صندلی هایی که خالی مانده اند!
زمانی که در جلسهء امتحانی به سر می برید،مطمئنا اگر از طیف دانش پژوهان درس خوان شب پیش ازامتحان باشید! به سوالاتی برخورد خواهید نمود که پاسخشان را هیچ نمی دانید اما اطمینان تام دارید که اگر در طول ترم با دقت و با حوصله به مطالعه و بررسی مطالب درسی پرداخته بودید،وضعتان اینک اینگونه بغرنج نبود. پس در این اثناء دو راه حل دارید که هرکدام از دیگری مهمل و بی هوده تر می باشند.
اولی آنکه از ذهن تخیّل گرای خویش سود جسته و هر آنچه می توانید به هم ببافید تا نهایتا خیالتان راحت باشد که حداقل مقابل سوال،خالی نمی باشد.
دومی آن است که صورت مساله را نادیده بگیرید و پیش خود بگویید: من که سوالی در این برگه نمی بینم! و سپس برگهء امتحانی را تحویل استاد خود بدهید.
اگر کمی تامل نمائیم،متوجه خواهیم گشت که نحوهء برخورد دستگاه اداری ایران امروز با هر گونه دگر اندیشی نیز اینگونه است.
فی المثل سوسیالیست ها طلب حقوق برابر می نمایند اما دولتمردان در پاسخ به این خواسته و نیاز آنها، با طیب خاطر سعی در منهدم نمودن واژهء حقوق به معنای حقیقی آن می نمایند، و در این لحظه است که اگر یک طرفدار حقوق بشر لب به سخن گشاید،نیک می داند که زندان اوین، این مهمانسرای پر آرامش، منتظر پذیرایی بی نظیری از وی می باشد. از این رو می باشد که امروزه اگر بخواهیم متفکران جامعه را شناسایی نمائیم،می توانیم سری به این ضیافتکده بزنیم و اگر بیش از این نیز مایل بودیم،می توانیم لیست غذاهای خوشمزهء آن را نیز تهیه نمائیم. البته غذاهایی نظیر باقالی پلو با شلاق،چلو کباب با گوشت تازهء انسان! و…
سوالی که در اینجا مطرح می گردد این است که براستی چرا دولتمردان ما بجای برخودهای جزم اندیشانه با هرگونه دگر اندیشی،از حرکت در مسیر مباحثه و مشورت،جهت رسیدن به مقصدِ توسعه و پیشرفت سود نمی جویند؟
بگذارید کمی صریحتر بنگارم. فی المثل چرا دولتمردان با نمایندگان جامعهء بهائی به بحث و گفتگو پیرامون مسائل جامعهء ایران نمی پردازند؟(حتی با توجه و تاکید بر این مطلب که بهائیان در آن مجلس گفتگو و مشورت، هیچگونه سخنی از اعتقادات قلبی خویش ننمایند و صرفا راهکارهای دیانتشان را جهت ترقی ایران اعلان نمایند)
اگر این مطلب را اشاره نموده ام از آن بهر است که امروزه در جامعهء ایران مشکلات عمدهء زیر را به سهولت می توانیم بنگریم:
۱- مشکل کوررنگی جنسی نسبت به زنان و عدم رعایت حقوق آنها
۲- عدم توازن در انتقال ثروت بین اقشار مختلف جامعه
۳- دودستگی و جدایی ما بین فرهنگهای قومی-محلی در قالب جوکهای محتوی الفاظ رکیک جهت توهین به یک فرهنگ خاص و…
۴- عدم پایبندی به باورهای دینی و اعتقادی در نزد مردم کشور که لحظه به لحظه بر تعداد آنها در فراموش نمودن تاثیرات روحانیات بر زندگی دنیوی،افزوده می گردد
و…
و اما راهکارهای دیانت بهائی به موارد بالا به طور موجز و کلی چنین است:
۱- دیانت بهائی تنها آئین الهی می باشد که به طور اخص بر تساوی حقوق زن و مرد اشاره دارد، این تساوی از آن حیث است که هیچیک از این دو جنس،نباید نسبت به دیگری احساس برتری نمایند. زنها نیز به مانند مردان باید در تشکیلات و سازمان های اجتماعی عضو گردند،از حقوقی برابر با مردان بهره گیرند، فرصتهای شغلی مساوی داشته باشند و… تا متدرّجا فرهنگی جدید در جامعه رخ گشاید،فرهنگی که در آن هدف پیشرفت و تعالی نوع انسان باشد نه جدایی ما بین ۲ جنس مختلف انسانی.
۲-تعدیل معیشت از جمله اموریست که در آئین بهائی بدان اهمیت بسزایی داده شده است. چرا ثروتمندان جامعه باید در مسیری نابرابر با دیگر اعضای جامعه قرار گیرند،تا آنها روزبه روز ثرتمندتر و دیگران لحظه به لحظه نیازمند تر گردند؟ مطمئنا اگر طرحهای توسعهء اقتصادی با نظارت قاطع قانون های راهگشا توام باشند،اگر چه وصول به یک جامعهء آرمانی بدون طبقه شاید امکان پذیر نباشد،اما کلّیّت اجتماع به ثباتی نسبی خواهد رسید و شکافهای اقتصادی موجود تا حدّ ممکن کاهش پیدا خواهد نمود. اگر هر فرد جویای کار بداند که با توجه به تخصص و نه مدرک خود، می تواند مشغول به کاری باشد،جامعه از حیث سلامت روانی نیز تضمین می گردد.
۳- دیانت بهائی برای مردم دنیا،هدف تحقق وحدت نوع بشر در عین کثرت گرایی را پیشهء خویش ساخته است. یعنی فرقی نمی کند که کُرد باشی یا تُرک،گیلک باشی یا لُر و… چون انسانی،پس عزیزی و احترامت واجب است و البته که باید از حقوقی برابر با دیگر افراد برخوردار باشی،چرا که همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.
۴- دیانت بهائی از آنجایی که تعالیم و آموزه هایی متناسب با نیازهای دورهء جدید زندگی بشر به همراه دارد،می تواند پاسخگوی تمامی خواسته های اخلاقی و روحانی مردم زمان باشد. حتی اگر فردی بهائی نباشد ولی به موجب آموزه های دیانت بهائی رفتار نماید، زندگی اش پُر نور گردد. از آن جمله اند تعالیمی همچون تحرّی حقیقت،یعنی زمانی که بدانید از طرف مرجعی خاص، به تقلید کورکورانه و بدون تعقل وادار نمی شوید،آنگاه است که می توانید با آسایش خاطر و سلامت روان و با تکیه بر عقل سلیم خویش،در جستجوی آنچه که آدمیان حقیقتش می نامند،گام بردارید. جالب آنجاست که دیانت بهائی به پیروان خویش می گوید با عقل سالم خویش و وجدان پاک خود، جستجو نمائید و شاید پس از این جستجوی عقلانی و روحانی،به بهائیت نیز در نیامدید،اما جستجو را تا آخرین لحظهء عمر خویش ادامه دهید…(کدام آئینی به پیروان خویش این چنین می گوید و بر ارزش بی بدیل عقل انسانی،اینگونه ارج می نهد و او را وادار به پذیرش کورکورنهء حقیقت دست ساخت بشر نمی نماید؟!)
موارد بالا تنها شمّه ای از راهکارهای جهان گیر دیانت بهائی می باشد که به طور ایجاز مورد نگارش قرار گرفت.
حال روی سخنم با مسئولین عزیز جامعه می باشد،آنانی که دم از آزادی بیان می زنند،آنانی که روز و شب سخن از برابری و برادری می رانند،آنانی که… از آن عزیزان سوالی داشته ام و آن این است که براستی چرا حاضر به برقراری تعامل با اندیشه های نوگرای دیانت بهائی نمی باشید؟ بهائیانی که با انواع فشارهای شما، حاضر به ترک وطن عزیز خود نشدند،آنهایی که حاضر شدند بمانند و جان نیز بدهند، براستی چه کسانی ،تا این درجه حاضر به فدا نمودن جان و مال و وقت و… جهت پیشرفت جامعهء خویش می باشند؟ چه کسانی تا این اندازه از وطن عزیزشان ایران به احترام یاد می کنند؟ مگر نه آن است که آنها می توانستند در پی آن همه فشارهای عذاب بخش شما خوبان، به راحتی ترک وطن نمایند و به زندگی خویش بپردازند؟ پس اگر امروز بهائیان ایران را ایران دوست ترین ایرانیان نام بریم،به بیراهه نرفته ایم و این از جان دادنها، سختی کشیدن ها و البته در راه توسعهء ایران گام برداشتن های آنان نمایان و مشهود است.
پس چه نیک است اگر مسولین محترم جامعه در تعاملی دگر اندیشانه با سایر مکاتب فکری و نحله های مذهبی به شور پردازند و صندلی های خالی مجالس مشورت و تصمیم گیری را به افرادی چند جانبه اندیش و در عین حال دلسوز وا گذارند،تا جدای از هرگونه تفاوت اعتقادی،صرفا به جهت احیای ایران عزیزمان، بر توسعه و آبادی این خاک پاک همّت گمارند.
یک جوان بهائی ایرانی