بهائیان و تساوی حقوق زنان و مردان(۲)

نگارنده: ویشنو

                               بهائیان و تساوی حقوق زنان و مردان(۲)

تعلیم تساوی حقوق زنان و مردان، سوای از معرفی اجمالی آن(۴)، از رگه های بسیار زخیمی در ساخت بافت های بدیع جامعه برخوردار می باشد.  متاسفانه تعداد بسیاری از روشنفکران بهائی و غیر بهائی نگرش یکسویه ای نسبت به این آموزهء دینی داشته و اینگونه انگاشته اند که این تعلیم صرفاً در راستای احقاق حقوق زنان قابلیت تعریف و پردازش را داشته و سوای از آن هیچ گونه ارزش معنایی و اعتبار نظری ندارد، و فراموش نموده اند که همین یکسو نگری نسبت به این مساله می تواند اصل "تساوی" موجود در آن را به چالش کشاند. پس آنچه که در اینجا مورد بحث قرار خواهد گرفت، نه صرفا توجه به کاربرد این آموزهء دینی در راه دادخواهی زنان، که تامّلی ژرف نگر به فلسفهء ایجابی و چگونگی تعریف کارکردی آن می باشد. لذا در اینجا لازم می آید تا نگاهی کلّی به شرایط اجتماع بشری نموده و سپس مُراد خود را بیان نمائیم.

جامعه ای که تعلیم تساوی حقوق زن و مرد در آن ایجاد گشت(۵)، بنا به علل مختلفه، جامعه ای مرد سالار تلقی می شد. جامعه ای که در آن تقرّب مردان به قدرت، نوعی سلطهء ۲ سویه را در بین آنها ایجاد نموده بود. از یک طرف مردها عادت کرده بودند که خود را برتر از زنها بدانند( و این موضوع را به مانند یک معادلهء سادهء تاریخی پذیرفته بودند!) و از طرف دیگر تلاششان بر آن بود تا سلطهء خود را بر همجنسان خویش(سایر مردها) بگسترانند. از آنجایی که اکثریت مردها(و همینطور طیف وسیعی از زنان) پذیرفته بودند که جامعهء موجود را در خدمت جنس مردانه بدانند، لذا رقابت جهت کسب قدرت صرفا در میان مردان معنا دار بوده و زنان خود به خود از این جریان تاریخی عقب رانده شده بودند. در نتیجه مادامی که تغییری بنیادین ولی تدریجی در این مسیر ایجاد نمیگشت، جامعه روز به روز مردانه تر می شد.(۶)

پس تعلیم تساوی حقوق زن و مرد در دیانت بهائی، در یک نگاه کلّی نگر و در ارتباط با مخاطبین خود(زنان و مردان)، از ۲ جنبهء مهم  قابل بررسی می باشد:

۱-تغییرات در الگوی نگرش زنان

۲-تغییرات در شیوهء عمل مردان

متاسفانه در اکثر موارد،تنها به گزینهء ابتدایی توجه شده و اهمیّیت به سزای مورد دوم به باد فراموشی سپرده شده است. در اینجا به طور موجز به تبیین هر کدام از این ۲ مورد خواهیم پرداخت:

۱- تغییرات در الگوی نگرش زنان:

     دیانت بهائی پیام آور صلح و وحدت است، حضرت بهاء الله ظهور نمودند تا به جهانیان اعلان نمایند دیگر وقت آن رسیده است که تمامی آدمیان و عالمیان با یکدیگر و در کنار یکدیگر، با اجرای تعالیم الهیه و در راستای نقشه های پروردگار یکتا، جامعهء جدید جهانی را تاسیس نمایند. جامعه ای که بتواند آرامشی نسبی را در بین اعضایش ایجاد نموده، مشکلات بشری را در زمان خویش به حداقل رسانیده و خالق صمیمی ترین و نزدیک ترین روابط موجود بین موجودات بشری تلقی گردد. اما مطمئنا جهت حرکت به سوی این فردای روشن و قابل حصول، نیاز به فعالیت و خدمات مضاعف از سوی عالمیان، به طور قابل ملاحظه ای محسوس و ملموس می باشد، لذا یکی از گام های بلند و اساسی در این مسیر درخشان، استفاده از نیروی بی نظیر و خارق العادهء  نیمی از مردمان جهان، یعنی زنان می باشد، زن هایی که در سیر حرکتی تاریخ همواره در یک رقابت نابرابرانه، مورد سرکوفت و تبعیض ناجوانمردانهء مردان! واقع گشته اند و راه زنده ماندن و بقاء را در سکوت و گوشه نشینی(خانه نشینی) یافته اند، زن هایی که عنصر شیطانی تلقی می گشتند و باید آنچنان بدن خود را می پوشاندند که نگاه هیچ مرد موءمن و دینداری! را تحریک نمی نمودند، زنهایی که جامعهء شان به گستردگی تنها یک خانواده بود و همچون اسیری در یک خانه زندانی بوده و همچون کنیزی به انجام فعالیت های گوناگون درون خانه می پرداختند و جالب آنکه در قبال زحماتشان، کمترین حقوقی نیز دریافت نمی داشتند، با ظهور دیانت بهائی جملگی این زنان چنین حقّی را پیدا نمودند که بر خلاف سالیان دور، از حقوق برابری با مردان برخوردار باشند. اما مطمئنا لازمهء چنین امر عظیمی که به نوعی می توان آن را انقلابی در جریان تاریخ و جنبشی در مجرای درونی یک جامعهء بستهء مرد سالار محسوب نمود، تفکّری قاطع و محکم می باشد که بتواند در مقابل هر گونه اندیشهء سویی مقابله و استقامت نماید. لذا در یک طیف این جریان بزرگ، تغییراتی( و به بیانی دیگر تحولاتی(۷)) که لزوما باید در نحوهء نگرش زنان ایجاد گردد، قرار دارند.

بدیهی است از آنجایی که این تغییرات بر مبنای یک آموزهء دینی قابلیت اجرایی دارند، لذا با توجه به شیوهء تدریجی ولی پیوستهء پیامبران الهی، این تغییرات نیز باید بر اصل "تدریجی بودن" استوار باشد، چه که هرگونه برخورد تند و مخاطره آمیزی می تواند به بهای تعویق و تاخیر در حصول این حرکت عظیم، منتهی گردد.

لازم به توضیح می باشد که منظور از معنای "تدریجی بودن" در اینجا، همانا برانداز نمودن تمامی جوانب موضوع، اعمال نظر توام با رعایت حکمت و عدم توسّل به حرکتهایی تندروانه و انقلابی(۸) می باشد و مراد از آن، آهستگی و کند حرکت نمودن در این مسیر نبوده و نیست.

پس در وهلهء ابتدایی لازم می آید تا تغییری عظیم در نحوهء نگرش زنان نسبت به جهان پیش روی ایشان ایجاد گردد. و آنچه که پیشنهاد دیانت بهائی در این مسیر سخت ولی شیرین و دلچسب می باشد، توجه و عمل به تعالیم این دین آسمانی و خلق قوایی جدید و در ادامهء مسیر ایجاد جهان بینی مستدل و روشن، بر مبنای آموزه های روشنگرانهء دیانت بهائی می باشد. یعنی شرکت در جلسات و محافل، اجرای احکام و فرائض دینی، مطالعهء کتب آسمانی دیانت بهائی و…  که جملگی می توانند عاملی موثر در نهادینه کردن الگوی جدید فکری در زنان محسوب گردند. مطمئنا تنها و تنها پس از درونی شدن چنین ارزشهای والایی می باشد که زنان می توانند پا را از مرحلهء اندیشه فراتر نهاده و وارد مرحلهء خطیر عمل گرایی شده و موجودیت خود را در قالب جنسی برابر با جنس مردانه، به جهانیان اعلام و اعلان نمایند.

حضرت عبدالبهاء می فرمایند:

" ای اماء(زنان) الرّحمن بکوشید تا چون مردان در این میدان چوگانی زنید و گوئی بربائید، قسم به جمال قدم(حضرت بهاء الله) که جنود(لشکریان) ملکوت ابهی چنان تایید نماید که در مضمار عرفان صفدر و صف شکن گردید و قوّت تایید شما را برجال عالم(بر مردان دنیا) غالب گرداند "(9)

ادامه دارد…

منابع و پاورقی ها:

۴- در مقالهء ابتدایی به معرفی اجمالی این تعلیم پرداخته شد.

۵- منظور جامعهء جهانی مقارن ظهور حضرت بهاءالله در قرن نوزده می باشد.چه که دیانت بهائی در والاترین هدف خویش، داعیهء به وحدت رساندن عالم انسانی را دارد.

۶- برای آنکه بدانید برخی از زنها جهت کسب حقوق حقّهء خویش تا چه اندازه تلاش کرده اند وتوجه خود را به چه مواردی جلب نموده اند، به نمونه ای از کتاب جامعه شناسی زنان،ترجمهء منیژه نجم عراقی،صفحهء ۳۰۷ اشاره می کنیم: … الیزابت استانتون(یکی از فمنیست های مشهور) در انجیل زنان(۱۸۹۵) پروردگار را دو جنسیتی می داند… ویرجینیا  وولف نیز با اعتقاد به این مفهوم در مقالهء بلند خود "اتاقی از آنِ خود" حالت دو جنسیتی را طیفی معرفی می کند که هر فرد  می تواند جایگاه  خویش را در آن صرف نظر از تاریخ یا سنّت برگزیند.

۷- در کتاب تغییرات اجتماعی، گی روشه، ترجمهء دکتر منصور وثوقی،صفحهء ۲۶ در مبحث بیان تفاوت تحول و تغییر اجتماعی چنین آمده است:

معمولا تحول اجتماعی را مجموعه ای از تغییرات می دانند که در طول یک دورهء طولانی، طی یک و یا شاید چند نسل در یک جامعه رخ می دهد. بنابراین تحول اجتماعی بر اساس تعریف فوق مجموعهء فرایندهایی است که در یک مدت زمان کوتاه نمی توان  آن راملاحظه کرد… تغییر اجتماعی بر عکس، عبارت از پدیده های قابل روءیت و قابل بررسی در مدت زمانی کوتاه به صورتی که هر شخص معمولی نیز در طول زندگی خود و یا در طول دورهء  کوتاهی از زندگیش می تواند یک تغییر را شخصاً تعقیب نماید، نتیجهء قطعی اش را ببیند و یا نتیجهء موقتی آن را در یابد.

۸- بمانند آنچه که فمنیست های تندرو در دهه های معاصر بدان متمسّک گشته اند.

۹-گلزار تعالیم بهائی،ریاض قدیمی، صفحهء ۲۸۷

Comments are closed.