آیا اسلام پیروز گشته یا شکست خورده است ؟
مقدم
۱۰ آذر ۱۳۸۶
ریشه اسلام در مشیت ربانی و اراده آسمانی حضرت پروردگار نهفته است . آن زمان که حضرت حق تشخیص داد جهت مداوای تن بیمار و رنجور جهان ، داروی ثمربخش دیانت اسلام موثر و کارآمد است فرستادهاش را در میان مردمان فرستاد و با نیروی یزدانی خویش او را مدد نمود تا امرش را مستقر سازد و پس از چندین قرن از ظهور نبی مکرمش ، تمدن اسلامی که تمدن فعلی غرب وامگیر آن است به ظهور رسد و پهنه جغرافیایی اسلام از آسیا تا اروپا و افریقا امتداد یابد. اما آیا بسنده کردن به این حقایق ، تنگ نظریی غیرمنصفانه نسبت به اسلام نیست ؟ و آیا حد و توان اسلام همین بود ؟ چون به تاریخ صدر اسلام بنگریم میبینیم که پس از رحلت حضرت محمد در هر سری هوایی پیدا شد و مقام حقیقی مومنین آشکار و هویدا گردید. قبیلهگرایی عرب قامت راست نمود و بسیاری از مردمان که در اثر قوه قهاره یا مطامع دیگر مجبور به پذیرش اسلام شده بودند و قلبا نورانیت و روحانیتی نزدشان نبود این قبیلهگرایی را دامن زدند و به فکر سروری و آقایی افتادند که بنیامیه بارزترین آنهاست و بدین لحاظ نتوانستند و نخواستند آن نورانیت محمدی را گسترش دهند . دیانت اسلام پیشرفت اسمی و ظاهری داشت اما ظرفیت و روحانیت آن بسیار بیشتر از آن بود که بخواهد با حمله و تجاوز خود را بر سایر ملل تحمیل نماید . خداوند دیانتش را با همه پاکی و تقدسش به دست پیروانش سپرد اما آیا ایشان توانستند آن همه را حفظ کرده و به طرز صحیحی به نسلهای بعد انتقال دهند ؟ و آیا در این زمان از همان تقدس و روحانیت صدر اسلام چیزی باقیمانده است ؟ ادله و شواهدی متقن و زنده وجود دارد که نافی سوال مزبور است . که برخی از آنها را به اختصار مرور و مقایسه می نماییم .
روزی حضرت محمد بر قبرستانی مرور مینمودند چون دیدند دیوار قبرستان فروریخته ، دست به کار شده و شروع به ترمیم آن دیوار نمودند. آیا نفوسی که با ماشین آلات سنگین به قبرستانهای بهائیان شبیخون زده و غسالخانه و سنگهای قبور را به کلی ویران و نابود ساختند همان شیوه حضرت محمد را در پیش گرفتهاند ؟
حضرت محمد با آن همه مقام و منزلت چون به کودکان میرسیدند پیش دستی کرده و نخست ایشان به آنها سلام میکردند . آیا معدودی از آموزگارانی که با تهمتهای شنیع و دروغین روح اطفال بهائی را آزرده ساخته و قلب معصوم ایشان را متالم کرده و اشک آن طفلان نازنین را جاری میسازند مشابهتی در رفتار خود با حضرت محمد میبینند؟
حضرت محمد به پیروان خویش آموخت که علم را حتی اگر در چین باشد آن را بجویند. مسلما اساتید و آموزگاران چینی مسلمان نبودند و آن حضرت شرط مذهب برای آن آموزگاران وضع نفرمودند. پس چگونه است که قلیلی فهم و شعور خود را برتر از پیامبرشان دانسته آموزگاران و اساتید بهائی را از مدارس و دبیرستان و دانشگاهها اخراج می نمایند و شرط مذهب را پیش میکشند و اگر پاسخی از روی صداقت به ایشان داده شود نپذیرفته ، جوابی دروغین و ریاکارانه را طلب میکنند؟
حضرت علی با یهودیی که زرهاش را دزدیده بود به عنوان دو انسان متساوی الحقوق در دادگاه حاضر و دادگاه به نفع یهودی حکم صادر کرد. حال چگونه است که جوانان بهائی شیرازی را به جرم خدمت به دیگر انسانها و نه دزدی و قتل و قاچاق و … مجرم شناخته شده و بدون محاکمه و حضور در دادگاه محبوس و مفقود میشوند ؟ آیا این سیستم قضاوت تشابهی با حکومت عدل علی دارد ؟ و اصولا مگر خدمت به همنوعان جرم است ؟ و یا هنگامی که از بد اتفاق روزگار خانم جوانی شوهر عزیزش را در اثر تصادف از دست میدهد و قاضی پس از اطلاع از بهائی بودن مقتول به راننده خاطی حکم میکند بیست و پنج ریا ل !!! به صندوق صدقات انداخته و پی کارش برود . ایا این حکم عادلانه و اسلامی است ؟
حضرت علی به مالک اشتر ، فرمانروای مصر چنین آموخت که کسانیکه در قلمرو حکمرانی تواند اگر مسلمانند با تو برادرند و اگر غیر مسلمانند در حقوق با تو برابرند. آیا نماینده مجلس شورای اسلامی که در ملاقات با جوانان بهائی داوطلب در کنکور در نهایت بیادبی بهائیان را غیرانسان ، معرفی مینماید ، میتواند ادعای تشیع نماید ؟
با توجه به اقدامات گسترده و پیچیده جاری بر علیه بهائیان که تنها مشتی از خروار ذکر گردید و براهین موجود بسیار دیگر میتوان پاسخی برای پرسش مقاله یافت و نتیجه گیری کرد که دور اسلام بنا به مفاد آیات قرآن اتمام یافته و اجل آن دیانت مکرم به سر رسیده است و باز بنا به مندرجات همان سفر کریم ، پروردگار جهانیان ، بشر را هیچگاه رها نساخته و برای مداوای تن بیمار و رنجور جهان حاضر پزشکی دانا و طبیبی لایق و توانا فرستاده که در یک دستش آب زندگانی و در دست دیگرش فرمان آزادی برای مردمان آورده است . آیا شایسته و سزاوار مقام مومنین حقیقی ادیان جز این نیست که به اطاعت و فرمانبرداری پروردگار مهربان خویش پردازند؟ و به جان در طلب مظهر او کوشند ؟ مظهری که در دیانت بابی به من یظهره الله و در دیانت اسلام به نباء عظیم و در دیانت مسیح به اب سماوی و در دیانت یهود به یهوه و رب الجنود و در دیانت زردشت به شاه بهرام و در دیانت بودا به بودای پنجم اشاره و تسمیه شده است و جامع جمیع این اسماء بهاالله است.