تاملی کوتاه در سخنان امام جمعه محترم بابل ، جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای روحانی

تاملی کوتاه در سخنان امام جمعه محترم بابل ، جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای روحانی

۳/۱/۱۳۸۷

نویسنده : مقدم

در سایت شمال نیوز ، گفتمانی از امام جمعه محترم بابل جناب حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی با خبرنگاران در باره بهائیان منعکس شده که جهت رفع سو تفاهم پاره ای از آن مطالب و سخنان ایشان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مصاحبه ایشان عموما چهره خوبی از بهائیان به مخاطبینشان نشان نداده و با متهم نمودن بهائیان به کفر و نجاست آغاز می گردد. قطعا ایشان به مصالح و امنیت ملی کشور به خوبی واقف بوده و در جهت استحکام آن صحبت خواهند نمود ولی متاسفانه در آن گفتگو وحدت و امنیت ملی ایران حتما به طور ناخواسته و غیر عمد مورد لطمه شدید واقع گردید . البته قصد نگارنده هیچگاه تنزیل یا تخفیف شان و مقام مخاطب محترم و ارجمند خود نبوده بلکه صرفا جهت اطلاع معروض میگردد که از منظر قانون اساسی جمهوری اسلامی اقدامی که علیه امنیت ملی ایران صورت پذیرد جرم محسوب شده و فرد مرتکب نیز قانونا باید مورد پیگرد قضایی واقع شود. متاسفانه از آنجایی که چتر عدالت شامل حال شهروندان بهائی نمیشود ، افرادی که سهوا یا عمدا بر علیه جامعه جهانی بهائی صحبت مینمایند از نوعی مصونیت قضایی نیز برخوردار بوده و به پشت گرمی این مصونیت اشتباهات خود را مکررا تکرار می‌کنند. امیدوارم مطالعه این مقاله موجبات رفع سوتفاهم از امام جمعه محترم بابل را فراهم نماید.

جناب آقای روحانی ، امام جمعه محترم بابل ، قطعا شما با مفاهیم واژه‌هایی از قبیل کافر و نجاست بیشتر از بنده آشنایی داشته و در حوزه مطالعاتی خود همواره و به نحو گسترده با این کلمات مواجه بوده‌اید. بهائیان به وحدانیت و فردانیت الهیه ایمان داشته و به  ذات غیب منیع لایدرک که در هر یک از ادیان آسمانی از آن به نامی یاد شده ، مقر و معترفند . همچنین به رسالت و نبوت حضرت محمد و نیز سایر انبیا و مظاهر وحی مقدسه سلف نیز مذعن و مومنند. لذا آنجا که سخن خود را با انتساب کفر به بهائیان آغاز نموده اید سخنی شایسته و صحیح نبوده و خلاف حقیقت و عاری از واقعیت است .

جناب روحانی شایسته مقام شماست که ابتدا از خود بهائیان در باره عقایدشان تحقیق و تفحص به عمل آورده ، کتب ایشان را مطالعه فرموده و پس از اطمینان قطعی نتیجه گیری فرمایید. حتی می توانستید از مسئولین زندانهایی که بهائیان سالیان بسیار در آنجا حبس و زندان بودند سوال نمایید که آیا در زندان و در تحت ناملایمات و شرایط سخت ،  نماز و نیایش بهائیان به سوی حضرت یزدان قطع شد ؟ آیا هنگامی که ضربات سنگین شلاق بر این رادمردان و شیرزنان وارد می‌آمد نام خدا و پروردگار را جهت تسکین آلام خود بر زبان نمی‌آوردند؟ جناب روحانی عزیز در این سالیان اخیر که ماموران حکومت به منازل بهائیان وارد می شدند آیا قرآن را  در بین کتب مقدسه ایشان ندیده‌ بودند و به اطلاع شما نرسانده اند؟ یا از سر عمد و یا از روی سو نیت شما را از این حقیقت آگاه نساختند که در خانه هر فرد بهائی لا اقل یک جلد قرآن کریم نیز موجود است. زیرا بهائیان معتقدند که منزل این سفر کریم ، حضرت رحمن و رحیم است آیاتش را همان ذات احدیه ای به پیامبرش حضرت محمد فرو فرستاد که به عینه بر نفس مظهر ظهورش یعنی حضرت بهاالله نیزنازل فرموده است.

جناب آقای روحانی ، حضرت بهاالله موسس و شارع دیانت بهائی می فرمایند : " آیا علمای عصر همچه می نمایند که در احیان ظهور مظاهر حق ، اهل ارض ، رایگان امر محبوب امکان را پذیرفته‌اند؟ آیا تفکر در رزایا و بلایا و ضراء و باسای آن نفوس مقدسه نمی‌نمایند؟ آیا در کلمه مبارکه ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون تفکر نمی کنند؟ آیا سبب چه بوده که یهود بر روح قیام نمودند ؟ و علمای عصر بر قتلش فتوی دادند ؟ و به چه علت بر خاتم انبیاء خروج نمودند و اصحابش را کافر و غافل و مفسد میشمردند ؟ لازال مظاهر و مطالع و مشارق در دست اعداء مبتلا و لکن آنچه در سبیل حق وارد ، در کام جان بسیار شیرین…" (آثار قلم اعلی جلد ۶ )

با تعمق در بیان مزبور متوجه میشویم که سنت الهی تغیر ناپذیر است و هر دیانتی در مراحل اولیه رشد و نمو خود با مخالفت شدید صاحبان مذهب و علمای عصر مواجه شده و از سوی ایشان مورد حمله و هجمه قرار میگیرد. حقیر نمی داند که موانع شما در شناسایی امر حضرت بهاالله چیست ؟ و اصولا آیا رفع شبهات شما از عهده و توان این خاک متحرک بر می‌آید یا خیر ؟ اما از آنجا که خداوند در قرآن وعده فرموده که ان الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ، مطمئن هستم در صورت تمایل حضرتعالی همچون این کمترین شما را نیز به عرفان و ایقان مقام مظهر ظهورش یعنی حضرت بهاالله فائز و نائل خواهد فرمود. به عنوان نقطه شروع می توانید به دلایل ایمان خود به حضرت محمد توجه کرده و آن دلایل را در ظهور حضرت بهاالله جستجو نمایید.

جناب روحانی ، در ادامه صحبتهای خود بهائیان را نجس معرفی کرده اید . قطعا متوجه مسئولیت کلام خود هستید. این گفته شما بار منفی بسیار عظیمی بر کشور ایران می تواند تحمیل نماید و منشا اختلاف و نزاع و دشمنی بین ملل گردد . این حکم و عقیده می تواند سبب هرج و مرج در جامعه شده و هر فردی ، هر کس را به دلیل داشتن عقیده ای متفاوت با عقیده خود نجس شمرده و بدین ترتیب وحدت ملی ایران و امنیت کشور را به مخاطره اندازد.

جناب روحانی با کمال احترام باید به عرض عالی برسد که سخنان شما توهین آمیز و سبب تفرقه بین ملل و اقوام مختلف ایران است . حاکی از نوعی غرور و خودبزرگ بینی است که این صفت به دور از اهل ادیان است. در باره حکم نجاست سایر مردمان عقیده بهائیان مخالف آن چیزی است که شما مدافع آن هستید. حضرت بهاالله به قوه آسمانی اعلان وحدت عالم انسانی در ایران نمود. به معاشرت با جمیع ادیان و اهل عالم به روح و ریحان حکم داد و حکم نجاست افراد از فرمان ایزدی محو شد . قدری تفکر نمایید ، از خرد خداداد خود استفاده کنید. چطور فردی که مسلمان نیست را نجس و ناپاک است ولی به محض آنکه به زبان آورد که مسلمان است ولو آنکه از روی ریا و تزویر و دروغ باشد بدنش پاک و مقدس خواهد شد ؟ چه مکانیسم قویی در کلمه مسلمان وجود دارد که بدن شخص را بلافاصله طیب و طاهر می نماید؟ تازه آنهم از چه چیزی ؟ از چه میکروبی ؟ یکی از تعالیمی که حضرت بهاالله به اهل عالم اظهار داشته اند اینست که دین باید مطابق علم و عقل باشد و آنچه که مطابق علم و عقل نیست اوهام و خرافات است .

جناب روحانی یکی از بانوان عارف در عالم اسلامی رابعه عدویه بود . کلامی از او شنیده ام که هیچگاه از ذهنم محو نمیشود و موید مقام روحانی و اعتقاد عمیق وی به پیامبرش میباشد . او گفته است از محبت رحمن پروای عداوت شیطان را ندارم . آن عارف وارسته حتی ذره‌ای از عداوت و دشمنی شیطان را در قلب خویش وارد نساخت چه که قلبش تماما متعلق به حضرت دوست بود و انجام چنین امری خیانت در آن ودیعه رحمانی یعنی قلب که عرش رحمن است قلمداد مینمود. انشاالله شما در مراتب روحانی که نمودی از اسم شریفتان است همچنان سالک و پویا باشید. تعجب حقیر از اینروست که آن کلمات مندرج در سایت شمال نیوز نمی‌تواند همخوانی با مقام یک رهرو طریقت داشته باشد آنجا که در ادامه و اطاله اتهامهای ناروا بیان شده که   " خباثت بهائی ها برای ما کاملا روشن است ." چنین سخن گفتن ابدا برازنده و زیبنده هیچ انسانی بالاخص پیشوای روحانی یک شهر نیست . امیدوارم که اشتباه کرده باشم ولی چنین استنباط میگردد که قائل این کلام در صدد است تا نفرت خویش را بر روح و روان مقلدان و مریدانش القا نماید . خداوند در قرآن مجید با بیانی تند وشدید می فرماید که پست‌ترین موجودات نزد او آنهایی هستند که کورند و کرند و تعقل نمی کنند . ممکن است برخی از مریدانتان چنان به مقام روحانی شما مومن باشند که سخنانتان را چشم و گوش بسته بپذیرند البته گمان مینمایم که حضرتعالی همواره از مستمعین خود خواسته اید که نسبت به صحبتهای شما منفعل نبوده و خود نیز شخصا تحقیق و بررسی نمایند. هنگامی که چنین اتهام سنگینی را می گویید نگارنده به عنوان یک فرد بهائی می بینیم که عاری از صحت و حقیقت بوده و طبق وظیفه وجدانی لاجرم برای رفع سوتفاهم با شما و سایر هموطنانم باید آن را در میان بگذارم و سوال نمایم که چرا حقوق اولیه حیات که خداوند آن را به هر انسانی به رایگان عطا میفرماید هم اکنون از بهائیان ایران مسلوب شده است؟ چرا در ایران بهائیان از حقوق شهروندی برخوردار نیستند؟ چرا اطفال بهائی را در مدارس تیزهوشان ثبت نام نمی کنند؟ جرم آن اطفال چیست؟ چرا نوجوانان و جوانان بهائی از حضور در مسابقات علمی کشوری محروم میشوند؟ مگر چه اشکال دارد که یک نوجوان یا جوان بهائی مقام اول مسابقات را کسب کند ؟ چرا به جوانان بهائی در طول این سی سال تنها یکبار اجازه ورود به دانشگاه داده شد و آن عده را نیز به تدریج از دانشگاه اخراج می‌کنند.؟ چرا  از لحاظ اقتصادی و معیشتی عرصه را هر روز بر بهائیان تنگتر می‌نمایند ؟ چرا هراز چندی عده ای از بهائیان را به جرم اتهامات واهی دستگیر و راهی زندان می نمایند؟ چرا به قبرستانهای بهائیان همچون یزد ، نجف آباد با وسایل سنگین هجوم برده قبور را زیر و رو می کنند و یا آنکه غسالخانه ای را به آتش میکشند ؟ و بالاتر از همه چرا نفوسی که حاضر به کتمان عقیده و درغگویی نشدند را اعدام نمودند؟  وصدها مورد دیگر . کلام نمی تواند بار سنگین این همه مظالم را برساند و بیان از توصیف حدت و دامنه این ستمگریهای بی حد و حساب خارج است . جناب روحانی  آیا کسانی که قبور مردگان و خانه مسکونی زندگان را با بلدوزر تخریب می نمایند نفوس مومن و موحدی هستند ؟ هیچ کتاب آسمانی اعمال چنین حرکات غیرانسانی را تجویز و ترغیب نکرده است.  صفت خباثت بر مرتکبین چنین فجایع و اعمالی صادق است نه افرادی که مظلوم واقع شده اند.

جناب روحانی در قسمتی دیگر از مصاحبه شما متوجه شدم که ریشه آسمانی و مشیت یزدانی در ظهور آیین بهائی بر شما پوشیده مانده است و چون به آن قدرت قدیمه و سرمنشاء وحی پی نبرده اید بی جهت و همانند ردیه نویسان آن ریشه ربانی را در سفارتخانه‌های روس و انگلیس جستجو می نمایید. حقیر به عنوان عضوی از جامعه بهائیان ایران به خوبی برایم روشن است که هیچ قدرت قلم بشری قادر نیست  مجموعه عظیمی از الواح و کتب مختلف در زمینه های کاملا متفاوت از خود بجای بگذارد که قادر به تقلیب و انقلاب روحانی شود. هیچ فرد بشری نمیتواند آثار متوازنی در زمینه های عرفان ، اخلاق ، فلسفه ، دین ، جامعه شناسی ، روانشناسی ، تعلیم و تربیت ، شاخه هایی از علوم تجربی مانند شیمی ، پزشکی ، نجوم و … به زبان فارسی و عربی که مشخصا از یک قلم صادر شده است آنهم  در زمانی که شارع این آیین در زندان و تبعید به سر میبرده نازل نماید . اگر کتب تاریخی دیانت بهائی مانند تاریخ نبیل ، قرن بدیع ، مقاله شخصی سیاح و دهها کتب دیگر را مطالعه می کردید می دیدید که مومنین اولیه هنگامی که به حضور حضرت بهاالله در بغداد یا اسلامبول یا ادرنه یا در سجن عکا میرسیدند و سوالات و عرایض خود را می پرسیدند بلاتامل از لسان وحی پاسخی جامع و مانع که سبب انشراح روح و اشتعال ایمان و ازدیاد حرارت ایقان می گردید به دست می آوردند. باز هم از شما دعوت می کنم تا شخصا و به دور از حب و بغض و بدون پیشداوری در آثار حضرت بهاالله نظر انداخته تا که انشاالله به مرحله جدیدی از عرفان وارد شوید. چه که آن الواح متین جز منشا آسمانی که قرآن نیز از همانجا صادر شده ، منبع دیگری نمی تواند داشته باشد و از همین روست که خلاق و تقلیب کننده است . هیمنه و اقتدار توام با مهر بی پایان که در خلال الواح حضرت بهاالله دیده میشود قطعا منبعی جز وحی آسمانی سرچشمه دیگری را نمی توان بر ای آن یافت.

جناب روحانی اگر بخواهم جمله به جمله مصاحبه شما را ذکر نمایم مثنوی هفتاد من خواهد شد و ممکن سبب کسالت جنابعالی را فراهم آورد . فقط نکته ای دیگر را بیان کرده ، عرض خود را خاتمه خواهم داد. در قسمتی از صحبت خود عنوان نمودید که " متاسفانه شاهدیم که با حمایت های گسترده دشمنان علی الخصوص آمریکا و شرکت رییس جمهور امریکا در مجامع آنها و نام بردن مکرر و بزرگ کردن موجب شد تا از لاک بیرون بیایند و  امروز با جسارت می گویند ما بهائی هستیم ." اینکه رییس جمهور امریکا در مجامع بهائی شرکت کرده یا خیر نخستین بار است که از زبان شما میشنوم . اگر هم صحت داشته باشد چیز عجیب و غریبی نیست .چنانچه آقای بوش پس از واقعه یازده سپتامبر با چند مسلمان به یک مسجد مسلمانان وارد شد و عکس و خبر آن از سیمای جمهوری اسلامی نیز پخش گردید و اگر بنده نیز بخواهم مطابق استدلال شما تفکر کنم کافی است در جمله حضرت عالی به جای کلمه بهائی کلمه مسلمان را گذاشته ، نتیجه گیری نمایم به دلیل بازدید آقای بوش از مسجد مسلمین است که مسلمانان از لاک خود درآمده و امروز با جسارت بگویند ما مسلمان هستیم!! جناب روحانی عزیز در این کلام شما حالتی از ارعاب دیده میشود که گوینده آن هیچ حقی برای نفوس بهائی حتی در ابراز عقیده خود قائل نیست و حتی بر زبان آوردن آن لفظ یعنی بهائی نوعی جرم تلقی میشود . از این گفته شما بسیار تعجب میکنم قطعا می دانید در جهان میلیاردها انسان زندگی می کنند هر انسانی آزاد است تا دین خود را بشخصه انتخاب کند و حتی قانون یک کشور نمی تواند بر وجدان افراد حاکم شود . ممکن است عقاید افراد با هم متفاوت باشد ولی هیچ انسانی حق ندارد همنوع خود را به دلیل تفاوت در عقیده مجبور و وادار به سکوت نماید و یا از روی اجبار و تهدید بخواهد که او نیز همانند وی و مطابق روش و شیوه او خداوند را عبادت کند و مطابق فکر او تفکر و تعقل نماید. اقدام به چنین عملی نام استبداد مذهبی به خود خواهد گرفت و ایذا و اذیت و زجر سایر ادیان نام دیکتاتوری مذهبی . ما ایرانیان که شما نیز فرد محترمی از اهالی این کشورهستید همواره به اعلامیه حقوق بشر کوروش کبیر که نخستین منشور آزادی مذاهب و ادیان بود افتخار کرده و بر خود میبالیم . حال چطور شده که با آن پیشینه درخشان ، حتی قدرت تحمل شنیدن نام عقاید دیگران را نیز نداریم و نام جسارت بر آن میگذاریم .

بهائیان مانند بسیاری از مردم دیگر در این کره خاک  ، انسانهای آزاده ای هستند و از اینکه عقیده خود را در صورت لزوم اظهار نمایند ترس و هراس به خود راه نمی دهند . ترساندن افراد نیز کار انسانهای سلیم النفس نیست تا چه رسد به انسانهایی با مقامات روحانی. خشیه الله در ایمان و قلب بهائیان است و همین امر سبب میشود تا در مواقعی که از ایشان دیانتشان پرسیده میشود حقیقت را بر زبان آورند. جناب روحانی آیا توجه فرموده اید که در ایران در بسیاری از موارد جهت انجام حتی امور جزیی از افراد دینشان سوال میگردد؟  یکی از بهائیان جهت یادگیری دوره های پرورش گل و گیاه به سازمان فنی  و حرفه ای شهرشان مراجعه کرد از او پرسیدند دینت چیست ؟ چون دروغ نگفت و عنوان نمود بهائی هستم از ثبت نام وی خودداری به عمل آمد!! واقعا جای تعجب و حیرت نیست ؟ پرورش گل و گیاه چه ربطی به ایمان و عقیده فرد دارد ؟؟ و به کدام دلیل عقلی فردی که خود بهائی بنامد باید از یادگیری دوره مزبور محروم باشد ؟ متاسفانه این گونه اقدامات سبب رونق بخشیدن به بازار ریا و تزویر و دروغ خواهد شد و هر فرد مزور و ریاکاری جهت انتفاع و بهره برداری از روی ناچاری یا از سر خشنودی خود را مسلمان معرفی می نماید. البته نفوسی که موجبات و زمینه دروغگویی چنین افرادی را فراهم آورده‌اند به عقیده حقیر در برابر پیشگاه عدل الهی مسئول و پاسخگو خواهند بود.

شهامت بهائیان و پشت گرمی بهائیان تنها و تنها به دلیل ایمان به مقام حضرت بهاالله است نه از بدگویی و مخالفت معاندین دینشان مغموم و محزون میشوند و نه از شرکت سیاستمدارانه سیاسیون دیگر کشورها در مجامعشان شادمان میگردند. در این مدت سی سال که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد هیچگاه کتمان عقیده نکردند و همواره هر جا که لازم بود گفتند ما بهائی هستیم . در همان مازندران ، استان بسیار زیبا و سرسبز کشور مقدس ایران ، خانمی به علت عدم کتمان عقیده توسط اقوام مسلمانش به خاک و خون کشیده شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و باز در همان مازندران آیا کم نبودند نفوس مبارکی که به علت عدم کتمان عقیده از کار بیکار نگشتند و یا از دانشگاه اخراج نشدند و یا سالیانی متمادی در حبس و زندان بسر نبردند؟ لذا این اظهار ایمان مربوط به امروز نیست . امیدوارم در باره این امور کمی بیشتر تفحص فرمایید.

جناب روحانی ناگفته های بسیار از سخنان حضرتعالی باقی ماند که امیدوارم در صورت تمایل جنابعالی در مقالات بعدی مورد امعان نظر قرار گیرد . پیشایش سال جدید را تبریک گفته و سالی توام با محبت نسبت به همه انسانها برای شما آرزو دارم.

الطاف حضرت حق بدرقه راهتان کمترین بندگان مقدم

 

Comments are closed.