چرا دروغ می گویند ؟

۱۷/۱۰/۸۶

مقدم

چرا دروغ می گویند ؟

 

زبان گواه راستی من است او را به دروغ میالایید.

حضرت بهاالله

در کتیبه های به جای مانده از کوروش کبیر آمده است که او در نوروز  به درگاه  اهورامزدا نیایش نمود و از او خواست تا سرزمین ایران را از سه آفت بزرگ و شر عظیم محفوظ دارد. یکی ازآن  سه آفت بزرگ ، دروغ بود . همچنین در همان دوران است که جوانان ایرانی ملزم به فراگیری تیراندازی و سوارکاری و راستی بودند و چه نیک برای دولتمردان آن زمان به اثبات رسیده بود که دروغ پایه جمیع رذایل و پستی‌هاست و برای حفظ این مرز و بوم ، راستگویی به عنوان یکی از فنون جنگاوری که شجاعت و تهور را درپی دارد ، ارزشمند و گرانقیمت  بود .  اما افسوس که این شیوه و آیین جلیل پس از چندی فروگذاشته شد و خودپرستی و عدم راستی رشد یافت و انواع شرارتها ظاهر گردید تا که اختر نیکبختی و نهال آرزو و امید پژمرده گشت و گردون گردان شد و ایرانیان اسیر ذلت و خفقان و هوان شدند و آن دوران که با بنده و موالی نامیدن ایشان آغاز گردید تا زمان قاجار که به عنوان اسیر و برده از شهرهای خراسان ربوده شده و در بخارا و سمرقند فروخته میشدند ، امتداد یافت . در این اوج ذلت و خواری بود که جمال الهی جلوه نمود و فرمان آزادی نه تنها ایرانیان که همه جهانیان را به رایگان به ارمغان آورد.

از جمله مبادی اساسی و تعالیم اصلی حضرت بهاالله تاکید بر مقام انسان است از منظر ایشان ، انسان همانند معدن گرانبهایی است که با تربیت معلم حقیقی ، گوهرهای تابناک نهفته در وجودش استخراج و ظاهر گردیده ، جلوه بر آفاق مینماید. امر  حضرت باب و حضرت بهاالله باعث تجدید حیات جامعه غیر فعال ایران گردید و در مدتی اندک تمام صفحات کشور را به جنبش و فعالیتهای بدیع که تا پیش از آن هرگز در این مرزو بوم دیده نشده بود ، کشاند . روح فداکاری و استقامت را در پیروان امر خود زنده و متحرک ساخت و ایشان را  اگر نگوییم موتور و مولد اصلی پیشرفت ایران ، لااقل به یکی از مهمترین نیروهای محرکه تمدن و پیشرفت جامعه ایرانی و قطبهای سازندگی این سرزمین تبدیل کرد. امری که بسیاری از هموطنان غیربهایی نیز به آن شهادت داده‌اند.

در مقابل این دیانت الهی ، مخالفانی قرار گرفتند که باید سجایای ادب و تقوی و تسلیم و رضا در برابر امر حضرت مولا را از خود ظاهر میساختند. متاسفانه ایشان دچار توهم شده و خود را برتر از حضرت حق دیدند و خواست و میل خود را به اراده حق ترجیح داده ، از امر پروردگار روی برگرداندند. دلیل دیگر مخالفت ایشان آزاد شدن اسرا و برده‌هایی بود که به نام مقلد در اردوگاههای خود گردآورده بودند و آزادی هریک از این اسیران ضربتی بر منافع مادی و تجارت ایشان وارد می‌ساخت . لذا  از آنجایی که قدرت نفی و انکار دلایل و براهین این آیین را در خود نمیدیدند و اکنون نیز نمی‌بینند به ساده‌ترین شیوه یعنی انکار و تخریب حقیقت و دروغگویی متوسل شدند . به عنوان مثال گرچه همه نیک میدانند که ایران زادگاه این آیین آسمانی است اما آن را از راه بغض و کین به استعمار روس و انگلیس که کارنامه سیاهی در اذهان تک تک ایرانیان دارند ، منتسب ساختند گویا فراموش کرده‌اند که هاردینگ ، سفیر انگلیس ، ایشان را مرهون لطف خود ساخته و با پرداخت هدیه و وجوه نقد دل و جان و عقل و ایمان نشستگان در عتبات را ربوده بود که شرح آن واقعه و سایر وقایع مشابه در تواریخ بیطرف عصر قاجار به ثبت رسیده است .

در اینجا ممکن است این سوال به ذهن رسد که براستی برای یک محقق منصف چه سرچشمه ها و موازینی جهت یافتن اصالت و حقانیت دیانت بهایی وجود دارد ؟ و از طریق کدام رموز و فضایل است که می تواند این امر اعظم را کشف نماید ؟ گرچه در منابع بهایی برای این پرسش پاسخهای فراوانی وجود دارد و اصولا زیارت منابع دست اول بهایی که از کلک اطهر حضرت باب و حضرت بهاالله نازل گشته خود پاسخ جمیع معضلات ذهنی است ولی با توجه به عنوان مقاله ، پاسخ را در گفته ها  و نوشته های مغرضین و معاندین دیانت بهایی جستجو می‌نماییم. تا به موارد عدم راستگویی اشاراتی کوتاه شده باشد .  ویژه نامه ایام در مورد بهاییان ، فصل نامه مطالعات تاریخی در ارتباط با تاریخ دیانت بهایی و اخیرا جزوه مصاحبه با فرد متبری به نام جهانگیری و دهها کتب ردیه دیگر دارای یک ساختار و سبک و سیاق مشترک در ردیه نویسی میباشند. به نظر نگارنده هدف اصلی این نشریات نه تنها بهاییان ، بلکه محققین و طالبین منصف هستند تا بدین طریق بتوانند در ایشان اسباب تشتت افکار و  وسایل تولید اختلاف و موجبات اجتناب و احتراز از اهل بها را فراهم آورند و الا هر فرد بهایی هر چقدر بیسواد و بی‌تجربه و عامی باشد در مقابل این میکروبها و ویروسها کاملا واکسینه بوده و توانمندی رفع شبهات را داراست و رای و نظر صائب و ممتازی میتواند ابراز دارد.

آنچه که معاندین امرالله در کتب ردیه به آن پرداخته اند ، دقیقا همان زوایای شناخت و سرچشمه‌های عرفان یک دیانت است که در طول این یک قرن و نیم دائما مورد حمله و هجمه ایشان قرار گرفته ،‌ تمام موازین را به یک سو نهاده و با ارائه تصویری نادرست از آیین بهایی طرز تلقی مقلدان خود را نسبت به این دیانت ، مشوب و ناپاک ساختند. با استمداد از آثار حضرت ولی محبوب امرالله به بررسی بسیار اجمالی دیدگاههای معرضین و یافتن آن حقایق معکوس در کتب ردیه میپردازیم. از جمله منابع شناخت یک دین تعالیم آن دیانت است . معاندین امرالله طهارت و صفای تعالیم حضرت بهاالله را با نقایص و امیال نفسانی  خود‌ آلوده ساخته و آنگاه آن را به عنوان تعالیم این آیین مبین به مردم معرفی مینمایند. علو موازین امر بهایی را با افکار و عادات و تقالید دنی و ناشایست خود جایگزین کرده ، مستهزانه آن را به شرع اقوم جمال قدم نسبت میدهند . اصالت احکام آیین مولی الانام را با هواهای شیطانی خود تفسیر کرده ، با شوق و وله مشتهیات خویش را منتشر میسازند. اعتدال دعاوی جمال قدم را با جاهلیت و تندوری و کجروی های عامدانه خویش تبدیل کرده با طبل و دهل اعلان می‌نمایند. جامعیت نطاق امرالله را با تحجر محبوس در ذهنهای بسته خود یکی دانسته آن اسیر خیال خود را بر سر بازار به تماشا می‌آورند. انعطاف پذیری تشکیلاتش را با ساختار استبدادی و مناسک سختگیرانه خویش که سرچشمه اش به حضرت محمد نمیرسد ، بدل کرده بی پرده به انتقاد آنچه خود دچارش گشته اند، می‌پردازند.در انظار عموم،  حیات بانیان این آیین فراگیر جهانی را با وابستگی مفرط خود به دول بیگانه مشتبه ساخته، به غلط به جامعه القاء می‌نمایند. جلادت شهیدانش را با اتهامات دروغین مخفی می‌سازند و قوه نافذه خلاقه آیین حضرتش را بی هیچ دلیلی از بیخ و بن منکر شده همچون کبک خوش خرام سر خویش را در برف عناد و لجاج فرو می‌برند. منکرین شریعت رحمن نخواسته و یا نتوانسته‌اند روح خود را دقایقی آزاد سازند تا از نسمات وحی ایشان نیز تازه و خرم گردند. حتی به تعداد کنونی پیروان آیین بهایی ، که نمی توان قوای مکنونه در جامعه بهایی را با آن سنجید ایراد و اعتراض وارد می‌نمایند گویی مظاهر مقدسه سلف یک شبه دارای چند میلیارد مرید و پیرو گشته‌اند . مسلما آن منابع وحی و مطالع امر از داشتن پیروانی که نه تنها به خون همنوعان خود تشنه ، بلکه به زجر و الم همکیشان خود مشتاق و به مرگ سایر فرق دین خود ملتمس باشند ، احساس لذت و اظهار فخر و افتخار نخواهند نمود. نمونه های مزبور تنها گوشه‌ای از عدم راستی مخالفین دیانت بهایی را برمی‌شمارد.

به نظر نگارنده جاه طلبی و دنیا دوستی عامل اصلی عدم راستگویی و دروغ گویی مخالفین امرالله است و در مواردی نیز بی‌توجهی به دقایق امر الهی موجب میشود که آراء و افکار محققین دچار تاریکی گردد. در هر دو مورد به مرور ایام در مقابل لمعان و نورانیت امر حضرت بهاالله حجابی تشکیل داده و طهارت و لطافت روح خود را آلوده ساخته و بر تاثیر و نافذیت روح کلی الهی خدشه و لطمه وارد می‌آورند.

حضرت امیر مومنان راستگویی را یکی از علائم ایمان فرد مومن برمیشمارند و  می فرمایند که اگر سخن راست سبب زیان گردد و سخن دروغ سودی از پی داشته باشد مومن باز هم صدق و راستی را پیشه خود خواهد ساخت.

  حضرت بهاالله خطاب به همه ابنا بشر میفرمایند: " ﴿  ای بنده‌گان ﴾ از خواهشهای خود بگذرید و آنچه من خواسته‌ام آن را بخواهید * راه بی راهنما نروید * و گفتار هر راه نما را نپذیرید * بسیاری از راهنمایان گمراهانند و راه راست را نیافته‌اند * راهنما کسی است که از بند روزگار آزاد است * و هیچ چیز او را از گفتار راست باز ندارد *

 

Comments are closed.