پس زمینه‌های فکری یک مقاله

پس زمینه‌های فکری یک مقاله

۳۰/۹/۸۶

مقدم

یکی از دوستان ، خندان و تبسم کنان نزدیک آمد و بدون هیچ صحبتی پاکت پستی ای را به نگارنده داد. پرسیدم این چیست ؟ در پاسخ فقط با سکوتی آمیخته به لبخند در من نگریست . پشت پاکت مهر آبی رنگی خورده بود . از او پرسیدم آیا از طرف آموزشگاه یا موسسه‌ای فرستاده شده؟ خنده‌اش بیشتر شد و باز هم سکوت کرد. پاکت را باز کردم . جزوه‌ داخل آن را  بیرون آوردم که همراه آن یک سی دی نیز به بیرون غلطید و  بر روی میز افتاد.

 با نگاه به جزوه پی به داستان برده و خنده‌ای نیز مرا فراگرفت . دوستم که می‌خواست سورپرایز داشته باشد و البته در کارش نیز موفق گردید گفت سه نسخه از این پاکت پستی به اسم و آدرس خود و خانم و مادر خانمش آمده که مشابه با برخی از احباء ، آدرسها متعلق به گذشته بوده و صاحب جدید منزل آن را برایشان آورده بود. البته از شما چه پنهان به او گفتم تحت هیچ شرایطی حاضر به گذاشتن سی دی در کامپیوتر نیستم . چون حضرات همه جانبه جاسوس بازی برای بهاییان درآورده‌اند از استراق سمع مکالمات تلفن و ردیابی فکس تا عکسبرداری از راه رفتن و مکالمه با دیگران و نصب میکروفون در منازل. حتی در موردی که برای یکی از دوستانم پیش آمده بود ایمیلش را پس از ارسال به گیرنده در طی مسیر باز کرده و  مندرجاتش را جهت اظهار علم و قدرت تلفنی به اطلاع وی رساندند. خداوند در قرآن مجید فرموده " خدای را شکر میکنیم که دشمنان ما را از احمقان قرار داده !" خلاصه یک مطالعه اجمالی بر آن جزوه که از زبان بهایی تازه اسلام یافته‌ای به نام حسین فلاح نوشته شده بود ، انداخته و به دوستم برگرداندم. اما در همان مطالعه کوتاه نکاتی نظرم را جلب کرد.

نخست آنکه دشمنان دیانت بهایی هر روز بیشتر از روز گذشته در منجلاب انکار و ادبار خود فرو میروند و به مفاد آیه شریفه قرآن کریم " ذرهم فی خوضهم یلعبون " توهم و تخیل می‌کنند که با این بچه بازی‌ها و اعمال کودکانه می‌توانند روحیه ایمان بهاییان مقاوم و خستگی ناپذیر را فرسوده و یا تخریب نمایند . منکرین شریعت ربانی به ارزش ایمان بهاییان پی برده و برای از بین بردن ایمان همین عده قلیل و گمنام و بی نام و نشان که نسبت به سایر هموطنان خود در جامعه زندگی سخت تری را می‌گذارنند ، برنامه ریزی و سرمایه گذاری کلان کرده تا به هدفی که در وصالش جان در بیابان طلب خواهند داد برسند. مگر ایمان یک پیرزن تنها یا یک فرد فقیر و بینوا چه ضربه هولناکی بر پیکره رژیمی چنین توانا می‌تواند بزند که با بسیج امکانات خود می‌خواهند محبت بهاالله را از قلب پیروانش محو نمایند . امیدواریم همچنان که به ارزش و قدرت ایمان بهاییان پی برده‌اند روزی به منشا و سرچشمه حقیقی آن نیز پی برده خود نیز به محبت حضرتش متصف و متخلق گردند.

اما نکته دوم روح کلمات و نثر ادبیات و استعمال اصطلاحات جزوه بود که کاملا فریاد میزند از ذهنی ردیه نویس و بهایی ستیز تراوش کرده و به فردی متبری نسبت داده شده است. برای دستگاه توانمند و قدرتمند اطلاعات کشور کاری بسیار سهل و آسان است تا هرآنچه را که خود و رهبرانش مایلند انشا کرده از زبان هر فرد مقهور و گرفتار پنجه ستم و بیدادشان بر زبان آورند. در این بین فقط کسانی که با تعالیم دیانت بهایی و ادبیات ایشان آشنایی داشته باشند می‌توانند صحت و سقم این انتساب و دعاوی همراه را داوری نمایند. دوستان نامهربان بهایی ستیز متوجه نشدند که با نگارش مقاله‌ای در آن حجم زیاد ، اساس اسلام سیاسی خود را به باد انتقاد گرفته و آن را خواسته یا ناخواسته لگدمال نموده‌اند. جهت شاهد مقال به ذکر دو نمونه به اختصار اشاره می شود.

در یک مطلب حسین فلاح پدر خود را در زمان قبل از انقلاب فردی شرابخوار و عربده کش و قمه زن معرفی می‌کندکه ظاهرا بعدها وی نیز ره مسلمانی پیش گرفته و از مومنین بالله محسوب گشته است. اما در خصوص طرح این تهمت که سعی میشود به طور عام به بهاییان نسبت داده شود باید معروض گردد که شرب خمر در دیانت بهایی حرام است و اگر فردی مرتکب این عمل شده و علیرغم تذکرات جامعه ، عادتش را ترک ننماید از جامعه بهایی طرد خواهد شد. اگر ادعای ایشان صحت داشته باشد همان بهتر که یک فرد شرابخوار و عربده کش و قمه زن به دایره اسلام سیاسی داخل شود. که با آغوش باز پذیرای چنین افرادی هستند.

 عربده کشی نیز با روح تعالیم بهایی کاملا در تضاد است در آموزه های آیین بهایی آمده که اهل بها باید به طراز ادب و حیا آراسته باشند و در حین گفتار و مکالمه باید لطافت کلام و عذوبت بیانشان سبب انشراح ارواح و سرور خاطر آدمیان گردد. گفتار نرم همانند شیر ، مقوی و پرانرژی شناخته شده و گفتار درشت چون شمشیر که روح را متالم و جریح می نماید تقبیح و مردود گشته است . متاسفانه شیوه ناپسند و زشت عربده کشی را اکنون در برخی از مراسم مداحی و یا سوگواری که از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود شاهد هستیم که با رنگ و بوی مذهبی ترویج و متداول و عادی گردیده و چه آبروی سنگینی از وجهه ایرانیان در جهان برده است.

 در دیانت بهایی حمل سلاح برای پیروان این آیین حرام شده لذا هیچ نفس بهایی حق حمل قمه یا استفاده از آن را ندارد . قمه زنی شیوه مرسوم در عزاداری تاسوعا و عاشورا بوده که تا زمان پهلوی دوم در میان شیعیان محبوبیت و رواج داشت و حتی با اینکه این عمل در دولتهای اخیر جمهوری اسلامی منع قانونی پیدا کرده معهذا هنوز به طور کامل از شیوه عزاداری محرم برچیده نشده است .

 لذا سه عنصر شرابخواری و عربده کشی و قمه زنی اصلا جایی در فرهنگ و ادبیات بهایی ندارند و با عنایت به مندرجات فوق کاملا معلوم است که فرد نویسنده با داشتن اعتقاد و زمینه طولانی در تشیع دست به قلم یازیده و عنان تهمت و افترا را در عرصه عربده کشی و قمه زنی بی باکانه رها ساخته است. ضمنا از طریق انسانیت بسیار به دور است که پسری ، پدر خود را هرچند خطاکار و گناهکار باشد چنین رسوای خاص و عام کرده خجلت و شرمساری پدرش را بپسندد و او را تا بدین درجه خوار و ذلیل و خفیف و بیمقدار کند مگر آنکه آن پسر اسلام آورده باشد که در اینصورت ظاهرا وی را با انسانیت کاری نیست ! چه که از آن متبری شده است. این شناعت عمل شامل حال دست اندرکاران جزوه مزبور نیز میشود.

مطلب دوم داستان تخیلی رعایت نکردن خاموشی در هنگام حملات هواپیماهای عراقی در جنگ ایران و عراق است که از زبان اسیر خود نوشته اند که بهاییان با خاموش نکردن لامپهای برق امیدوار بودند بمبی بر سرایشان افتاده تا لااقل چهار تا همسایه مسلمان نیز تلف شوند!!! ظاهرا نویسندگان این داستان در زمان حملات هوایی در ایران تشریف نداشتند که بدانند به محض بلند شدن صدای آژیر قرمز، برق کلیه مناطق شهری از سوی شرکت برق به طور اتوماتیک قطع می‌شد . نگارنده آن دوران را خوب به یاد دارد که چه شبها که برق ناگهان قطع می‌شد و ما می‌فهمیدیم که خطر حمله هوایی در پیش است و علاوه بر آنکه شیشه‌های هال را که در وسط منزل قرار داشت را با کاغذ دیواری ضخیم پوشانده بودیم و پرده‌ای ضخیم نیز پشت پنجره‌های مشرف به حیاط کشیده شده بود تا حتی نور گردسوزی که به زور نور آن اطراف خودش را روشن میکرد به بیرون رخنه نکند. وقتی داستان تخلیلی شما را خواندم یاد سوال همسایگانمان در آن دوران افتادم که از ما می‌پرسیدند شما چکار کرده‌اید که هیچ نوری از داخل خانه شما به بیرون دیده نمی‌شود؟ و ما نیز شرح دقیقی از اقدامات علمی خود برایشان میگفتیم. دروغ پردازی شما چه اثر و ثمری جز ایجاد بدبینی بین ایرانیان می‌تواند داشته باشد. اگر آن همسایه‌ای که سالها پیش این سوال را از ما پرسید امروز نوشته بنده و جزوه ردیه شما را بخواند چه قضاوتی در باره کل دعاوی و سخنان شما خواهد داشت؟ اما نکته اصلی در این داستان چیزی دیگری است که نشات گرفته از تفکر اسلام سیاسی است و آن عملیات شهادت طلبانه یا انتحاری است که متاسفانه آن نیز در جامعه مسلمین بنیادگرا رواج یافته و هر روز نیز بیشتر شیوع می‌یابد چند ماه قبل در یکی از روزنامه‌های تندروی طهران خبر افزایش گردانهای استشهادی در ایران با افتخار تمام اعلام گردید. محرک این اقدام و خواسته جز ازدیاد تنفر و بیزاری از همنوعان چیز دیگری نیست که مطلقا اینگونه تفکرات در دیانت بهایی جایی ندارند و انتساب آنگونه عملیات انتحاری به بهاییان مزاحی بیشتر نبوده و نویسنده مقاله با داشتن چنین اعتقادی که ظاهرا با خودش نیز مشکل دارد سعی کرده آن را به بهاییان نسبت دهد از یک طرف در عالم حقیقت و واقعیت از دیدگاه متولیان بهایی‌ستیزی ، عملیات انتحاری یعنی شهادت طلبانه که همواره بر آن مهر تایید می‌گذارند و از طرفی با ذکر آن داستان تخلیلی ، عملیات انتحاری را به بهاییان نسبت داده و آن را نکوهش میکنند.بی آنکه بدانند در واقع با این کار اصول اعتقادی خود را محکوم و مردود اعلام داشته‌اند.

در پایان توجه منکرین شریعت حضرت منان را به علت و سبب ادبار و انکارشان جلب می‌نماییم که از لسان حضرت بهاالله نازل شده امید است لحظه ای به خود آیند و متوجه گردند و بدانند که در برابر امر پروردگار ایستاده و با آن به معارضه برخاسته‌اند. حضرت بهاالله میفرمایند  :" سبب چیست که محروم و ممنوعند ؟ لعمرالله سبب ، اعمال و افعال بوده و هست ." آثار قلم اعلی ج ۵ صص ۲۳۰ و ۲۳۱

 

Comments are closed.