نویسنده: ویشنو
مرحلهء سوم بهائی ستیزی
چند ماه قبل( ۳ آذر ۱۳۸۶) در مقاله ای تحت عنوان "مرحلهء دوم بهائی ستیزی" به تحلیل برنامه های هدفمند دولت جمهوری اسلامی، در جهت سرکوب شدید بهائیان ایران پرداخته و همانگونه که پیش بینی نموده بودیم این تمهیدات غیر انسانی دولت ایران، وارد مرحلهء جدید تر و وخیم تری شده است. آنچه که در ادامه خواهد آمد، تبیین رفتارشناسی بهائی ستیزان رسمی دولتی در مرحلهء سوم مقابله با بهائیان می باشد.
اصولا اگر بخواهیم برنامه های دولت جمهوری اسلامی را در قبال سرکوب بهائیان در نظر گیریم به چند مرحلهء مشخص و از پیش تعیین شده می رسیم:
مرحلهء اول دستگیری و اعدام اعضای محافل ملی و محلی کشور بوده است که در حدود ۳۰ سال پیش صورت پذیرفته و در راستای آن تعداد بسیاری از بهائیان بی گناه، صرفا به دلیل اعتقاد قلبیشان، جان خود را از دست داده و بنا به اعتقاد جامعهء بهائی شهید شدند.
آنچه که جالب توجه است، نتیجهء اینگونه اقدامات وحشیانه و غیر انسانی بهائی ستیزان بوده است که علی رغم اعدام های انقلابیِ تعداد بسیاری از بهائیان ایرانی، باعث ترویج و تبلیغ بیش از پیش این دیانت الهی گشته و فضایی جدید را برای جامعهء بهائیان ایران فراهم آوردند. از این رو و با گذشت چند سال از آغاز این اقدامات وحشیانه، دولت وقت به این نتیجه رسید که اتخّاذ چنین شیوه ای نمی تواند جوابگوی مقابله با تبلیغ و انتشار بهائیت در کشور گردد و این عمل سخیف ایشان، می تواند اهرمی به جهت رسمیت بخشیدن به دیانت بهائی در ایران گردد. لذا بر آن شدند تا شیوهء برخورد با این دیانت الهی و جهانی را تغییر دهند.
پس یکی از بارزترین خصوصیات مرحلهء ابتدایی بهائی ستیزی، تمرکز بر جنبهء فردی آن می باشد که با اعدام های بی شمار و غیر انسانی بهائیان ایرانی همراه بوده است. به بیان دیگر بهائی ستیزان در این مرحله، قصد نابودی "نخبگان" بهائی را داشته و تلاش هایشان در این جهت بوده است
مرحلهء دوم مربوط می گردد به مبارزات فرهنگی، عقیدتی و از بین بردن سمبل ها و مقدسات جامعهء بهائی ایران. در این مرحله می باشد که رویکرد بهائی ستیزان از جنبهء فردی بهائی ستیزی به حیطهء اجتماعی آن گرایش پیدا می کند و دقیقا در همین مرحله می باشد که قبرستان های بهائی تخریب می گردند، نشریات مختلف دولتی، اقدام به چاپ ماه نامه ها و ویژه نامه های رایگان بر ضدّ دیانت بهائی می نمایند و قصد بر آن دارند تا بهائیان را برادر شیطان های بزرگ دانسته! و از این طریق خشم مردم ایران را نسبت به پیروان این دیانت الهی که هیچگونه مدخلی در امور سیاسی ندارند، بخروشانند.
اما این عمل بهائی ستیزان باعث گشت تا انتشار نام "بهائیت" از حوزهء فردی خارج شده و اکثریت جامعه از وجود چنین افرادی در پیرامون خود آگاهی حاصل نمایند. از این رو مرحلهء دوم بهائی ستیزی مقارن می باشد با مرحلهء ابتدایی تبلیغ ناخوداگاه جمعی و همگانی دیانت بهائی از سوی بهائی ستیزان در ۳۰ سال گذشته!
بنابراین از نکات بارز مرحلهء دوم می توان به فشارهای جمعی و بُعد اجتماعی بهائی ستیزی اشاره نمود.
لذا بهائی ستیزان مصمم شدند تا مرحله ای جدید را جهت سرکوب شدید بهائیان اجرا نمایند و از همین حیث است که مقدّمات مرحلهء سوم را فراهم نمودند.
و اما مرحلهء سوم بهائی ستیزان دولتی و رسمی، الگویی مبتنی بر تلفیق دو مرحلهء پیشین می باشد که از یک سو سعی در به تنگنا کشاندن افراد بهائی داشته و از سوی دیگر مقصدش به اضمحلال کشانیدن جامعهء بهائی ایران و در راس آن "یاران ایران" می باشد. اما آنچه که در این متدولوژی از نکات قابل تامّل به شمار می آید، اعمال آزار و اذیت بر بهائیان و در عین حال ادّعای برقراری "عدالت" در سطح جامعه می باشد، که این ۲ در کنار یکدیگر از مواضع پارادوکسیکال بهائی ستیزان محسوب می گردند. اما در این میان نباید فراموش نمود که بهائی ستیزان، اینگونه آموخته اند که دورهء ۲ مرحلهء ابتدایی دیگر سپری و ناکارآمد شده است، لذا باید تغییراتی را در بُعدِ ساختاریِ خواستاریِ خویش نیز اعمال نمایند. به بیان دیگر، باید شیوه های برخورد با بهائیان را تغییر دهند تا جنبهء دیگری از این مسیر بهائی ستیزی خویش را به آزمون و خطا وا گذارند. از طرفی یکی از موانع محکم و غیر قابل گریز مرحلهءسوم، فشارهای جامعهء جهانی می باشد که به نوعی نظام بازدارنده ایفای نقش می نماید. لذا در چنین شرایطی، اجرای فجایعی همچون اعدام های دههء ۶۰ غیر منطقی و غیر قابل رجوع می باشند و کوچکترین اشتباه یا تصمیم احساسی و بی خردانه در این مسیر، می تواند به قیمت نابودی تمام پنبه های بافته شدهء بهائی ستیزان، از سوی مجامع بین المللی و در راس آن سازمان ملل متّحد، تمام شود.
پس با نگاهی تاریخ گرایانه و منطقی به سیر حرکتی بهائی ستیزی در ۳۰ سال اخیر می توان اینگونه نتیجه گرفت که هدف از مرحلهء سوم بهائی ستیزی، برخورد همزمان با نخبگان و به دنبال آن جریحه دار نمودن عواطف افراد بهائی(در قالب جامعهء بهائی) از طریق آسیب رساندن به مقدّسات و سمبُلات جامعهء بهائی می باشد که این مساله با ورود گروه های مثلا خودجوش(!) و تحت فشار قرار دادن خانواده های بهائی، و همینطور تبلیغات گسترده و برنامه ریزی شدهء سوء و مخرّب بر ضدّ جامعهء بهائی، به خروج بهائیان و مخصوصا جوانان بهائی از کشور کمک نموده، تا متدرّجاً موجبات کاهش قوای نسل جوان و نسل فردای جامعهء بهائی را فراهم آورند.
آنچه که در اینجا آمد، نگاه کلّی به برنامه های فکری و عملی بهائی ستیزان دولتی بوده است که مطمئناً جامعهء جوان بهائی، با تدابیری مبرهن و هدفمند، همچون ۱۶۰ سال گذشته در مقابل تمامی این سختی ها و نیرنگها، استقامت نموده و رسالت خویش را در جهت احیاء ایران عزیز، انجام می دهند.
در خاتمه، ذکر این نکته را نیز مفید می دانم که مرحلهء سوم بهائی ستیزی همزمان است با مرحلهء چهارم بهائی پذیری و همیشه دشمنان حقیقت یک مرحله از خود حقیقت عقب تر بوده و هیچگاه نمی توانند بدان برسند، چه که اگر آن را دریابند خود نیز حقیقت گرا می گردند! لذا در چنین شرایطی می باشد که حقیقت در طول تاریخ هیچگاه از بین نرفته و همواره راسخ تر از گذشته، ابراز وجود نموده است. پس بهائیان عزیز نیز، به خوبی می دانند که شرایط موجود بهترین فضای ایجاد شده جهت اشاعهء دیدگاه های صلح آمیز و عدالت گسترشان می باشد، لذا با تمسّک به پیام های مرکز جهانی بهائی، و توسّل به عقل سلیم و فهم بلیغ خویش، می توانند محکم تر و مستقیم تر از گذشته به حرکت در مسیر لذّت بخش و جهان پسند " وحدت عالم انسانی " گام برداشته و قدم در راه آزادی حقیقی نوع بشر گذارند.
با آرزوی آزادی هر چه سریعتر مدیران جامعهء بهائی ایران
پاینده باشید