اسماعیل عبدی، دبیرکل زندانی کانون صنفی معلمان:
حکم آزادیام صادر شده اما در زندانم!
اسماعیل عبدی
دبیرکل زندانی کانون صنفی معلمان :
زمانی که من زندانی شدم، ماندانا ۱۰ ماه داشت و شیرخواره بود. امروز او ۹ ساله است و تمام این سالها را بدون حضور پدر سپری کرده است. پرونده من بین اجرای احکام، دادگاه انقلاب و قوه قضاییه پاسکاری میشود. ماده ۴۷۷ در اختیار رییس قوه قضاییه است و ایشان در پرونده من، تشخیص خلاف شرع و قانون دادهاند.
از عید سال ۹۵ که به من مرخصی ندادهاند، همه اعیاد را در زندان سپری کردهام. دل همه ما خوش بود که برای عقد و ازدواج دخترم یک مرخصی به من بدهند، اما آن هم از من دریغ شد.
در رخدادهای انتخابات سال ۸۸، تشکلهای صنفی تصمیم گرفتند به دلیل موضعگیری های ضد مدنی دولت احمدی نژاد به او رای ندهند و خطاب به معلمان اعلام شد بین میرحسین موسوی و مهدی کروبی به هر کدام که تمایل داشتند، رای دهند. این موضوع باعث دستگیری برخی معلمان و فعالان مدنی شد.
ما پس از ارتباط با صندوق ذخیره فرهنگیان، تخلفات آن را احصا کرده و به اطلاع معلمان رساندیم. این یکی از بزرگترین اختلاسهای کشور بود. در ادامه دولت ملزم به پاسخگویی شد و از طرف دیگر کمیته حقیقتیابی هم از مجلس مسوول پیگیری موضوع شد. اعتراضات صنفی ما در سالهای ۹۳ چون مقارن با برجام شد، این تصور ایجاد شد که ما پیاده نظام دولت روحانی هستیم و مرا دستگیر کردند.
در آن زمان امضای برجام در دستور کار دولت یازدهم بود و دولت مجبور بود، جهتگیری خود را مشخص کند. برخی نهادهای امنیتی و نظامی اینطور استدلال کردند که فشارهای کانون صنفی معلمان باعث شده تا آقای روحانی بگوید: «امروز معلمان اعتراض کردهاند، فردا ممکن است کارگران اعتراض کنند و بعد هم نوبت به سایر اقشار میرسد. من نمیتوانم دولت را جمع کنم، بنابراین استعفا میدهم.» در واقع نهادهای امنیتی اعلام میکردند شما اهرم فشار دولت روحانی، برای الزام حاکمیت به پذیرش برجام هستید.
من در سال ۹۴ انتخاب شده بودم تا به عنوان نماینده معلمان ایران در اجلاس کنگره جهانی معلمان در اتاوای کانادا شرکت کنم. اما در گیت فرودگاه، پاسپورت من ضبط و اعلام شد به خاطر شکایت یک نهاد امنیتی (نام این نهاد در دفتر روزنامه موجود است) باید در شعبه ۲ بازپرسی اوین حاضر شوم. بعد از حضور در اوین، ۶ تیر ۹۴ بازداشت شدم.
عنوان اتهامی من هم «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق سرپرستی اعتراضات کشوری معلمان» بود. استدلال مسوولان هم این بود که این اعتراضات کشوری با برجام گره خورده است و ما باعث بُرندهتر شدن تیغ دولت روحانی برای امضای برجام شدهایم! بیش از ۴۰ روز در انفرادی بودم و پس از اتمام دوران انفرادی تا زمان پایان حکم در بند عمومی (بند ۸ اوین) را سپری کردم.
در اردیبهشت سال ۹۹، موعد حبس ۵ ساله من پایان میگرفت. اما به جای اینکه آزاد شوم، اتهام تعلیقی پرونده سال ۸۹ من به جریان افتاد و دوباره راهی زندان شدم. از آن تاریخ تا به امروز حدود ۲ سال و نیم است که در حبس دوم به سر میبرم. همان حبس ۱۰ سالهای که ۵ سال تعلیق شده بود.
اخیرا و پس از پیگیریهای وکلای پرونده، ماده ۴۷۴ توسط شعبه نهم دیوان عالی کشور پذیرفته شده است. دیوان عالی کشور ضمن تجدید اعاده دادرسی در ۲۵ آبان ۱۴۰۱ بررسی مجدد پرونده را به شعبه همعرض در دادگاه انقلاب اسلامی تهران محول کرده است. رامین صفرنیا، وکیل من اعلام کرد: «درخواست ما پذیرفته شده و به زودی شما آزاد میشوید.»
منتظر آزادی بودم که متاسفانه بخش اجرای احکام به جای ارسال پرونده به دفتر کل دادگاه انقلاب برای تعیین شعبه همعرض به شکل عجیبی آن را به معاونت قضاییه ارسال کرد. یعنی پرونده من در حال حاضر در اختیار معاون قضایی رییس کل دادگستری استان تهران است. پیگیریهای مکرر خانواده و وکیلم نتیجه نداده است و من بهرغم حکم قانونی برای آزادی در زندان هستم.