http://www.guardian.co.uk/profile/bahartahzib
اذیت و آزار بهائیان
بهار تهذیب
ایران، علیه بزرگترین اقلّیت دینی غیرمسلمان این کشور، به حرکت وسواسگونهء شکار مخالفان مبادرت ورزیده است. شنیدن این خبر که شیرین عبادی، برندهء جایزهء نوبل و فعّال حقوق بشر در حال عرضهء جدیدترین کتابش در لندن است مرا به یاد غرور و امیدی انداخت که در سال ۲۰۰۳ احساس کردم و آن در زمانی بود که او به عنوان اوّلین زن ایرانی و، در واقع، اوّلین زن مسلمان به عنوان رهبری بینالمللی اخلاقی مقبولیت یافت.
امّا اخیراً امید، همانند حقوق بشر، برای بسیاری از شهروندان ایران، کالایی نایابتر شده است. این موضوع بخصوص برای ایرانیانی که، مانند خود من، اعضاء جامعهء بهائی هستند، بیشتر مصداق دارد. ماه �ذشته شش تن از اعضاء هیأت غیررسمی مدیریت جامعهء سیصدهزارنفری بهائی ایران دستگیر شدند. همکار هفتم آنها از ماه مارس در بازداشت به سر میبرد. از آن زمان تا کنون هیچ خبری از آنها واصل نشده است. آنها را بدون آن که به وکیل مدافع دسترسی داشته باشند یا بتوانند با خانواده و منسوبین تماس بگیرند، در حالت ممنوعالملاقات نگه داشتهاند. یکی از آنها، جمالالدّین خانجانی، دایی من است.
اخیراً، وقتی امام جمعهء مشهد علناً طالب اعدام این مدیران جامعه شد، من و سایر همدینان من در سراسر جهان، بیاختیار به یاد سالهای اوّلیهء بعد از انقلاب ۱۹۷۹ ایران افتادیم که تمامی اعضاء شورای انتخابی حاکمهء بهائی، یعنی محفل روحانی ملّی، ربوده شدند و دیگر هیچ اثری از آنها به دست نیامد. هشت تن از نـُه تن نفوس جایگزین آنها نیز بعداً دستگیر و اعدام شدند. سرکوبی خشونتآمیز جامعهء آرامشطلب و صلحجوی بهائی توسّط اولیاء حکومت افرادی را هدف قرار داده که در سطوح منطقهای و شهری از همه فعّالتر بودند. در ژوئن ۱۹۸۰ پدرم، یوسف سبحانی، فقط به جرم بهائی بودن، اعدام شد.
دائی من و همکارانش چه کردهاند که چنین رفتاری را برانگیخته است؟ طبق گفتهء اولیاء حکومت ایران، آنها به "دلائل امنیتی" بازداشت شدهاند امّا تاریخچهء حرکتهای ایذائی گذشته علیه بهائیان نشان میدهد که اگر آنها مایل به تبرّی از عقیده و ایمان خود باشند و به اسلام روی آورند، به اصطلاح جرایم آنها علیه "امنیت ملی" بلافاصله بخشیده میشود.
در خصوص آرمانهای حقوق بشر بینالمللی و اثربخشی مداخلهء بینالمللی تردید و ناباوری زیادی وجود دارد. معهذا، نگاهی گذرا به اقدامات ایران در سه دههء گذشته نشان میدهد که همزمان با سطوح بیشتری از محکومیت بینالمللی سابقهء حقوق بشر مقامات ایرانی از طریق دیپلماسی بینالمللی، تمایل اولیاء حکومت به اعدام بهائیان تصادفاً کاهش یافته است. باور کردن این مطلب که دیپلماسی و فشار عمومی میتواند نتایج فوری به بار آورد یا راهحلّی همهجانبه را به سرعت به ثمر برساند، سخت سادهلوحانه خواهد بود، امّا دقّت و مراقبت صلحجویانه قبلاً تأثیرات مطلوبی داشته است: حمید پورمند، کسی که از اسلام به مسیحیت گروید، ابتدا به علّت ارتداد به مرگ محکوم شد امّا بعداً در اثر اقدام هماهنگ و مشترک بینالمللی تبرئه گردید.
دیدگاه غالباً نژادپرستانهء رسانههای گروهی غربی نسبت به ایران به عنوان سرزمین "ملاّهای دیوانه"، از بغرنجی و پیچیدگی سرزمینی که وارث میراث فرهنگی گستردهای است، و نیز به مراتب بیش از آنچه که منتقدین و خردهگیرانش صحّه میگذارند، نسبت به ایدهها و اندیشهها سعهء صدر دارد، تصویری نادرست ارائه میدهد. دکتر عبادی شاید مشهودترین نماد این ایران جهانوطنی باشد.
ایران نسبت به مواضیع حقوق بیاعتنا و بیتفاوت نیست. در واقع، حکومت این کشور از حقوق مسلمانانی که در سراسر جهان قربانی بیعدالتی میشوند حمایت و دفاع میکند. اولیاء حکومت طهران بخصوص در خصوص تصاویر کارتونی حضرت محمّد که در روزنامهء دانمارکی درج گردید، از خود خویشتنداری نشان دادند. بخش عمدهای از جهان اسلام، و در واقع پیروان جمیع ادیان، در اعتراض به هتک حرمت شخصیتی مقدّس یا محترم ابداً درنگ نمیکردند. امّا اولیاء حکومت ایران متأسّفانه با احترام به مقدّسات دیگران عکسالعمل نشان نمیدهند.
اخیراً پنجهزار نسخه کتاب مصوّر کودکان با عنوان بابک دغلکار به عنوان "هدیه" برای کودکان مدرسهای ایرانی با پست ارسال شده است. این کتاب گزارشی افتراآمیز، از لحاظ تاریخی نادرست و تحریف شده از زندگی مربّی دینی قرن نوزدهم موسوم به ]حضرت[ باب، یکی از دو پیامبر عظیمالشّأن و شارع امر بهائی است. این بیتفاوتی سنگدلانه نسبت به لزوم احترام به دیگران به ورای این عالم نیز کشیده شده و دنیای مردگان را نیز در بر گرفته است. به عنوان بخشی از برنامهای هماهنگ برای تخریب و نابودی تعدادی از قبرستانهای جامعهء بهائی، اجساد بهائیان را از زیر خاک خارج کرده و نسبت به استخوانهای مردگان هتک حرمت نمودهاند. اعضاء جامعهء بهائی که سالها است مرده و در آغوش خاک خفتهاند دقیقاً به کدام "دلایل امنیتی" مسئول شمرده میشوند؟
مصیبت حرکت وسواسی شکارمخالفین در ایران علیه بزرگترین اقلّیت دینی غیرمسلمان این است که بهائیان عشقی دائمی به کشورشان را در دل و جان میپرورند و علیرغم شدّت حرکتهای ایذایی علیه آنها در این کشور باقی ماندهاند زیرا مایلند در ترقّی و اعتلا و شکوفایی مملکت خویش مشارکت داشته باشند. ایران وطن آنها و مهد دین آنها و دیگران است؛ آنها این مملکت را تمجید و تقدیس مینمایند. استقامت آنها در مواجهه با ظلم و ستم، و ثبوت حسن نیت آنها نسبت به هموطنانشان در میان تعداد رو به افزایشی از ایرانیان در داخل و خارج کشور مشهودتر و مکشوفتر میگردد. فعّالان مسلمان علناً از حکومت ایران میخواهند که به حقوق بشر افراد بهائی این کشور احترام بگذارد.
در مقابل مظالم بیشماری که حکومت ایران بر جامعهای مذهبی وارد میآورد که بدان با دیدهء سوء ظنّ و خصومت مینگرد، تعداد هر چه بیشتری از مسلمانان ایران به نظر میرسد که میگویند، "نه به نام منِ مسلمان!"