یاران ایران

                                            یاران ایران

دلم تنگ است ای یارم

نگاهم از پس ظلمت

به سوی روشنایی هاست

چو ابری تشنه می بارم

نمی دانم چه برمن گشت

در این فصل شکفتن

چه بی رنگ است بهارانم

اگر نام تو انسانست

سوالم را جوابی ده

کجایند جمع یارانم؟

سکوتت را نمی خواهم

نگاهم مملو از اشک است

نگاه تو چطور جانم؟

اگر چه نیک می دانم

بهای آنچه خواهم داد

بهایی بودنم است و

قدم در راه یزدانم

ولی چشمم چه می داند؟

بجز اشکی که می بارد؟

ببین روزم، ببین حالم

نذار از هم جدا مانیم

بیا با هم دعا خوانیم

برای آن عزیزانم

همان یاران ایرانم

همان هایی که بگذشتند

ز مال و جان و این دنیا

برای من، برای تو

برای آن شهیدانم

بیا ما نیز به رسم عشق

فنا گردیم چو یارانم

بیا یارم بگو با من:

خدایا یا رهایی بخش

یا رهایم کن،بگیر جانم

یک جوان بهایی ایرانی

Comments are closed.