مسیحیت و دیانت بهائی

 

مسیحیت و دیانت بهائی

بیژن روحانی

سایت نگاه

www.newnegah.org

برسی تاریخ ادیان این حقیقت را بر همگان واضح و مبرهن مینماید که بزرگترین مانع جهت پذیرش موعود هر قوم همانا وجود انتظارت عجیبه پیروان آن دین میباشد.هرچند حضرت مسیح موعود قوم یهود بود ولی ظهور او کاملا مقایر با انتظارت یهودیان واقع شد. او از آسمان سوار بر ابرها در جلال یک پادشاه با حشمت و قدرت و لشکر ظاهر نشد و برای ابد جسماً زنده و سلطنت ننمود. (١) (٢)

قبل از ظهوراو ایلیا نبی که حدود ٩٠٠ سال قبل ازمیلاد در مقابل چشم مردم بآسمان رفته بود (٣) با جسم سالم خود باز نگشت و غیر مومنین را در آتش ظاهره  نابود نگردانید تا راه از برای ظهورمسیح موعود آماده شود. (۴)  قبل از ظهورحضرت مسیح آفتاب تاریک نگردید و ماه بخون تبدیل نشد. (۵)

هر چند حضرت مسیح ظهور یحیى تعمید دهنده را همان بازگشت ایلیا نبی اعلان نمود (۶) ولی قبول آن مغایر انتظارات قوم یهود بود. آنها که بینش روحانى نداشتند نمى توانستند قبول کنند که یحیى تعمید دهنده همان ایلیا نبى است، البته آن جسم نبود آن نام نبود واز آسمان نیامده بود ولى همان قدرت عظیم الهی بود. و بلاخره کار را بجائى رسانیدند که حضرت مسیح به آنها فرمودند هرکه گوش شنوا دارد بشنود این همان ایلیا است که باید بیاد. (٧) حال نزدیک به ٣٠٠٠ سال ازصعود ایلیا نبى به آسمان میگذرد و هنوز قوم یهود منتظر بازگشت او از آسمان هستند ، حضرت مسیح ظاهر شد او را نپذیرفتند و امروز مسیحیان با همان وسائل متوسل تا ظهور ثانى آن حضرت را رد کنند. آنهائى که چشم و گوش روحانى نداشتند ظهور اول حضرت مسیح را رد کردند، ظهور حضرت رسول را رد کردند وامروز هم اینچنین است.

در کتاب عهد جدید بیش از هر مطلبى بشارت به ظهور مجدد یا ظهور ثانى حضرت مسیح داده شده از جمله در باب ٢۴ از کتاب انجیل متى آیه ٣  سئوال از زمان باز گشت آن حضرت و انقضاى عالم شده و در  آیات ۴ تا ٢٨  انذار به ظهور انبیاء کذبه و مسیح دوروغین ، امراض، زلزلها ، جنگها ، مصیبتهاى عظیم  و بلاخره تأکید بر لزوم تکمیل نبوات دانیال نبى نسبت به قوم یهود است و در آیات ٢٩ تا ٣٠  تاریک شدن آفتاب و ماه و فرو ریختن ستارگان از آسمان ، ظاهر شدن پسر انسان از آسمان سوار بر ابربا قوت و جلال عظیم را نبوت مینماید.

ملاحظه میکنیم که علامات ظهور همان است که دو هزار سال قبل نسبت بظهور اول حضرت مسیح موجود بود. اگر این علامات دو هزار سال قبل بظاهر انجام شد اینک نیز انجام خواهد شد در غیراین صورت باید دنبال معنا و مفهوم آن باشیم.

اولین قدم:- درک معنى کلمه آسمان است، زیرا که وقایع مهمه در ارتباط با آن است. حضرت مسیح در حالى که از مادر خود زاده و در بین یهودیان بودند فرمودند که "از آسمان نزول کردم" (٨) و همچنین فرمودند  " کسى بآسمان بالا نرفت مگر آنکس که از آسمان پائین آمد یعنى پسر انسان که در آسمانست" (٩) پس معنى آسمان نمیتواند آسمان ظاهره باشد بلکه منظور آسمان الهى و آسمان معنوى است ، آسمان دیانت است که آن حضرت فرمودند از آن آمده اند ، در آن هستند و به آن خواهند رفت. حال که معنى آسمان معلوم شد براحتى میتوان به معنى دیگر نبوات پى برد میتوان قبول کرد که منظور از تاریک شدن آفتاب و ماه و فرو ریختن ستارگان از آسمان این خورشید و ماه و ستارگان نیست. آسمان همان آسمان الهى است ، همان آسمان ادیان است خورشید آن مظهر ظهور الهى و تعالیم او است ، ماه و ستارگان آن رؤساى دین و رهبران آن جامعه است که از خورشید کسب نور میکنند و مردم را به عوالم روحانى هدایت مینمایند.

برعکس زمانى که عمر دینى بسر رسد تعالیم آن دین نمیتواند عامل روحانیت باشد ، قدرت و نفوذ خود را از دست میدهد، اختلاف در جامعه ظاهر میشود به امور مادى اهمیت زیاد داده میشود و زمانى که به مسائل روحانى و معنوى بى توجهى کامل شود نقش رهبران بکلى تغیر میکند. علماى دین که زمانى چون ستاره گان نقش راهنما را براى مومنین بعهده داشتند به امور دنیوى مشغول و در نتیجه ازآسمان معنویات فرو ریخته نور خود را از دست میداهند. و باز میتوان دریافت که معنى آسمان و زمین جدید ظهور دیانت جدید است زیرا آسمان و زمین دیانت قبل جمع و نابود شده و به اراده الهى آسمان و زمین جدید و احکام وتعالیم مناسب ومطابق نیاز مردم آن زمان ظاهر میشود. این نوع تعبیر نه تنها معقول و قابل پذیرش است بلکه با آیات کتاب مقدس هم تطابق دارد.

متاسفانه تاریخ ادیان ثابت نموده که نقش علما در زمان ظهور موعودشان بکلى تغیر کرده و کاملا مخرب و گمراه کننده بوده. حضرت مسیح در حق رهبران مذهبى که نه خود به مظهر جدید الهی ایمان میاورند و نه اجازه میدادند دیگران به او ایمان آورد چنین فرموده اند.

" واى بر شما اى کاتبان و فریسیان ریا کار ….. واى بر شما اى فقهاء زیرا کلید معرفت را برداشته اید که خود داخل نمیشوید و داخل شوند گان را هم مانع میشوید ……" (١٠)

همچنین حضرت بهاءالله علما را در هر زمان مسئول زجر و کشتن انبیاء معرفى فرموده اند که در این مورد آیات زیادى موجود از جمله میفرمایند" و در همه اوقات سبب صدّ عباد و منع ایشان از شاطی بحر احدیّه علمای عصر بوده‏اند که زمام آن مردم در کف کفایت ایشان بود. و ایشان هم بعضی نظر به حبّ ریاست و بعضی از عدم علم و معرفت، ناس را منع می نمودند. چنانچه همه انبیاء به اذن و اجازه علمای عصر سلسبیل شهادت را نوشیدند" (١١)

 انبیاء دوروغین و مسیحان کاذب

ازابتداى خلقت، مسئله انبیاء کذبه در تمام ادیان مطرح و مخربترین وسیله در دست علما جهت تحریک مردم و قیام آنها برعلیه ظهور موعودشان بوده و البته شکی نبوده و نیست که در تمام ادوار سود جویانی هم بودند که بدروغ ادعای نبوت کرده اند. تاریخ قوم یهود شاهد ظهور چنین انبیاء دروغین بوده و بسیارى از انبیاء راستین هم بوسیله علماى آنها متهم به نبى دروغین شدند از جمله فرد مقدسی چون حضرت مسیح را متهم نمودند که شیطان و نبى کاذب و گمراه کننده خلق است. (١٢)(١٣) (١۴)(١۵)(١۶) (١٧)

متهم نمودند حضرت مسیح بما یادآورى مینماید که باید با کمال توجه و بیدارى و هوشیارى با مدعیان نبوت و رسالت و مظهریت الهی مواجه شویم تا احتمالا از فیض روحانی و فضل رحمانی محروم نشویم باید با چشمی ملکوتی به امور نگاه نمود تا راه خطا نپیمائیم. بیش از هر چیز در انجیل به مژده بازگشت حضرت مسیح اشاره شده چه گونه است که همزمان اِنذار داده اند که "….اگرکسى بشما گوید اینک مسیح در اینجا یا در آنجا است باورمکنید " (١٨) چه حکمتی در این بیان موجود است ؟

تحقیق در هر امری نیاز به وسائل مخصوص و مربوط به خود دارد ، شناخت حضرت بهاءالله و امر بهائی نیز ابزار خاص خود را طلب مینماید که به راههای مختلفه وصول به آن میسر است از جمله ابزار موجود در انجیل است ما باید برسی نمائیم که حضرت مسیح چه طریقی را جهت اثبات حقانیت خود مطرح فرموده اند. آیا باید فردى پیدا شود و ادعا نماید که از طرف خداست؟ آیا مدعی باید بتواند با کمک تعالیم خود و نیروی روحانی حاصل از ظهورش پیروان خود را در عوالم معنوی و اجتماعی تربیت و به خالق خود نزدیک نماید؟ آیا انبیاء قبل از خود را باید مورد تأیید و تجلیل قرار دهد؟ آیا مدعى چنین مقام عظیم و پیروان او  باید در بلایا استقامت نماید؟ آیا لازم است با وجود مخالفت علما آئین جدید گسترش یابد؟ آیا مدعى چنین مقام عظیم باید دارای نفوذ کلام باشد؟ آیا با ظهور مدعی جدید باید نبوات کتب قبل انجام شود؟ آیا باید نبوات مدعی جدید برای آینده انجام شود ؟

ما باید به نکات مندرج در آیات دقت نمائیم ، چگونه است که بارها وعده بازگشت داده میشود که حضرتش بر روى ابر همراه با فرشتگان ظاهرمیشوند و همه قبائل ظهور آن حضرت را ملاحظه میکنند و از طرفى دیگر فرموده اند که ظهورشان مانند ایام نوح است که مردم بزندگى عادى مشغولند و ظهور رادرک نمی نمایند ویا ظهور خود را به آمدن دزد تشبه نموده . از یک طرف وعده داده که باز میگردد واز طرفى دیگر فرموده " اگر کسى بشما گویداینک مسیح در اینجا یا در آنجا است باور نکنید." اگر آن حضرت براى حمایت وحفظ مؤمنین از دست افراد شیاد ودروغگو چنین انذاری میدهند مسلم راههاى دیگرى وجود دارد که موعود واقعى را شناخت. آیا نه آن است که ایلیا نبی در بازگشت بنام یحیی تعمید دهنده خود را معرفی کرد؟ لابد بازگشت مسیح هم بنام دیگری خواهد بود؟ زیرا امکان ندارد که آن حضرت بخواهند مجددا بنام مسیح ظاهر شوند و به این شکل انذار دهد و مانع ایمان پیروان خود شوند این را واضح نموده زیرا ظهور ثانی به همان نام نمیباشد پس باید جستجو کنیم تا بدانیم موعود ادعاى چه مقامى خواهد کرد و یا به چه نام خود را معروف خواهد نمود.

آنچه فوقا ذکر شد چکیده مقاله است در شش بخش مندرج در بهائی پدیا که طریق شناخت موعود (بازگشت حضرت مسیح در جلال پدر ) را بر مبنای کتاب مقدس کاملا تشریح نموده علاقمندان میتوانند به خود مقاله در پیوند ذیل مراجعه نمایند .

 

http://www.bahaipedia.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1:Bijan_Rohani

 

منابع

(١) آیات  ۱۲ و ۱۴ باب هفتم از کتاب دانیال نبی 

(٢) انجیل مرقس باب ١۵ آیه٣٢

(٣) کتاب دوم پادشاهان باب ٢ آیات ١ تا ١١

(۴)  فصل چهارم کتاب ملاکى 

(۵) کتاب یوئیل نبی باب دوم آیه ٣١

(۶) باب ١٧  انجیل متى آیات ۱۰ تا ۱۳

(٧) انجیل متى باب ١١ آیات ۱۴ و ۱۵

(٨) انجیل یوحنا باب ۶ آیات ٣٨ تا ۴٢

(٩) انجیل یوحنا باب ۳ آیه١٣

(١٠) انجیل لوقا باب ١١ آیات ۴۴ تا  ۵٢

(١١) صفحات ٨ تا ١١ کتاب ایقان

(١٢) انجیل متى باب ۱۲ آیه ٢۴

(١٣)  انجیل متى باب ۱۱ آیات  ١٨ و ١٩

(١۴)   انجیل یوحنا باب ٧ آیات ١٢  و ۴٧ تا ۵۲

(١۵) انجیل یوحنا باب ۸ آیه ۴٨ 

(١۶)   انجیل یوحنا باب ۹ آیه ١۶

(١٧)   انجیل یوحنا باب ۱۰ آیه ٢٠

(١٨)انجیل متى باب ٢۴ آیه ٢٣

 

Comments are closed.