چند نکته درارتباط با سخنان امام جمعهء محترم مشهد:

پژمان

نوشتهء زیر را تقدیم می نمایم به آنهایی که بدور از تعصّب به اطراف خویش می نگرند:

 چند نکته درارتباط با سخنان امام جمعهء محترم مشهد:

متاسّفانه مدّتی است که فضای تعصّب و بغض و کینه در کشور ما به اوج خود رسیده است و روحانیون ما به جای آنکه الگوی مناسبی برای سایرین باشند، خود پیشقدم شده و نظرات متعصّبانهء خویش را از تریبون های رسمی اعلام می نمایند.

آخرین مورد مربوط می شود به سخنان امام جمعهء مشهد در ارتباط با برخورد شدید(اعدام ) با بهائیان دستگیر شده که ایشان، آنها را جاسوس اسرائیل می دانند!

در همین راستا لازم می آید تا چندین نکته را خدمت امام جمعهء محترم مشهد و سایر عزیزان، مطرح نماییم.

۱- افراد بهائی که در ایران دستگیر شده اند و بهائیان ایشان را یاران ایران می خوانند و نقش مدیریتی جامعهء صلح جوی بهائی را بر عهده داشتند، افرادی ایرانی بوده اند که علی رغم فشارهای وارده از سوی بهائی ستیزان، صرفاً به جهت آبادی کشور مقدّسشان، در خاک ایران باقی مانده و زندگانی سختی را گذرانده اند. لذا نسبت دادن اتّهام جاسوس اسرائیل به این افراد، هم از شرط انصاف به دور است و هم از شرط عقل خارج است. و کاملا نشان دهندهء تبلیغات مسموم علیه اقلیّت بهائیان ایران می باشد.چرا که بهائیان در اصول اعتقادی خویش صراحتاً طرفدار صداقت و راستی می باشند و تاریخ ۱۶۵ سالهء این دیانت الهی، به خوبی نمایانگر چنین ادّعایی می باشد. بیش از بیست هزار نفر از ایشان، صرفا به جهت آنکه صادقانه و عاشقانه بر ثبات اعتقاد قلبی خویش پا فشاری نمودند، به شهادت رسیدند، این در حالیست که اگر تنها اعلام می کردند که بهائی نیستند، جانشان را نیز از دست نمی دادند. حال پرسش بنده از شما انسان محترم اینست که آیا هیچ فرد مخلص و موءمن که چنین پیشینهء تاریخی نیز به همراه اوست، می تواند جاسوس تلقّی گردد؟

۲- نظرات امام جمعهء محترم مشهد در حالی اظهار می گردند که پیش از این عدّه ای از افراد سود جو، دستگیری بهائیان را به علّت فاجعهء انفجار شیراز اعلام کرده بودند، که با اظهارات وزیر اطلاعات کشور، این موضوع به طور کامل منتفی شد. اما ظاهراً امام جمعهء مشهد قصد ایراد اتّهام جدیدی را نسبت به افراد بهائی دستگیر شده دارند و می خواهند از فضای فکری متشنّج موجود، بر علیه اعضای دیانت آسمانی بهائی سوء استفاده نمایند. آنچه در اینجا لازم به بیان است، بررسی تهمت های ایشان نسبت به بهائیان می باشد، چرا که اتّهام جاسوسی اسرائیل، بارها و بارها بر بهائیان زده شده است و بارها و بارها بهائیان اثبات نمودند که این ادّعا ها جز کذب صرف چیز دیگری نبوده و نیست. پس واقعا عجیب است که ایشان مجدداً این اتّهام را وارد می نمایند. البته در جای دیگر از "سربازان اسرائیلی" نام می برند که واقعا نمی دانم تعریف ایشان از سرباز چه می باشد. آیا تا به حال یکی از دولتمردان گزارش داده اند که فقط و فقط یکی از بهائیان را با سلاح گرم یا سرد دستگیر کرده اند؟ آیا اگر بهائیان سربازان اسرائیلی بودند، می توانستند ۱۶۵ سال در کشور ایران و سایر کشور های جهان زندگی نمایند و هر روزه بر تعداد و صیتشان افزوده گردد؟ آیا بهائیان که جنگ را نهی می کنند، لایق چنین صفت نادرست و کذبی می باشند؟

۳- ایشان فرموده اند که بهائیت علاوه بر آنکه دین نیست، بلکه یک فکر و عقیده نیز نمی باشد. باید از ایشان سوال نمود که " پس به نظر شما بهائیت چیست که مدام قصد سرنگونی آن را دارید؟" اگر نه دین است،نه عقیده است و نه فکر، پس به چه علّت مدام از آن نام برده، تمامی تلاشتان را انجام می دهید تا بهائیان را تحت فشار قرار داده و مردم کشور را نسبت به آنان بدبین نمائید؟ آیا اگر بهائیت دین، فکر و عقیده نبود، شما تا این اندازه از وجود و حضور آن هراسان بودید؟

شاید لازم باشد تا بررسی نمائیم که تعریف ایشان از دین،فکر و عقیده چه می باشد، که احتمالاً معنای تمامی آنها "شیعهء اثنی عشری" بوده است و بر این مبنا غیر از مسلمانان شیعه، هیچ انسان دیگری در دنیا نه دین دارد، نه عقل دارد و نه عقیده، پس به این ترتیب با توجّه به اظهارات ایشان، بر روی کرهء زمین تنها چند میلیون انسان وجود دارد که آنها همان مسلمانان شیعه هستند و سایرین اصلا انسان نیستند. چرا که یا آمرکایی اند، یا اسرائیلی، یا انگلیسی، یا کانادایی، یا بهائی، یا مسیحی یا …  پس ۶ میلیارد جمعیّت دنیا باید به کجا بروند؟ آیا باید همگی را اعدام نمود، چون ما آنها را انسان نمی دانیم؟

۴- نکتهء تاسف انگیز دیگر در فرمایشات ایشان، توجه به راهکار پیشنهادیشان در برخورد با بهائیان می باشد که معتقدند گفت و گو در این میان هیچ تاثیری نداشته و باید اینان را اعدام انقلابی نمود.

 واقعا نمی دانم شاید بنده اشتباه می کنم که ما در عصر ارتباطات و تکنولوژی بسر می بریم،اما تا آنجا که در جریان می باشم، عصر توحّش دیگر به پایان رسیده است و امروزه انسان ها به دنبال نزدیکی و وحدت هستند، نه جدایی و نفرت. علی الخصوص که دیانت بهائی به عنوان اولین دیانت الهی، به طور کاملا واضح و روشن، ادّعای به وحدت رسانیدن عالم بشری را دارد. پس آیا واقعا صحیح می باشد که حتّی چنین کلماتی را آن هم در خطبه های نماز جمعه که تعداد بسیاری از هموطنان فهمیده و مومن ما به آن گوش فرا می دهند، بیان نمایند؟ آیا چنین نظراتی از سوی امام جمعهء مشهد، نمی تواند اصل برادری و برابری را در اسلام به زیر سوال ببرد؟ آیا چنین نظراتی از سوی ایشان نمی تواند توهینی تاریخی به جامعهء ظلم دیده و بی دفاع بهائی تلقّی گردد؟ آیا ایشان با چنین نظراتی، وجههء حقیقی اسلام را مخدوش نمی نمایند؟ آیا چنین نظراتی، توهین به سایر مسلمین نمی باشد ؟

در انتها یک مورد دیگر را نیز مطرح می نمایم که شاید هیچ ارتباطی به بهائیان نیز نداشته باشد، اما می تواند مخاطب را با فضای فکری و دیدگاه های امام جمعهء محترم مشهد آشنا نماید.

۵- ایشان در نظراتشان حقوق بشر را نیز قبول نداشته و کشورهای آمریکا، کانادا، اتحادیهء اروپا ! و… را سرزنش نموده اند.

حال سوال بنده از امام جمعهء محترم مشهد این است که، مگر اتّحادیهء اروپا کشور می باشد که آن را نیز به عنوان یک کشور مورد خطاب قرار داده و متّهم می نمائید؟! از طرفی مگر حقوق بشر یک دیدگاه جزیی و ناچیز می باشد که بتوانیم آن را نیز نا دیده بگیریم؟ آیا هیچ می دانید که مخالفت با حقوق بشر به معنای مخالفت با جامعهء جهانی است؟ آیا ایران خود را جزو کشورهای جهان می داند یا خیر؟ اگر می داند، پس آیا نظرات شما بی معنا و مفهوم نمی گردند؟ و اگر نمی داند، پس چه کاری به دیگر کشور ها داشته که بخواهیم آن ها را نیز متّهم نمائیم؟ 

در پایان باید اشاره نمود که بهائیان دنیا با هیچ انسانی دشمنی نداشته و تاریخ ۱۶۵ سالهء این دین الهی و جهانی، مملو از دلایل محکم و قاطع جهت اثبات این ادّعا می باشد، لذا از امام جمعهء محترم مشهد و نیز سایر علماء و روحانیون انتظار می رود که نظرات خود را از روی انصاف و انسانیت بیان نموده تا هیچ گونه سوء تفاهمی را در بین عموم ایجاد ننمایند. 

با آرزوی روشن شدن افکار ایرانیان و روشنی ایران 

یک جوان بهائی ایرانی

 

Comments are closed.