هنرمندان بهائی و شبه بهائی
نغمه کیانی ۱۷ دیماه ۸۶
روزنامه کیهان چندیست در پاورقی نشریه اش مطالبی تحت عنوان "نقش بهائیان در رژیم پهلوی"توسط احمد الهیاری به چاپ می رساند که در آن نویسنده در بخش اول آن هر هنرمندی را که خوشش نمی آمده به بهائی بودن منسوب کرده است نکته جالب توجه آنستکه بسیاری از این هنرمندان (بزعم آقای الهیاری : بهائی)افرادی مؤثرو ماندگاردر هنر ایران محسوب می شوند(در واقع بهائی تراشی نویسنده کیهان بجای آنکه نتیجه منفی داشته باشد نتیجه عکس داده و ارزش بهائیان و تاثیرشان در هنر مملکت رابیشتر نشان داده)بطور مثال از فریدون فروغی بعنوان خواننده ای بهائی در این مقالات نام برده می شود،خواننده ای که در همان دوران پهلوی در بین خوانندگان به عنوان هنرمندی معترض مشهور بود و بسیاری از آثارش مانند "یار دبستانی من" توقیف و خودش نیز چندین بار بازداشت شد. آقای الهیاری،اگر سری به سی دی فروشیهای تهران بزنید حتما متوجه میزان محبوبیت این خواننده در بین مردم بخصوص جوانان خواهید شد (البته فریدون فروغی بهائی نبود ولی مطلب کیهان موجب شد یکی از دوستان مسلمانم که آنرا خوانده بود نزد من بیاید تا از فریدون فروغی بهائی ،اطلاعاتی کسب کند بنده نیز فرصت را غنیمت شمرده ضمن انکار بهائی بودن فروغی به معرفی و شناساندن دیانت بهائی به ایشان پرداختم، از عدو رسد آنچه سبب خیر است)
میدانید مشکل اصلی آقای الهیاری از آنجا ناشی میشود که ایشان تعدادی اسامی "نام خانوادگی"بهائیان را شنیده اند وطبق آن هر فردی که پیش از انقلاب به آن نام خانوادگی مشهور باشد را بهائی معرفی می کند بطور مثال هر شخصی که نام خانوادگی "روحانی" داشته را بهائی میداند پس مهندس روحانی نامی که وزیر برق بوده را بهائی می داند بر همین منوال هما احسان(مطبوعاتی قدیمی)،ژیلاسازگار(سردبیر نشریه تماشا)،کامبیز محمودی(کارمند تلویزیون)،مهدی میثاقیه(تهیه کننده سینما)،زویا ثابت(خواننده اشعار فولک و ملی ایران)،فریدون فروغی و…بهائی هستند چون نام خانوادگیشان با نام خانوادگی یک بهائی معروف ،مشابه است.البته اگر بخواهیم بر این اساس بهائیان را بشناسیم در بعد از انقلاب نیز در دستگاه حکومتی ، بهائی پیدا می شود بطور مثال حجت الاسلام حسن روحانی ( دبیر شورای امنیت سابق ) و حجت الاسلام سید حمید روحانی ( رئیس دفتر اسناد انقلاب اسلامی ) که نام خانوادگیشان " روحانی " است را می توان بهائی دانست یا تاجبخش فنائیان رئیس گروه تاتر دانشگاه تهران و تنها کارگردانی که برای درگذشت آقای خمینی نمایشی بر صحنه برد را به خاطر نام خانوادگیش می توان بهائی نامید.
شخص دیگری که در این مقالات به عنوان بهائی از وی نام برده شده " هوشنگ توزیع " شوهر خانم شهره آغداشلو می باشد.ظاهرا آقای الهیاری از کارگاه نمایش(WORK SHOP) و شهره آغداشلو خوششان نمی آید و برای آنکه این دو را بکوبد وجه اشتراکی به نام هوشنگ توزیع را پیدا کرده و با برچسب بهائی زدن به این فرد می خواهد با یک تیر دو نشان بزند.( تا هم کارگاه نمایش را بد نشان دهد و هم خانم آغداشلو را خراب کند. ) نویسنده محترم کیهان،کارگاه نمایش را اینگونه توصیف می کند "که شخصی به نام بیژن صفاری ( که این فرد را نیز آقای الهیاری به خاطر خدا بهائی می داند! ) از طرف تلویزیون مامور به تشکیل کارگاه نمایش می شود سپس کارگاه نمایش را مجموعه بی در و پیکری می داند که از افراد چون موش آزمایشگاهی برای اجراهای نمایش استفاده می کند به همین دلیل بازیگران تمایلی به شرکت در کارگاه نمایش نداشته اند ولی هوشنگ توزیع به استخدام کارگاه نمایش در می آید." سپس آقای الهیاری ، هوشنگ توزیع و دختران و پسرانی که در آنجا مشغول کار بوده اند را همگی افرادی هرزه و معتاد می داند و در مورد شهره آغداشو می نویسد که این شخص با کاندید شدن برای دریافت جایزه اسکاررسانه های خارجی را جهت تبلیغاتی علیه نظام جمهوری اسلامی بسیج کرده است همچنین وی در سریالی به نام ۲۴ نیز بازی کرده که موضوع آن در مورد چند تروریست مسلمان است – که یکی از آنها ایرانی می باشد – نویسنده معتقد است بازی شهره آغداشلو در این سریال تبلیغات زیادی پیرامون مسئله تروریسم و اسلام در جهان راه انداخته که آن هم نقشه بهائیان بوده است. اولا" آقای الهیاری بهتر است سری به سایت ایران تئاتر که ارگان مرکزی هنرهای نمایشی وابسته به وزارت ارشاد اسلامی می باشد ، بزند تا متوجه شود چقدر مقاله درباره کارگاه نمایش و نقشی که در تحول تئاتر ایران داشته در آن آمده است یا به کتابفروشیهای خیابان انقلاب مراجعه کند تا از کثرت کتابهائی که در مورد کارگاه نمایش چاپ شده مطلع شده و میزان توجه جوانان به این روش اجرایی را دریابد و بی جهت به آنچه اطلاع ندارد ، نتازد زیرا بازیگرانی نظیر رضا رویگری ، رضا ژیان ، مهتاج نجومی ، پرویز پور حسینی ، سعید پورصمیمی و بسیاری دیگر از بازیگران مطرح کنونی پرورش یافته همان کارگاه نمایش هستند.البته چه خوب بود آقای توزیع بهائی بود – که البته نیست – تا شاید از طریق بهائیان ، دانشجویان و علاقه مندان می توانستند با ایشان تماس بگیرند و از تجارب و خاطراتشان با کارگاه نمایش و چگونگی شکل گیری و اجرای نمایش در آن اطلاع حاصل کنندزیرا که چند سالی است کارگاه نمایشی به تقلید ازآن کارگاه نمایش در مجموعه تئاتر شهر ایجاد شده که نه تنها نتوانسته قدمی در راه اعتلاء تئاتر بردارد بلکه اجراهایش نیز با کمترین تماشاچی به صحنه می آید ، ثانیا" نامزدی شهره آغداشلو در اسکار به عنوان یک بانوی ایرانی بیشتر موجب سربلندی ایران است نه تضعیف آن ، آقای الهیاری شما خودتان بهتر از من می دانید که هر ساله چقدر سینمای ایران به در و دیوار می زند تا با معرفی فیلمی بتواند برای اسکار کاندید شود که متاسفانه تا کنون ناتوان مانده آنوقت بانویی از ایران که توانسته به این مهم دست یابد به جای تمجید باید مورد سرزنش قرار گیرد؟ نقشی هم که ایشان بازی کرده اند همانطور که از اسمش معلوم است " نقش است " که ایشان به عنوان شغل بازیگری آنرا بازی کرده آیا اگر کسی در نمایشی نقش " شمر" را بازی کند نشان می دهد که این شخص شمر را تبلیغ کرده است ؟ خانم آغداشلو در فیلمهایی در ایران بازی کرده اند که همگی آثاری هنری و موثر در سینمای ایران محسوب می شوند مانند گزارش عباس کیارستمی و سوته دلان علی حاتمی و در تمام آنها وقار و شان یک بازیگر زن ایرانی را حفظ کرده اند اما در همان زمان بسیاری از خانمها که همه خود را مسلمان می دانستند در فیلمهای فارسی به رقاصی و استریپ تیزمشغول بوده اند که ظاهرا" شما آنها را از حافظه تان پاک کرده اید.
نویسنده این مقالات البته هنرمندان دیگری را نیز به بهائی بودن نسبت می دهد که اولا" معلوم نیست چگونه به این اکتشافات برای اولین بار در تاریخ ایران دست یافته اند ثانیا" به دروغ این افراد را منتسب به دیانت بهائی دانستن ، چه فایده ای برای ایشان و همکارانشان دارد ، الله اعلم ! (اما آنچه برای بهائیان مفید واقع شده آنست که بسیاری از جوانان با خواندن نام این اسامی که بهائی هستند ، نظر مثبتی به دیانت بهائی پیدا کرده و به دنبال تحقیق افتاده اند که این چه دیانتی است که این همه هنرمند ممتاز مملکت را مجذوب و پیرو خود کرده است. این اشخاصی که آقای الهیاری به عنوان بهائی نام برده اند می توان از افراد ذیل نیز نام برد:
۱- دکتر احسان یارشاطر : ایشان در پیش از انقلاب مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب بوده اند که هدف آن معرفی بهترین آثار دراماتیک و داستانی دنیا به ایرانیان بود – این بنگاه انتشاراتی هم اکنون دولتی شده و به نام انتشارات علمی و فرهنگی همان کتابهای بنگاه ترجمه و نشر کتاب را تجدید چاپ می کند – هم اکنون دکتر یارشاطر با کبر سن با انتشار دایره المعارف ایرانیکا در آمریکا مشغولند که مانند دایره المعارف بریتانیکا ، اثری ارزشمند در شناساندن فرهنگ ایران زمین به جهانیان محسوب می شود.
۲- منوچهر انور : این فرد که آقای الهیاری ایشان را یکی از شکسپیرین های معروف دنیا معرفی می کند با دعوت از کارگردانها و هنرپیشه های معروف دنیا به ایران برای فیلم سازی نقش موثری در تحول سینمای ایران داشته است.( برای اثبات این مدعا می توانید به کتاب مهم تاریخ سینمای ایران تالیف جمال امید مراجعه کنید ) کارگردان معروف سینمای ایران که اولین فیلم مهم سینمای ایران یعنی " گاو " را ساخت یعنی داریوش مهرجویی توسط منوچهر انور به سینمای ایران معرفی شد. انور با ترجمه مقالات مختلف در شناساندن تئاتر جهان به ایران نقش موثری داشته که این کار هنوز نیز ادامه دارد ( " هنریک ایبسن و بازیهای او" نوشته بندتوکروچه ترجه منوچهر انور دفترهای تئاتر دفتر سوم نشر نیلا ۱۳۸۲ )
۳- خسرو هریتاش : سازنده دو فیلم مهم سینمای ایران : سرایدار و ملکوت . وی تحصیل کرده سینما در امریکا بوده و از جمله کسانی است که به گفته بسیاری از منتقدین و مورخین سینمای ایران مانند جمال امید و مسعود مهرابی از تکنیک سینما به خوبی در فیلمهایش استفاده کرده بخصوص فیلم " برهنه تا ظهر به سرعت" که آقای الهیاری از آن به بدی نام برده اند متاسفانه ایشان فقط به خاطر اسم فیلم آنرا نکوهش کرده اند بدون آنکه فیلم را دیده باشد. خسرو هریتاش به همراه ۱۴ نفر از سینما گران مانند علی نصیریان ، بهرام بیضایی و عزت الله انتظامی کانون سینما گران پیشرو را در دهه ۵۰ تشکیل می دهند که هدف آنها اعتراض به سیاست های دولت در رابطه با سینما بود.متاسفانه نویسنده کیهان همه این مطالب را از ذهن خود پاک کرده اند و هر آنچه خواسته اند در رابطه با این هنرمند درگذشته نوشته اند.
البته اشخاص بسیار دیگری توسط نویسنده محترم کیهان به بهائی بودن منتسب شده اند که همانطور که ذکرشد بسیاری از ایشان بهائی نیستند و بردن نام ایشان از حوصله این مقال خارج است اما بعضی از بهائیانی که در این مقالات نامشان آمده عبارت است از :
۱- مهندس هوشنگ سیحون (پدر معماری مدرن ایران ) : نویسنده محترم کیهان از ایشان فقط به عنوان رئیس دانشکده هنرهای زیبا نام می برد اولا" رئیس یک دانشکده هنری که هدفش مدیریت و اعتلاء هنر مملکت می باشد چه ایرادی می توان بر وی وارد کرد آیا مهندس بازرگان – رئیس دولت موقت که توسط رهبر انقلاب تعیین شده بود – که مدتی ریاست دانشکده فنی را در دوران پهلوی عهده دار بود به رژیم پهلوی وابسته بود؟ ثانیا" بسیاری از خدمات مهندس سیحون به فرهنگ و هنر ایران توسط نویسنده نادیده گرفته شده که بعضی از آنها را در ذیل می آورم :
در زمینه معماری : مقبره و آرامگاه فردوسی ، آرامگاه بوعلی سینا در همدان ، آرامگاه خیام در نیشابور ، آرامگاه و موزه نادرشاه در مشهد ، آرامگاه کلنل پیسان ، مقبره عباس میرزا ، آرامگاه کمال الملک ، ساختمان بانک سپه در تهران ، مرکز فرهنگی یزد ، موزه توس
در زمینه نقاشی : آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال ۱۹۷۲ در کنار آثار هنرمندانی چون پیکاسو و دالی به نمایش درآمد. در این نمایشگاه تابلویی از کلافه های خط به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب که هیچ همدیگر را قطع نمی کنند، استفاده کرده بود. دانشگاه هایی مثل MZT، هاروارد، واشنگتن و برکلی مجموعه ای از نقاشی های او را گردآوری کرده و نگهداری می کنند و تالیف کتاب : نگاهی به ایران
۲- مهندس عباس امانت : آقای الهیاری گناه ایشان را تدریس در دانشکده همچنین طراحی و ساختن مشرق الاذکار بهائیان و طرای مقبره حضرت باب و حضرت بهاء الله میداند ، در اینجا این پرسش مطرح می شود آیا اگر پیرو دیانتی بخواهد عبادتگاهی برای پیروان آن آئین بسازد تا همگی در آنجا به عبادت خداوند بپردازند گناه کرده است؟ اگرجواب مثبت است پس همه معماران و سازندگان اماکن مذهبی دنیا بزرگترین گناهان را مرتکب شده اند . اما آنچه نویسنده محترم فراموش کرده اند بنویسند این است که مهندس امانت همان شخصی هستند که در جوانی طرحشان برای ساختن برای ساختن بنای بزرگ میدان شهیاد ( آزادی ) پذیرفته شد.
۳ – لیلی و مهری آهی : برای معرفی این دو بانو مستقیما" از نوشته کیهان استفاده می کنیم : " لیلی آهی (ایمن) متولد ۱۳۰۸، همسر بهائی معروف ایرج ایمن بود. وی مشاور فنی اداره کل مطالعات و برنامه های وزارت فرهنگ، مدرس ادبیات کودک به مربیان کودکستان، پایه گذار بخش انتشار کتاب های کودکان به زبان فارسی به دعوت بنگاه ترجمه و نشر کتاب، عضو گروه بررسی کتاب های درسی ابتدایی به دعوت مؤسسه آمریکایی فرانکلین بود. «لیلی ایمن» پس از سفری که به آمریکا داشت و در آن دوره ویژه ای را گذرانده بود، دبیر فنی و مشاور فنی وزارت آموزش و پرورش، بنیانگذار، عضو و دبیر هیأت مدیره شورای کتاب کودک از ابتدای تأسیس در ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۹ – کار عمده این شورا بررسی ادبیات کودکان بود و انتخاب کتاب سال کودک از وظایف آن به شمار می رفت – بود. (۱۴)
مهری آهی خواهر لیلی آهی نیز در عرصه فرهنگی بسیار فعال بود و به عنوان نماینده ایران در بسیاری از مجامع بین المللی شرکت داشت. مهری آهی، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، رئیس گروه زبان و ادبیات روسی و رئیس مرکز زبان های خارجی دانشگاه تهران (۱۳۴۴)، جزو مؤسسین و نایب رئیس جمعیت راه نو (۱۳۳۴)، از اعضای مؤسس و دبیر اول کمیسیون بین المللی شورای عالی جمعیت های زنان ایران، نماینده اعزامی ایران در کنفرانس حقوق زن که از طرف سازمان ملل در ۱۳۳۶ تشکیل شده بود، عضو هیأت نمایندگی ایران در کمیسیون مقام زن سازمان ملل در ۱۳۴۱ و رئیس این کمیسیون در ۱۳۴۳ بود. وی مؤسس انجمن کتاب و رئیس کتابخانه آن در ۱۳۳۶، عضو هیأت مشاوران راهنمای کتاب و گروه بررسان کتاب های برگزیده سال بود که به همراه دیگر بهائیان در جهت دهی فرهنگی ایران در زمان پهلوی نقش بسزایی داشت. (۳۴) " آیا خدمات این دو خواهر در عرصه فرهنگ ایران نشان دهنده خدمت ایشان به ایران است یا به قول نویسنده کیهان خیانت محسوب می شود ؟ ( جالب است که نام مهری و لیلی آهی در کتاب فرهنگ نام وران معاصر ایران که از انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی می باشد آمده است که نویسنده کیهان بدین امر اعتراض کرده است.)
۴- عهدیه بدیعی : آقای الهیاری ابتدا یک داستان خیالی در مورد ایشان طرح می کند که در آن داستان عکس خانم عهدیه بر روی جلد مجله جوانان چاپ می شود که در این عکس پلاک روی گردن ایشان که اسم اعظم – از القاب الهی- است دیده می شود مردم مسلمان با دیدن این عکس تحریک شده و به ساختمان روزنامه اطلاعات حمله می کنند و شیشه های آن موسسه را شکسته و سردبیر آنرا به قتل تهدید می کنند. سپس در پائین می نویسند که عهدیه در مهر سال ۸۳ کنسرتی را بطور رایگان در لوس آنجلس برای بهائیان برگزار کرده که تلویزیون ماهواره ای یاران آنرا تبلیغ می کند. آقای الهیاری عزیز ، خانم عهدیه برعکس بسیاری از خوانندگان مسلمان دوران پهلوی که به لوس آنجلس رفتند و در آنجا به خوانندگی مشغول شده اند –حتما" حکم می فرمائید ایشان مسلمان نیستند در صورتی که همه ایشان مقر و معترف به اسلام و مسلمانی می باشند حتی ترانه هایی نیز در همین زمینه خوانده اند مانند شهره با ترانه امام رضا یا مدح علی خوانی مهستی با ستار یا علی خوانی لیلا فروهر- از بعد از انقلاب در اسپانیا در کنار شوهر و فرزندانشان به زندگی خانوادگی پرداخته اند و فقط ۲ دفعه برای اجرای کنسرت به لوس آنجلس رفته اند که یکبار آن همانطور که خودتان ذکر کرده اید فقط برای بهائیان بوده است. ایشان در هر دو کنسرت بر عکس خوانندگان مسلمان که با لباسهای آنچنانی و خانمهای رقصنده به اجرا می پردازند با لباسی موقر و سنگین به اجرای برنامه پرداخته اند که نوار کنسرت دوم ایشان را می توانید از سی دی فروشیهای میدان ولیعصر تهیه کنید تا مدعای اینجانب ثابت شود.ایراد گرفته اید که آگهی کنسرت ایشان در تلویزیون ماهواره ای یاران پخش شده آیا شما راه دیگری برای آنکه ایرانیان از این برنامه مطلع شوند سراغ دارید؟ آیا برای اطلاع و شرکت ایرانیان در جلسه آقای احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا از چه طریقی ایرانیان مطلع شده اند ؟ پس چرا آگهی کنسرت خانم عهدیه چون بهائی است ایراد دارد ولی این همه کنسرت در آمریکا که توسط خوانندگان مسلمان اجرا می شود و همگی تبلیغاتشان در تلویزیونهای ماهواره ای پخش می شود ، بی ایراد است؟
مطلب آخر که بیشتر جنبه یادآوری به کیهانیان دارد اسامی تعدادی از بهائیان نام آور و خادم فرهنگ ایران زمین است که آقای الهیاری عمدا" یا سهوا" آنها را در مقاله شان فراموش کرده اند: میرزا عبداله فراهانی ( مبدع ردیف سازهای ایرانی) ، ایرج دوستدار ( از اولین دوبلرهای ایران و دوبلر معروف جان وین) حشمت سنجری (رهبر ارکستر سمفونیک تهران )، رحمت الله بدیعی ( ویولونیست ) امین الله آندره حسین (نامدارترین فرد نماینده ایران در موسیقی کلاسیک ) دکتر علیمراد داوودی (فیلسوف بهائی و مترجم کتاب روح فلسفه در قرون وسطی که در سال ۶۶ برنده کتاب ترجمه سال شد و بدون اجازه خانوده ایشان توسط انتشاران علمی و فرهنگی تجدید چاپ شد ) ، دکتر محمدباقر هوشیار ( مبتکر روش آموزش الفبا بدون نقطه برای بیسوادان و مولف کتب دانشگاهی در رشته علوم تربیتی ) ، نعیم سدهی ( شاعر ) ، مشکین قلم ( خطاط )و بسیاری دیگر.
آقای الهیاری و همفکران محترم باید خاطر نشان سازم هنوز نیز بهائیان اگر اجازه شان دهید قادرند در کنار سایر هموطنان به فرهنگ و هنر ایران خدمت کنند اما چه بسا که مانند خانم شبنم طلوعی که در چند دوره جشنواره تئاتر فجر برنده جایزه های اول بازیگری ، نویسندگی و کارگردانی شد به محض آنکه به بهائی بودن ایشان پی بردید ایشان را از هنر تئاتر محروم کرده و مجبور به جلای وطنشان کردید. چرخ گردون همیشه بر مراد دل نمی رود. پس در نوشته تان کمی انصاف و حقیقت را رعایت کنید تا مبادا در آینده افسوس خورید.
انتهی