعایت انصاف و به دور از تعصب و تعلق حقیقت را جستجو کند و بعد خود را به سلک پیروان امر بهائی در آورد یا به هر دین دیگری بگرود و از طناب دار یا آتش جهنم نهراسد چون اساس امر بهاءالله عشق است : " اِعْمَلوُا حُدُودی حُبّاً لِجَمالی".
علم ، عدالت ، ترک تعصبات ، محبت بین بشر ، فضایل عالم انسانی ، نفثات روح القدس ، وحدت عالم انسانی و هر چه که التیام بخش این جهان پر آشوب باشد حقیقت این دور است .
کاش لحظه ای به خود آییم ، ما که بارها شنیده ایم "یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است ، ما که مرغ تیز پرواز فکرمان را چنان اسیر کرده ایم که می ترسد به چیزی بیش از نیاز روزانه بیندیشد.
چرا نشسته ایم ؟ باید بلند شویم ، باید به جنگ تقلید و تزویر و تعصب رویم ، باید خرقه اوهام را بدریم ، باید با دل و جان مومن شویم نه سرسری و کورکورانه ، تا با تمام ذرات وجود حس کنیم که :
"حُبّی حِصْنی مَنْ دَخَلَ فِیهِ نَجی وَ اَمَنَ وَ مَنْ اَعْرَضَ غَوی وَ هَلَکَ"
وبدین ترتیب جنگ و حرب و قتال دیری نمی پاید و آسایش حقیقی چهره می گشاید.
حضرت عبدا لبهاء می فرمایند:
"اگر جمیع ملل تحری حقیقت کنند شبهه نیست که کل متحد و متفق می شوند…"