گفتههای نهادهای امنیتی و سازمان زندانها علیه زندانیان سیاسی کارکرد خود را برای افکار عمومی از دست داده است خط امنیت از پا نمی افتد و اهداف خود را به طرق مختلف برآورده میکند.
اخیرا نامه ای که بی شباهت به یک ندامت نامه نیست توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد متنی که در آن فائزه هاشمی رفسنجانی یکی از هم بندیان با ایستادن در کنار زندانبان مدعی شد «قرار است توسط هم بندیان خود به قتل برسد و نوک پیکان حمله را به سوی چپ ها و فعالان حقوق بشری بند گرفت و آنان را طبلهای توخالی و دیکتاتورهای کوچک» خطاب کرد.
من یکی از هم بندیان چپ او هستم با وجود مرزبندی قاطع و روشن و تضادهای ایدئولوژیک و طبقاتی موجود بنا بر تصمیم جمع بعد از ورود وی به بند و اجبار بر هم زیستی با او که به هیئت یک هم بندی درآمد مدارا شد در جایی که دیگر جای شعار نیست جایی که همه عریانیم در برابر هم و تنی واحد هستیم در برابر زندانبان مگر آنکه به واسطه ی عقب گرد از مواضع وصله ای ناجور شویم بر این تن واحد.
تنی واحد که همواره رنج میبرد از دردهای همبندی مبتلا به تومور مغزی مبتلا به ام اس بیمارانی با ریسک بالای حمله ی قلبی مبتلایان به صرع که یکیشان باردار است بیماران ریوی مبتلا به آسم و افرادی با درد مفاصل و مشکلات کهولت سن و …. بیمارانی که نیاز به مداوا دارند اما گاه با معاینه توسط پزشک عمومی زندان در بهداری بدون امکانات تخصصی لازم نه درمان بلکه فقط ویزیت میشوند ما تنی واحدیم که می فهمیم تعدادی از هم بندیانمان هیچ واریزی در طول ماه ندارند.
همانهایی که گفته شد میتوانند از جیب خودشان از فروشگاه زندان مایحتاجشان را تامین کنند مدتهاست گوشت از جیره ی غذایی زندان حذف شده است و باقی اقلام به شکل چشمگیری از لحاظ کمی و کیفی
تنزل یافته خرید از فروشگاه برای برخی غیر ممکن است و در صورتی میتوان گفت از جیب خود کمبود مواد خوراکی بهداشتی و لوازم التحریر را تامین کنید که پیشتر گفته باشیم از کدام جیب؟» یا از جیب کدام پدر؟ و در صورتی میتوان از تبعیض گفت که خود از رانت و امکانات موجود برای ورود اقلام مصرفی مرغوبی که با شیوه ای تعریف نشده در آیین نامهی سازمان زندانها و با مجوز ویژه و برخورداری
از رانت حکومتی وارد میشود استفاده نکرده باشیم رانتی که در ملاقاتهای هفتگی کریه تر خود را نشان میدهد روز ملاقات بند زنان یک شنبه است. عموما حدود ۲۰ نفر هر هفته ملاقات حضوری دارند.
ما زنان چپ و زنان حقوق بشری در بند زنان اوین واضح مورد حمله ی یک اشراف زاده که تمام داشته هایش حتا مقام استادی و حیات سیاسی اش رانت و میراث پدری است قرار گرفتیم و این خود سندی قاطع بر درستی ماست که هرگز بر او و منافعی که از لای انگشتانش میچکد چشم نداشته و هر لغزشی از او را گوش زد و شماتت کردیم اگرچه هرگز بر صندلی داغ ننشاندیمش و از کشتار دهه ی خونین ۶۰ و جایگاه و نقش خانواده اش که تاکیدا بری از هر جنایتی خطابشان میکند در آن روزها نپرسیدیم اما زمانی که وانمود کرد آزادی خواه است و از گذشته اش تبری جویی نکرد زیر سوالش بردیم و زمانی که اعتصاب غذای اعتراضی و یک روزه را با خوردن میوه و نوشیدن لبنیات به سخره گرفت محکومش کردیم تا از این تنها سلاح زندانیان دفاع کرده باشیم.
اشراف زاده ای بدون پرنسیبها و اصول فعالیت سیاسی و مبارزه نماینده ی طبقه و تفکری که جمهوری اسلامی بر آن بنا شده با سودای بازگشت به «قدرت» به تخریب مخالفان رژیم و سیاه نمایی از بند زنان زندان اوین که پیشتر به نابودی آن برخاسته بودند و نشد ایستاد. کسی که اتمسفر زندگی اش به حدی امن است که بازداشت میشود ولی با اضطراب و مخاطرات یک شهروند در شرایط مشابه مواجه نیست.
ساده پنداشتن آن چه در حال وقوع است و هم سو با اهداف امنیتی «مقاومت» و «مبارزه را هدف قرار دادن خیانت میدانیم اگر برخلاف این است تمایل به شنیدن واضحات از سوی افکار عمومی و نیروهای سیاسی
پیش رو داریم.
گلرخ ایرایی
شهریور ۱۴۰۳
بند زنان زندان اوین