مقاله ی آقای احمد زید آبادی در سایت معتبر روزآنلاین به تاریخ پنجشنبه دوم خرداد به نام مسئله ی بهائیان ، از جمله مقالاتیست که این روزها به دلیل دستگیری مسئولین اداری جامعه ی بهائیان ایران نوشته ومنتشر شده.
نویسنده ی مقاله ی مسئله ی بهائیان ، گرچه از موارد قانونی حقوق بهائیان به عنوان یک شهروند ـ مثل داشتن وکیل در زندان ـ دفاع میکنند و از علماء شیعه برای حل مسئله استمداد میکنند، اما چند نکته راهم متذکر میشوند که با توجه به اعتبار حرفه ای و قلم ایشان، و احترامی که شخصا" برای نوشته ها ی ایشان قائلم ، قابل تامل و پاسخگویی است.
اول اینکه تاکید میکنند که مطالعاتی در زمینه ی بهائیان ندارند. بنابراین، رجعت به شنیده ها میکنند که :" از زمان شکل گیری بهائی گری داستانهای فراوانی در مورد آیین فکری و ارتباطهای خارجی آنها مطرح بوده و روز به روز هم بردامنه ی آن افزوده شده است. بسیاری از ایرانیان به بهائیان به چشم گروه های پر رمز و رازی مینگرند که دارای قدرتی پنهان و سر و سری ویژه با کشورهای بیگانه و بخصوص اسرائیلند و از همین رو طرح هر اتهامی را علیه آنان بی اساس نمی دانند . "
چه حیف که بعد ازگذشت بیش از صد و پنجاه سال از ظهور پدیده ای به نام دین بهائی یا به قول ایشان "بهائی گری" ـ که خود واژه ایست با باری منفی ـ آقای زیدآبادی عزیز که کارشناس مساثل خاورمیانه و استاد دانشگاه و… یعنی از فرهیختگان و آموختکان جامعه هستند، به گفته ی خودشان در این زمینه مطالعه ای نداشته اند و ترجیح میدهند به آن" داستانهای فراوان" اتکا کنند. آن هم با وجود کتابهای فراوان بهائیان که به وضوح توضیح دهنده ی فلسفه و بینش و حتی نظم اداری بهائیست ( همان بخشی که لابد اسرار آمیزش میکند) ، و با وجود پدیده ای به نام اینترنت ؛ و با وجود درسی به نام مطالعات بهائی در خیلی از دانشگاهای دنیا ؛ و با وجود امکان ساده ی محاسبه ی تاریخ تبعید بهاالله از وطنش ایران به عراق ،بعد به استانبول , ادرنه و سپس به عکا* ، که این آخری امروز در اسراییل واقع شده واما آن روزها منطقه ای در امپراطوری عثمانی بود؛ و صدها امکان دیگر برای خواندن ودیدن و شنیدن …..
ایشان در سطور بعدی برای رفع هر گونه شبهه و شاید رفع اتهام طرفداری ازهمان "بهائی گری" مینویسند: "من از تبلیغات و تعصبات فرقه ای از جمله از آن نوعی که به بهائیان نسبت میدهند نه فقط دفاع نمیکنم بلکه در منطقه ای که نیازمند همبستگی های ملی مبتنی بر منافع عمومی و عقلانیت تفاهمیست آن را امری آشکارا مضر میدانم. " و متاسفانه باز هم رجوع میکنند به آنچه که گویا نماینده ی دولت امروز ایران هم به بهائیان نسبت داده است .اما این که پایداری در داشتن یک عقیده یا احقاق حقوق مدنی چرا همبستگی ملی را بر هم میزند، ایشان دلیلش را نمینویسند. البته میماند عبارت همبستگی ملی که اگر درست تعریف نشود، و در نهان منظور از آن یکسان سازی عقیدتی باشد، آنوقت اعتراضات دانشجویی ، جنبش زنان ، وبلاگ نویسی ،حق دسترسی به اطلاعات از طریق اینترنت، دگر اندیشی ، مطبوعات آزاد و … همه بر هم زننده ی آن همبستگی به غلط تعریف شده است و البته وفادارانه کمک میکند به جامعه ی راکد و خاموش که ایده آل سیاست گذارانی غیر مردم سالار است که مردم را به بیخبری سوق میدهند.
و آخر اینکه میگویند:
"این همه داغی و حرارت برای ترویج آیینی که توام با تنش سیاسی و اجتماعی در کشور بوده است، چه توجیهی دارد؟"
آقای زید آبادی عزیز مزاح میکنید؟ کافیست نگاهی ساده به تاریخ ادیان بیندازید ، همین ابراهیمی هایش را و ببینید از ابتدای ظهور هر دین به ایجاد چه تنش هایی در بین جامعه یا قوم و قبیله و منطقه محکوم شده اند و البته بر مبنای نوع عملکردشان و در طی تاریخ ببینید چگونه احقاق حق کرده اند.
بهائیان مثل پیروان هر دین و آیین و اندیشه ای حق دارند که تبلیغ کنند . این را قانون مدنی جوامع دموکراتیک ـ که بزرگوارانی مثل شما نیز در کنار دیگران برای رساندن سرزمینمان ایران به آن تلاش میکنید ـ تصریح میکند. در جامعه ای که محققینش هنوز به "داستان ها" و "سرو سرّها"ی شنیده اتکا میکنند، چه کار کند بهائی جز روشن گری و گفتن آنچه که واقعا" بوده وهست ؟ و در عین حال نزدیک شدن به قلب ها برای ترویج این باور که همه ی انسانها بارهای یک درختند و برگ های یک شاخه .
مهم نیست که من شنونده ی تبلیغ ، بهائی میشوم یا بر دین خودم که در اصول، منافاتی با دین بهائی ندارد معتقد می مانم .( دعوت میکنم به نگاهی به اصول تمام ادیان، ابراهیمی و غیر ابراهیمی ) . و مهم نیست که من شنونده ی تبلیغ اصلا" دلم میخواهد که وارد حوزه ای به نام مذهب بشوم و یا چون ازتوابع قدرت مذهبیون در هیچ نوعش دل خوشی ندارم، دلم میخواهد بی هیچ واسطه ای فقط قائل به اخلاقمندی و حرمت انسان باشم. اما لااقل آگاهی من و در نتیجه بیداری وجدانم باعث میشود که فرزند م مرعوب شنیده ها نشودو اگر همکلاسی اش را به خاطر بهائی بودن و همان توهم سرو سر با اسراییل و … از کلاس درس بیرون بکشند ، بجای سکوت اتفاقا" هر اتهامی را علیه آنان با اساس نداند. همانطور که درهمین فضای اخبار زده ی خارج از ایران ، وقتی کسی به دوست کوچک عرب مسلمانش توهین میکند یا او را "اسلامیست" میخواند ، سکوت نمیکند و به حرمت حقیقت ، توهین به هیچ باوری را نمیپذیرد.
به امید رسیدن به همبستگی بی قید و شرط ملی و همراهی روشنفکران برای رسیدن به حقوق انسان.
هستی مرتضایی
* عکای دوران قاجار جایی بود برای تبعید مجرمان در بده بستان های دولت وقت ایران و عثمانی ؛ بهائیان معتقدند که دست بر قضا در این محکوم کردن، دولتمردان وقت حواسشان نبود که آن منطقه سرزمین مقدس و معهود همه ی ادیان ابراهیمی هم هست و با این تبعید تلخ ، کمک به پیشروی تاریخ میکنند .