آیا بهائیان مرد روحانی دارند؟

آیا بهائیان مرد روحانی دارند؟

 

·        دیانت بهائی مردان روحانی از قبیل آخوند و مفتی و کشیش ندارد.

 

·        دیانت بهائی می آموزد که هر فردی باید تا جایی که ممکن است در راه پژوهش حقیقت بکوشد.

 

·        بهائیان امور روزمره جامعهء بهائی را از راه مشورت اداره می کنند.

 

 این حقیقتی تاریخی است که مردان روحانی در ادیان گذشته از جهتی حافظ محدوده اعتقادات بودند که به کار مردمان می آمد و از جهت دیگر ، فساد به دامان دین می انداختند که بازار حقیقت را کساد می ساخت. روزگار قدیم که دانش اندوختگان معدود بودند ، اقتضا می کرد که زمام بی سوادان در دستان باسوادان باشد و چون آن باسوادان همه متقی نبودند ، جامعه را به سویی می بردند که امیالشان اقتضا می کرد ، نه آن چه که حقیقت دینشان می خواست.

اما دنیا امروزه تغییر کرده است. ارزش و اهمیت فرد انسان در شناختن محیط پیرامون و توانایی در انتخاب نوع حرکت، مجال را از دنیای قدیم ربوده است و دیگر داستان مرید و مراد در میان افراد بشری وجهه ای جذاب ندارد و رو به نابودی است. تقلید که در ذات خود، حکایت از بی دانشی و بی خردی می کند، مورد پسند روح جامعه بشر امروزی نیست. امروز، روز آزاد اندیشی و تفکرات و تأملات شخصی است. بر همین اساس دیانت بهائی نیز مطابق با نیاز و روح زمانه، داستان تقلید را به کناری نهاده است و هر شخص بهائی را موظف ساخته به جای آن که دیگران برایش بیندیشند و تصمیم بگیرند، خود پرچم تحرّی حقیقت را به دست گیرد و بر اساس آن حرکت کند.

در آیین بهائی کنار نهادن و حذف طبقه مردان روحانی ، نوید بخش ایجاد سیستم نوینی در اداره امور اجتماع نیز بوده است. بهائیان به جای تکیه بر مردان روحانی ، سیستم مشاوره در امور جامعه مذهبی و حتی وضع قوانین دینی را مورد توجه قرار داده و پر واضح است که در سیستم مشاوره ؛ مرد حاخام ، کشیش ، موبد و یا آخوند ، به عنوان کسی که آخرین حرف را می زند ؛ دیگر جایی ندارد. این یکی از افتخارات دیانت بهائی است که این سیستم ناپسند و مخرّب را از دین خود زدوده و به جای آن بساط مجالس شور را بسط داده است.

باید توجه کنیم که پس از پیامبران در هر دین ، تقلید و سرسپردگی در امور اجتماعی و دینی ، اولین منشاء اختلاف و تحزّب بوده است. علمای ادیان هر یک به راهی رفته و سخنی گفته اند ، بنابراین عده ای نیز بر گرد ایشان جمع شده و برای اثبات حقانیت خود ، به مباحثه پرداخته اند و نتیجه منطقی این سیر تاریخی ؛ دعوا ، جنگ ، تکفیر و هرج و مرج مذهبی بوده است. اما بهائیان با حذف طبقه روحانی و پیاده کردن سیستم انتخابات برای تصمیم گیرندگان جامعه خود ، مستقیما فرد پرستی و سپس تحزّب و فرقه سازی را در دین خود ناکارآمد ساخته اند. محوریّت وحدت در آیین بهائی ، مانع کلی برای به وجود آمدن تفرقه و تقلید است و در این میان نقش مرد روحانی که عامل اصلی تفرقه است ، حذف شده است.

Comments are closed.