تکرار مکرر دروغ آنرا راست نمیکند!
یکی از ترفندهای سیاست تکیه به نیروی تکرار است: یعنی طرف قدرت دروغی را آنقدر تکرار میکند تا بتواند با نیروی تکرار مکررات به مردم سادهلوح دروغ محض خود را القاء کند. این شگرد در جوامعی میتواند کارآئی داشته باشد که مردمش سادهلوح، زودباور، بیفکر، و بیتفاوت باشند. امّا این ترفند دیر یا زود آشکار میشود و قدرتِ حقیقت طلبی به کژ طلبی و دروغ سرائی فائق میآید.
امروز، برای چندمین بار، یکی از این دروغهای بیاساس، و این بار بطور چرب و نرم، دوباره مطرح کردید، و این از طرف یک کارشناس تاریخ معاصر ایران مطرح شد که اظهار داشت: «بهائیان دنبال این هستند که با حضور در عرصه فرهنگ و اقتصاد بتوانند در قدرتهای سیاسی و حوزههای مختلف سیاست، اعمال نفوذ کرده تا نهایتاً بتوانند استقلال و رسمیت خودشان را بدست آورند.»
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8702300482
این کارشناس ادامه داد که «طبق اسناد و مدارک مستدل، فرقه بهائیت مولود سرویسهای استعماری و استکباری جهانی است که در دورههای مختلف تاریخ توسط یکی از عناصر استعمار مورد حمایت قرارگرفتهاند.» این محقق بزرگوار از آن اسناد و مدارکی که ادعا میکند مستدل است حتی یکی را ارائه نمیدهد که بدانیم به در میزند یا به دیوار! طبق معمول همان دروغی را که بیش از یکصد سال است به خورد خلقالله میدهند ارائه میدهد که گوئی هرچه دروغ را بیشتر تکرار کند اعتبارش بیشتر میشود. بعد میافزاید: «تلاش بهائیها برای نفوذ در ساختار سیاسی برای دستیابی به اسرار نظام، کم کردن حساسیتها و مقاومتهای مسولان نظام درباره فرقه بهائیت و کمرنگ جلوه دادن خطر این فرقه صورت میگیرد.»
دوست عزیز، شما فکر میکنید که بهائیان چه ساختاری در دستگاه سیاسی نظام میبینند که حتی بخواهند به خود زحمت بدهند که به آن دست یابند؟؟!! وقتی در این هرج و مرج که اسمش را «نظام» گذاشتهاند، ساختار و سازمانی از بیخ و بن وجود ندارد، چه اصراری دارید که به زور میخواهید به مردم القا کنید که بهائیان میخواهند به خود زحمت بدهند که در آن وارد شوند و به «اسرار نظام» دست یابند؟؟!! کدام سرّی در این خرابۀ نظام نما مانده که بر ملا نشده باشد و بهائیان بخواهند به آن دست یابند؟؟!! میفرمائید که تلاش بهائیان برای «کم کردن حساسیتها و مقاومتهای مسولان نظام درباره فرقه بهائیت و کمرنگ جلوه دادن خطر این فرقه صورت میگیرد». ایکاش که مسولان نظام ذرهای حساسیت و به اندازۀ ارزنی مقاومت داشتند که حرف شما را به کرسی بنشانند. دوست عزیز، مسولان نظام آنقدر بی حسّند و آنقدر قدرت حسّاسیّت خود را از دادهاند که حتی نمیدانند که چه سند بینالمللی حقوق بشری را امضاء کردهاند که الآن برایشان پشیزی ارزش ندارد. آنها حتی نسبت به اصول باورهای اسلامی خود کاملاً بی حس و بی تفاوت شدهاند چه برسد به حقوق بینالمللی و دیگر حتی برایشان مهم نیست که مولایشان حضرت محمد گفته که در دین و باور دینی اکراه نیست. این بی حسّی چه حسّاسیّتی است که شما تصور میکنید (و میخواهید این تصوّرات واهی را نیز به مردم القا کنید) که بهائیان برای دستیابی به این حسّاسیّت تلاش میکنند؟؟!! بعد اشاره میفرمائید به «مقاومتهای مسولان نظام درباره فرقه بهائیت و کمرنگ جلوه دادن خطر این فرقه». کافیست که کمی به کارنامۀ جمهوری اسلامی نظر بفرمائید که از اول انقلاب تا به حال چند بهائی را، از پیر و جوان، از زن و مرد، از شهری و روستائی، گرفتند، شکنجه دادند، اعدام کردند، اموالشان را مصادر نمودند، از کار برکنارشان کردند، از دانشگاه اخراجشان کردند، حتی یک دانشگاه خانگی را به آنها روا ندیدند، و حتی از اذیت کودکان خردسال در مدارس دریغ نکردند. به این ترتیب، باز هم میگوئید که بهائیان هستند که میخواهند خطر آئین خودشان را کمرنگ نشان دهند، یا دستگاه نظام است که پیوسته میخواهد یک باورِ دینیِ انسانیِ ایرانی را، به پر رنگ و خطرناک نشان دهد. لطفاً بفرمائید، اینهمه ترس و واهمۀ آن نظام قوی پر قدرت جمهوری اسلامی از یک گروه سیصد هزار نفره در ایران که نه اسلحه دارد، نه میجنگد، نه تظاهرات میکند، نه با کسی دشمنی دارد، نه دست استبداد بر روی کسی بلند میکند، از کجاست که این چنین آنها را بیخودی میکُشد، میبرد، میگیرد، میزند، به مقدساتشان توهین میکند، و حتی قبرهای مردگانشان را ویران میکند؟ آیا اینها نشانۀ قدرت رژیم است یا ضعف آن؟ آیا این بهائیانند که میخواهند دینشان را کم رنگ و بی خطر جلوه دهند یا نظام سیاسی ایران است که میخواهد آنها را پررنگ و خطرناک جلوه دهد؟
باز تکرار میکنید که «ساختار و تشکیلات بهائیت در اسراییل قرار دارد» و معلوم نیست با کدام منطق میخواهید بهائیان را با صد من سریشُم به اسرائیل بچسبانید که اصلاً چسبیده نمیشود. آنقدر در این امر بی اساس مستأصل شدهاید که (نه به منطق) بلکه به ضدمنطق جغرافیائی متوسل شدهاید و آن را مکرر تکرار میکنید:
اسرائیل صهیونیست است،
بهائی در اسرائیل است،
پس بهائی صهیونست است.
و اینقدر فکر نمیکنید که با همین ایجاد وهم تیشه به ریشۀ خود میزنید:
اسرائیل صهیونیست است،
مسجدالاقصی در اسرائیل است،
پس مسجدالاقصی (و در نتیجه اسلام) صهیونست است.
واقعاً معلوم نیست که این اراجیف اول از کوزۀ کدام متفکر مسلمان بیرون آمد که اینقدر آنرا تکرار میکنید و فکر میکنید که این هم شد دلیل.
خبرگزاری پارس در گفتگو با این متفکر تاریخ معاصر گفت:
«موسوی با تأکید بر این که بهائیت یک فرقه است، یادآور شد: یک فرقه دارای شاخصهای مختلفی از جمله جذب نیرو، اقناع و تغییر فکر نیروها، محصور کردن اعضا در یک چارت تشکیلاتی جهت جلوگیری از خروج آنها و… است»
خیلی جالب است: این محقق گرامی اول دین را بهائی فرقه معرفی میکند، سپس در فرقه بودنش تأکید میورزد، و بعد بنا به تعریف خود نتایج دلخواهی از آن استنتاج میکند!! خوب بهائیان که دین خود را فرقه نمیدانند و جهانیان هم آنرا فرقه نمیدانند، حتی دانشگاه الازهر هم آنرا فرقه نمیداند، پس تمام شواخصی که ایشان ردیف میفرمایند فقط برای دلخوشی خودشان است و هیچ اعتبار خارجی ندارد.
البته از همه جالبتر قیاس سیستم اداری بهائی به گشتاپو بود. گویا کافر همه را به کیش خود پندارد. از اوائل انقلاب تا به حال حتی یک سال نبوده که سازمان ملل قطعنامهای بر علیه ایران و نقض حقوق بشر صادر نکرده باشد. ما فقط کافیست به یک یا دو سایت حقوق بشر رجوع کنیم تا ببینیم گشتاپو نظام اداری بهائی است یا جمهوری اسلامی. متعجبم که این محقق عزیز تحقیقات خود را بر پایۀ چه منابعی استوار کرده!!
و اما اظهار شده که یکی از پیامهای اخیر بیت العدل بهائیان «کاملاً سیاسی بوده و نشانگر این است که آنها سعی دارند با شیوههای مختلف از جمله مظلومنمایی، نظر برخی مسئولان نظام را به سمت خود جلب نمایند.» و آن پیام این است که به بهائیان اجازه داده شده که در انتخابات ایران شرکت کنند. البته با مفروضات و زمینه چینیهای ایشان، یا بهائیان در این امر (جلب مسئولان نظام) موفق بودهاند یا نبودهاند. اگر بودهاند، پس چرا شدت اذیت و آزار بهائیان فقط در سال اخیر چند برابر شده است؟ گویا مسئولان نظام آنقدر هم که بهائیان فکر میکردند «مسئول» نبودند و طبق معمول دوباره آنها را فریب دادند. البته حقیقت این است که هیچیک از مسئولان نظام حتی جواب سلام بهائیان را هم نمیدهند چه رسد به اینکه به آنها جلب شوند. البته ایشان در توضیح فرمودهاند که منظور بیت العدل برای شرکت بهائیان در انتخابات برای انتخاب و حمایت از «افراد مستقل» بوده نه انتخاب و حمایت از احزاب. البته در تعجبم که چگونه این مسألۀ کاملاً دموکراتیک برای این محقق تاریخ مشکلی ایجاد کرده!! شاید ایشان ترجیح میدهند که هیچکس نباید در انتخابات شرکت کند چون در آن صورت مجبورند فقط به کسی رأی دهند که حمایت میکنند، نه به کسی که حمایت نمیکنند!!! دوست عزیز، پس اگر بهائیان به کسی که میخواهند رأی ندهند به کی رأی بدهند؟ کسی که نمیخواهند؟؟!!! واقعاً از منطق این محقق متحیّرم!!! حال اصلاً رأی دادن چه اشکالی دارد که بهائیان نباید در آن شرکت کنند؟ آیا این حق هم میخواهید از آنها بگیرید؟؟
اگر رأی دادن بد است، پس لابد هیچکس نباید در انتخابات شرکت کند و رأی بدهد.
اما شاهکار نظرات ایشان این است:
«وی با یادآوری این نکته که در حال حاضر تلاش بهائیت این است که ماهیت اصلی خودش را پنهان کرده و آن را تبدیل به یک شهروند عادی و بیخطر نمایند، گفت: بهائیها برای رسیدن به اهدافشان تلاش دارند از محافل جهانی مانند سازمان حقوق بشر بهره بگیرند.»
بنده واقعاً پیشنهاد میکنم که یا برای این پنهانکاری در یک قرن و نیم به بهائیان جایزه بدهید یا از آنان درس پنهان کاری بیآموزید. شما که متخصص تاریخ معاصر هستید بفرمائید که بهائیان در کدام مقطع تاریخ ایران یک شهروند غیر عادی و با خطر بودهاند که «در حال حاضر» تلاششان این است که استراتژی خود را تغیر دهند و «به یک شهروند عادی و بی خطر» تبدیل شوند؟ لطفاً قید کنید که تا به حال چند بهائی برجهائی را با هواپیمای پر سرنشین نابود کردهاند و یا چند بهائی را میتوانید نام ببرید که به خود کمربند انفجاری بسته و افرادی را که نمیشناسند منفجر کنند و یا خبرنگاری را جلوی دوربین سر ببُرند و یا زنی را سنگسار کنند و یا … که حال تصمیم گرفتهاند که عادی زندگی کنند و خود را بی خطر جلوه دهند. هر وقت تعداد این بهائیان و هویتشان را مشخص فرمودید، آن ادعای شما هم مثل روز روشن خواهد شد. ولی تا آن موقع لطفاً یا این همه دروغ و تکرار آن بیش از پیش آبروی خود را نریزید و سعی کنید نمونهای از صداقت و راستی باشید.
به امید آن روز.