“اندر فواید پاسخ دادن”

                                 "اندر فواید پاسخ دادن"

"بر جمیع نفوس حتم است که بر ردّ من ردّ علی‌الله آنچه قادر باشند بنویسند کذلک قدّر من لدن مقتدر قدیر. چه‌که الیوم نصرت حقّ به‌ذکر و بیان است نه به‌سیف و امثال آن … اگر نفسى در ردّ من ردّ علی‌الله کلمه‌اى مرقوم دارد مقامى به‌او عنایت شود که جمیع اهل ملأ اعلىٰ حسرت آن مقام برند و جمیع اقلام ممکنات از ذکر آن مقام عاجز و السن کائنات از وصفش قاصر چه گه هر نفسى الیوم بر این امر اقدس ارفع امنع مستقیم شود مقابل است با کلّ من فى‌السّموات و الارض و کان‌الله علىٰ ذلک لشهید و علیم." (منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله نمرهٴ ١۵۴)

یکی از اصول اساسی در دیانت بهائی ، اصل وحدت در کثرت و تکثر آراء و نداشتن فردی به نام مفسر آیات و مرجع تقلید می باشد. هر فرد بهائی این اجازه را دارد تا بیانات مبارکه منزله در این آئین مقدس را مطالعه کند و نظریات خود را – بدون تحمیل به دیگری – ابراز کند و البته همه بهائیان با هر اندیشه ای باید در ظل هدایات بیت العدل اعظم الهی سلوک نمایند تا حفظ وحدت و انسجام جامعه میسر گردد در دیانت بهائی فرقی بین زن و مرد ، فقیر و غنی و دانشمند و غیر دانشمند وجود ندارد ( هر چند مقام علما در دیانت بهائی مقامی بسیار والا و گرامی است و علم منقبتی اعظم شمرده شده است) و همه در درگاه الهی برابرند و فقط حسن سلوک ایشان موجب تفاوت بینشان خواهد بود. دانشمندان امر بهائی با توجه به وسعت اطلاعات علمی خود ، نظریاتی بدیع و جالب توجه ارائه می دهند ولی این نظریات ، تفسیر آیات مبارکه محسوب نمی شوند و هر فرد بهائی مختار است که آنها را بپذیرد یا نپذیرد. لذا با توجه به این مطلب به صراحت اعتقاد دارم : " ما باید پاسخ بدهیم ." البته ضوابطی بر این پاسخ مترتب است که از یک طرف  ،ضوابط مقاله و نقد نویسی است که مهمترین اصل آن ، انصاف و بی طرفی نویسنده می باشد که متاسفانه در ایران بسیاری از ناقدان – نه فقط در مورد امر بهائی بلکه در بسیاری امور دیگر – این اصل را مجری نمی دارند و یا سفید سفید نگاه می کنند و می نویسند و یا سیاه سیاه .

از طرفی دیگر، یک فرد بهائی نباید مانند سایرین مطالب خود را بینگارد آثار مبارکه بسیاری در این دیانت جهانی وجود دارد ( هدایات معهد اعلی نیز مکمل این راه است ) که چگونگی برخورد یک بهائی با فردی مغرض یا مخالف این دیانت را توضیح می دهند که از جمله آنها می توان به رعایت ادب در نگارش ، دوست داشتن قلبی مغرض یا مخالف ، دارا بودن سواد و اطلاعات امری و … اشاره کرد. به نظر می آید کتاب مستطاب ایقان که حضرت بهاءالله جل ثنائه آن را در پاسخ ایرادات منکرین امر الهی به قلم عز نازل فرموده اند ، بهترین و شایسته ترین الگو برای بهائیان عالم می باشد نه مقاله یا کتابی از نویسنده ای بهائی.

سالهاست که مفتریان ، اکاذیب و جعلیاتی بسیار را به این دیانت نسبت می دهند و عدم پاسخ گویی به این اکاذیب در گذشته بوده است که هنوز غبار آلوده آنرا می توان در افکار و گفتار مردم ایران مشاده کرد. پس چرا با عدم پاسخ گویی می خواهیم بار دیگر بر همان سیاق گذشته ، به جای غبار روبی بر غبار ناآگاهی هموطنانمان بیافزائیم. آیا همین غبارها نیست که روشنفکران ایران را نیز نسبت به دیانت بهائی دچار اشتباه کرده است؟

من هم معتقدم نباید هنگام پاسخ ایرادی یا نقد مطلبی صاحب آن مطلب را مورد تفحص و ایراد قرار داد اما وضعیت فرهنگی ایران این روش را نمی پذیرد چرا که بسیاری از عزیزانی که مطالبی را در رد و انکار دیانت بهائی می نویسند دارای مطامع شخصی یا سود مادی از نگارش این مطالبند لذا گذشته و زندگی این افراد باید مورد توجه قرار گیرد. آیا وقتی مطالب " صبحی " را که در مورد تاریخ این دیانت نوشته را بررسی می کنیم و می خواهیم پاسخ دهیم نباید به گذشته وی توجه کنیم یا از اشخاص جدیدتر بخواهیم مثالی بزنیم می توان از خانم مهناز رئوفی نام برد که داستانهای جعلی را در مورد دیانت بهائی و پیروانش می نویسند آیا وقتی می خواهیم مطالب ایشان را پاسخ دهیم نباید گذشته و زندگی ایشان را بررسی کنیم تا ببینیم چگونه ایشان مجبور شده اند چنین داستانهای دروغینی را بگویند. آیا زندگی ایشان بهترین پاسخ نیست؟

البته با عدم پاسخگویی به دو طیف موافقم طیف اول اشخاص گمنامی هستند که سخن یا مقاله ای را در سایت یا نشریه ای مهجور در مورد دیانت بهائی می گویند باید توجه داشت پایه سخن این اشخاص همان کتب یا مقالاتی است که قبلا" در رد آئین بهائی نگاشته شده و این اشخاص معلومات جدیدی از خود ندارند که عنوان کنند پس با پاسخ به ایشان در واقع آنها را بی جهت ، بزرگ و معروف کرده ایم و راهی در اختیارشان قرار دهیم که با بستن افتراهای جدید – و حتی غریب – به این آئین مقدس ، خود را بیشتر معروف کنند. لذا با پاسخ گویی به کتب و ردیه های شناخته شده تر خواهیم توانست جلوی اکاذیب این افراد را نیز بگیریم.

طیف دوم روشن فکرانی را شامل می شود که درست یا نادرست ، مورد توجه و علاقه ایرانیان بخصوص جوانان  می باشند و به دلیل عدم آشنایی با دیانت بهائی نه در پوشش ردیه بلکه فقط به عنوان "ابراز نظری" می گویند یا می نویسند. ( بسیاری از این مطالب دارای موضوع دیگری هستند که فقط در بین مقاله اشاره ای ناصواب به این دیانت شده است و هدف رد دیانت بهائی نمی باشد .) در مورد این اشخاص باید با احتیاط عمل کرد و نباید با قلمی تند به ایشان تاخت به نظرم به جای تاختن به این عزیزان باید آنها را از حقیقت امر الهی آگاهانید و با فرستادن ایمیلی ، کتاب یا مقاله ای اشتباه ایشان را گوشزد کرد. نباید فراموش کرد که تاختن به این اشخاص موجب می شود که ایشان و علاقمندانشان نسبت به دیانت حضرت بهاءالله ، نگاهی منفی پیدا کند و بهائیان را مانند پیروان ادیان سلف افرادی متعصب و کورذهن بشمارند که با کوچکترین ایراد یا انتقادی برآشفته می شوند و شروع به پاسخ های دندان شکن – که به نظرم شکل تعدیل شده و ملایم خشونت است – می کنند. از جمله این افراد می توان به آقایان مسعود بهنود و احمد زیدآبادی اشاره کرد. از اهداف مهم جامعه جهانی بهائی ایجاد ارتباط دوستانه با روشنفکران ، نویسندگان ، سیاستمداران و اهل اندیشه در هر کشوری می باشد که حضرت ولی امرالله و بیت العدل اعظم الهی نیز بر این امر همواره تاکید می فرمایند پس بر ایجاد و استحکام این روابط بکوشیم نه در تخریب آنها. ( یادمان نرود که دلیل اصلی این عدم آگاهی ، کوتاهی تاریخی ما بهائیان بوده که هیچ گاه کتابهایمان را حتی در دورانی که از نیمچه آزادی برخوردار بودیم بطور علنی درمعرض دید عموم قرار نداده ایم تا از حقایق این دیانت هموطنانمان را آگاه سازیم پس باید بدین نکته توجه کنیم که ماخذ استناد روشنفکران ایرانی همواره کتبی بوده است که در پوشش شناخت دیانت بهائی به انکار و رد این دیانت پرداخته اند.)

اما به جز دو گروه فوق به نظرم باید به همه ایرادات وارده بر دیانت بهائی – چه مغرضانه و چه بی غرضانه – پاسخی کافی و مستدل داد. بهائیان از ابتدای ظهور این آئین مقدس همواره مورد ظلم و تعدی حکومتها قرار داشته اند و هیچگاه اجازه پاسخ به تهمتها و افتراهایی که بدیشان نسبت داده شده را از رسانه های کشورشان نداشته اند و بالعکس مخالفان این آئین در طی این سالها همواره دارای همه نوع امکاناتی بوده اند. تلویزیون و رادیو را در اختیار داشته اند و همواره یکطرفانه بر ذم و انکار دیانت بهائی برنامه پخش کرده اند یا کتب و نشریاتی گوناگونی را در رد این آئین انتشار داده اند و از این طریق افکار هموطنان عزیز ایرانی را نسبت به دیانت بهائی منحرف کرده اند. ویژه نامه روزنامه جام جم ، فصلنامه مطالعات تاریخی ، کنکاشی در بهائی ستیزی عبدالله شهبازی و تاریخ جامع بهائیت آقای افراسیابی نمونه هایی از این دسته اند. حال با وجود شبکه جهانی اینترنت راهی ایجاد شده تا بهائیان بتوانند پس از صد و پنجاه سال با هموطنان عزیز ایرانیشان گفتگو کنند و پاسخ این تهمتهای ناروا را بدهند که شاید از این طریق با رفع شبهات و ایرادات واراده اندکی از غبار نا آگاهی اذهان ایرانیان نسبت به این دیانت مقدس بزدایند تا در کنار همدیگر بتوانند زندگی شاد و مسالمت آمیزی همراه با خدمت به ایران عزیز را داشته باشند. در خاتمه مثالی را که جناب ادوشفر در مطلبی ذکر کرده اند را می آورم ( مطالعه کامل این مقاله را به همه نویسندگان بهائی صمیمانه توصیه می کنم ) :  "این روش نادیده‌گرفتن حملات معاندین و احتراز از هرگونه ردّ و تکذیب و توکّل و اعتماد به‌نصرت الهى که رفتار و شیوهٴ متوکّلان است بى‌گمان لطمهٴ زیاد به‌امر وارد آورده است. براى مثال در سال ١٩٨١ نمایندگى کلیسیاى پروتستان در آلمان کتابى در ۴٨٠ صفحه در بارهٴ دیانت بهائى نوشته و یکى از ناقضین سویسى به‌نام فیچه‌چیا (F‌icichia) آنرا چاپ و منتشر کرده و نشر آن نیز با تبلیغات کسترده‌اى اعلام شده‌ و آن را به‌عنوان کتاب مستند "‌بهائیت‌" براى دهسال آینده معرّفى و اعلام نمودند. این کتاب در تمام کتاب‌فروشیهاى آلمان یافت مى‌شود و شاید زننده ترین و فجیع‌ترین کتابى است که یک نویسندهٴ غیر بهائى نوشته‌است. این کتاب ترکیبى است از حقایق، نیمه حقایق، اشتباهات، دروغ محض و سوء تعبیرات که با مکر و حیله و مهارت کامل امر بهائى در آن تحریف شده‌است. سبک نگارش آن خوب است بنا‌بر‌این جاى تعجّب نیست که منقّدین با نظر مساعد به‌این کتاب نگریسته و آن را به‌عنوان اثر تحقیقى در بارهٴ معرّفى امر بهائى قبول کنند. مسلّماً فیچه چیا مطالب زیادى براى این کتاب تهیه نموده است. امّا تردید دارم که او نویسندهٴ چنین اثرى باشد زیرا نظریاتى که در این کتاب آمده و استفاده از اصطلاحات تئولژى و معارف دینى و بکار‌بردن عبارات و جملات عربى و فارسى و یونانى و لاتین براى کسى که در بخش خدمات اجتماعى کار مى‌کند قابل‌قبول نیست. امکان دارد که این کتاب نوشتهٴ شخصى متبحّر در معارف دینى بوده و فیچه‌چیا بعضى مطالب و نام خود را به‌این کتاب داده است. *

جامعهٴ بهائى براى احتراز از ورود در میدان مناقشه و مجادله در زمانى که تئولوژیست‌هائى نظیر‌هانس کونگ‌(Hans Kung)، ویلیام اکستوبى(William Oxtoby) و یا ویلفرد کانتیل اسمیت (Wilfred Contiell Smith) مکالمهٴ بین ادیان را تشویق و حمایت مینمودند هیچگونه اقدامى جهه ردّ و تکذیب این کتاب ننمودند به‌این امید که با گذشت زمان به‌بوتهٴ فراموشى سپرده‌خواهد‌شد. امّا متأسّفانه اینطور نبود و نه‌تنها فراموش نشد بلکه علاوه بر آن نظریات و ادّعاهاى این کتاب مورد استفادهٴ خاور‌شناسان قرار گرفت. گو‌اینکه با در نظر گرفتن دو اصل مسلّم معتبر بودن این کتاب باید مورد شکّ قرار گیرد. یکى اینکه نویسنده شخصى است که از جامعهٴ بهائى طرد شده‌است و احساسات تند اینگونه افراد روشن است و هنگامى که به‌تجزیه و تحلیل نهضت مذهبى که قبلاً به‌آن معتقد بوده مى‌پردازد نمیتوان آن را موثّق و معتبر دانست… "

http://www.pazhuheshnameh.org/content/view/172/139

یادمان نرود بسیاری از این ایرادات از ناحیه عزیزانی ارائه می شود که می خواهند بیشتر بدانند پس کمکشان کنیم تا بدانند .

 فاران دوستی _ ۱۸ خرداد۱۳۸۷ 

 شاد باشید                                                                     

Comments are closed.