کوتاهی مانتو یا کوتاهی من و تو؟!

                              کوتاهی مانتو یا کوتاهی من و تو؟!

اصولاً بقای هر اجتماع، وابسته به حیات کارکردهای خاصّ آن جامعه بوده، لذا اِجرا و اِعمال صحیح چنین کارکردهایی، می تواند مهمترین حوزهء انسجام بخش جوامع تلقّی گردد. جامعهء ایران نیز از چنین خصیصه ای مستثنی نبوده و مسئولین در تلاشند تا با وضع قوانین و قواعد مختلف، به حفظ کارکردهای شاخصه های اصلی جامعه کمک نمایند.

یکی از بحث هایی که اخیراً،محور توجّه و بررسی بیش از پیش قرار گرفته است، مباحث مربوط به "طرح امنیت اجتماعی" می باشد. آنچه که در این مقاله به آن اشاره می گردد ، شاخه ای از این طرح، یعنی " طرح  مبارزه با بدحجابی" می باشد، که سعی بر آن است تا با دیدگاه های درون دینی و برون دینی به بررسی آن پرداخته شود.

علم جامعه شناسی، سوای از قضاوت های ارزشی تبیین های خود، چنین می آموزد که اصولاً انسان ها "تغییر گریزند"، لذا پیکرهء اجتماعی ایشان نیز به ندرت و به طور طاقت فرسا می تواند دستخوش تغییرات گردد. بنابراین، اگر فی المثل از ابتدا، نوع نظام اداره کنندهء یک جامعه، مردم سالاری بود، تغییر آن و گزینش نظامی توتالیتر بسیار مشکل و سخت الوصول تلقّی می گشت.(۱) بنابراین، اگر در کشوری، نظامی چون دیکتاتوری نیز حاکم باشد، دستگاه قدرت به هیچ روی اجازه نخواهد داد تا گزینه های مخالف نگرش خود پرورش یافته و رشد نمایند. لذا آنان را در نطفه خفه می نماید و راه را بر هرگونه تغییر می بندد.

صرف نظر ازقضاوت ارزشی نظام امروزی کشور ایران، باید اشاره نمود که متاسّفانه تاریخ در کشور ما بر خلاف اکثریت ممالک ، حرکتی بر عکس و از انتها به ابتدا داشت. ما ایرانیان در ابتدا عصر طلائی را تجربه نمودیم و سپس آرام آرام، از آن فاصله گرفتیم و عجب آنکه خطر این فاصله ها را درک ننمودیم و شکاف های بزرگتر را پذیرفتیم و در نهایت خود را در فضایی کاملا متفاوت و متضاد یافتیم.

نظام امروز کشور ما، علاوه بر آنکه در مسیر تاریخ، تحت تاثیر نظام کلّی "پدرسالاری" بوده، از طرفی خود نیز نظامی بر مبنای اندیشه های بنیادگرایانه و سنّت پسندانه می باشد. در واقع در جامعهء ایران، یک پارادوکس حکومتی وجود دارد. حکومت از مردم شروع نمی شود تا به آنها ختم گردد، حکومت از حاکمین شروع می گردد و باید با پذیرش بی چون و چرای مردم توامان گردد. این یعنی یک جریان موازی مستبدانه، که معتقد است اصولا مردم هیچ نقشی در تصمیم گیری های کلان جامعهء خود ندارند( ولو آنکه در ظاهر و به مراتب مردم محوری نیز تشویق گردد)

پس در اینجا با دو جریان کاملا موازی در ارتباط هستیم:

۱-     نظام پدرسالاری موجود در جهان

۲-     نظام استبدادی موجود در ایران

اما آنچه که امروزه از آن تحت عنوان طرح مبارزه با بدحجابی یاد می شود، صورت تجلّی یافته و نمود پیدا کردهء یک "ایراد اساسی" در جامعهء ایران می باشد. ایرادی که باید ریشه های آن را نه در زنان و دختران کشورمان، بلکه در تفکّر جزم اندیشانه و البته قدرت طلبانهء دستگاه حاکم جستجو نمود. چه که بر مبنای مطالب فوق، دستگاه حکومتی به هیچ عنوان قصد تغییر شرایط موجود را ندارد، زیرا تقرّب به قدرت تدریجاً می تواند قدرت باوری را به همراه بیاورد. یعنی فردی که دیروز آروزی رسیدن به نقطه ای را داشته است، دیگر امروز حضور در آن نقطه را حقّ طبیعی خود می داند، لذا تحت هیچ شرایطی حاضر به نقد جایگاه خود نبوده، پس در این مسیر مخالفینش را شدیداً سرکوب نموده،فکر اندیشمندان جامعه اش را فلج کرده، و تنها راهی را که باز می گذارد، راه حرکت به سوی قدرت بیشتر یا همان قدرت طلبی تصاعدی می باشد.

آنچه که در این میان حائز اهمّیّیت می باشد، جایگاه "زنان" به عنوان یکی از قوی ترین اپوزیسیون(جناح مخالف) های موجود در کشور ما می باشد. این مهم به دو دلیل کلّی قابل اثبات است:

۱- از یک طرف،بی تردید زنان بزرگ ترین و خطرناک ترین جناح مخالف نظام مردسالاری محسوب می گردند.

۲- از طرف دیگر، امروزه بر خلاف گذشته و در سایهء پیشرفت های الکترونیکی، تکنولوژیکی و ارتباطی، زنان به سوی آگاهی های پایه ای  حرکت نمودند و این آگاهی ها دیگر زن را به عنوان موجودی که باید در آشپزخانه به تفکر بپردازد و در گهوارهء بچه به دنبال طی نمودن مراحل ترقی خود باشد، تلقّی نمی نمایند، بلکه وی را موجودی می دانند اجتماعی، لذا حضور در اجتماع را نیز حقّ طبیعی خود می دانند. از این رو، حضور زن در جامعه، نه تنها مخالف نگرش پدرسالارانهء موجود می باشد، که معارض با دیدگاه های قدرت طبانهء یک سویهء دستگاه حاکم نیز تلقّی می گردد، چه که هراس تولد یک اپوزیسیون قوی و نو ظهور می تواند رعشه بر اندام طبقهء مسلّط هر جامعه ای اندازد.

پس بر مبنای این دو مورد، می توان اینگونه برداشت نمود که اصولاً آنچه که می تواند موجبات شکل گیری طرح مبارزه با بد حجابی زنان تلقّی گردد، نه لزوماً حجاب بدِ زنان، بلکه ممانعت از عدم حضور ایشان در بستر جامعه و عقب راندن قوی ترین جناح مخالف ضمنی در کشور می باشد. که جهت اثبات این مساله نیز به دو مورد اشاره خواهد شد:

۱- اگر واقعا مشکلات اخلاقی جامعهء ما در کوتاهی مانتوی زنان و دخترانمان خلاصه می گردد، پس فسادهای اخلاقی دستگاه حاکمه که بعضاً توسّط برخی از جان گذشتگان و یا سیاسیون، افشاء می گردد، تحت چه عنوانی قابل توجیه است؟ آیا می توان از واقعهء(فاجعه) افشا شدهء دانشگاه زنجان و هزاران مورد افشا نشده به این راحتی گذشت؟(۲)

۲- اگر فرض را بر این بگیریم که اکثر مشکلات اخلاقی مدّعیان و سردمداران دستگاه حاکمه حل گردد، این سوال ایجاد می گردد که اصلاً آیا طرح مبارزه با بدحجابی، به مبارزه به مشکل بدحجابی می پردازد یا به مقابله و سرکوب زنان و دخترانی که بدون هیچ میزان و تعریفی، بد حجاب خوانده می شوند، اقدام می نماید؟ به بیان دیگر، آیا تمامی این هزینه های مالی، زمانی، روانی و … جهت ریشه کن نمودن علّت این معضل اجتماعی صرف می شود یا در برخورد با خودِ به اصطلاح معضل حیف و میل می گردند؟  آیا مگر نه این است که اگر می گوئیم یک مانتوی تنگ و یا کوتاه می تواند اسباب تحریک مرد را فراهم نماید، به زبانی کاملاً گویا به دفاع از سنن پوسیدهء مردسالارانه پرداخته ایم؟ آیا تا به حال اندیشیده ایم که چرا هیچ گونه اقدامی جهت ارتقاء عفّت و خویشتن داری مردان جامعه صورت نمی پذیرد؟ پاسخ بسیار ساده است! اگر طبقهء حاکم چنین اقدامی را صورت دهد(مثلا طرح مبارزه با چشم چرانی مردها!) در آن صورت قویترین پایگاه حامیان خود را که بر مبنای نگرش مردسالارانه به حمایت خود در آورده است، از دست داده و ایشان را به صف مخالفین خود تحویل می دهد، لذا طبقهء حاکمین هوشمندتر از آن هستند که چنین اقدامی نمایند، بنابراین چندان دور از انتظار نمی باشد که مکرّراً از طرف افراد کلیدی جامعه، دیدگاه هایی زن ستیزانه( ونه حق طلبانه) ارائه و اشاعه می یابند، دقیقا آن زمان که معاون محترم استاندار فارس می گویند: " حجم بدن خانم ها نباید در لباس ها مشخص باشد"(3) و همینطور اظهارات بی وقفه و دنباله دار امام جمعهء محترم مشهد که معتقد می باشند:" بی حجاب از یک مادّهء منفرجه و بمب خطرناک تر است"(4)

در اینجاست که در می یابیم، نظام کشور ما نظامی انتقاد ناپذیر و غیر مردمی می باشد و اصولاً معضلات خود را در شهروندانش می بیند نه در سیاست های اتّخاذی خویش، لذا در این شرایط، آنچه که می تواند بیش از هر چیز به خصوص به زنان و دختران محترم جامعهء ما آرامش و ثبات روانی اعطاء نماید، دادن آگاهی های این چنینی به جهت درک و فهم موضوع و سپس اقدامی اصولی، روشنگرانه و انسان مدارانه در راه احیای وضعیت موجود می باشد.

جالب آنجاست که حضرت بهاء الله در بیش از یک قرن و نیم پیش، با ارائهء منشورِ مشروح خود، به لزوم برقراری آزادی های مدنی و اجتماعی ما بین زن و مرد اشاره نموده و مرز ما بین انسان ها را برداشته و ادّعای  تحقّق وحدت عالم انسانی را در دورهء رسالت دیانت بهایی نمودند. ایشان می فرمایند:

 " قلم اعلی فرق ما بین عباد و اماء را از میان برداشته و کل را در صُقع واحد به عنایت کامله و رحمت منبسطه مقر و مقام عطا فرمود"(5)

آنچه که در این بیان مشهود است، لزوم توجّه توامان و برابر به زنان و مردان در سطح اجتماع می باشد، از این رو معضلات اخلاقی جامعه را نباید و نمی توان صرفاً در یکی از این دو جنس( و بر مبنای سیر حرکتی تاریخ، در زنان) جست.

 از طرفی فاطمه زرّین تاج(ملقّب به طاهره) از پیشگامان حرکت آزادی خواهانهء زنان ایران، که از اوّلین مومنین دیانت جدید نیز تلقّی می گردد، با فعّالیت های اجتماعی خویش و حرکات روشنگرانهء خود، تا لحظهء شهادت در راه آرمان های انسان مدار و به روزِ دین نوظهور الهی، ادامه داد، که می تواند و باید  الگویی مثال زدنی  در ادامهء حرکت های آزادی خواهانهء زنان ایرانی تلقّی گردد.

از طرف دیگر دیانت بهایی معتقد است که زن و مرد باید از حقوقی مساوی  و برابر جهت بروز و ظهور مقام انسانی خود استفاده نمایند، لذا حضور اصولی و سیستماتیک زنان در اجتماع و استمداد از نیروی پتانسیل و انباشته شدهء تاریخی ایشان، می تواند یکی از بزرگترین محرّکه های احیای دنیایی باشد که امروز بر پایهء قدرت استوار بوده و باید فردا بر پایهء محبّت شکل بپذیرد. پس حضوراصولی و مثبت در اجتماع ، حقّ زنان و دختران هر جامعه ای بوده  و زدن اتّهام بدحجابی به ایشان، نه تنها بررسی تک بُعدی، سوگیرانه، مرد محورانه و ساده انگارانهء مساله تلقّی می گردد، بلکه توهینی تاریخی به نیمی از جمعیت کشورمان خواهد بود که پرورش دهنده و تربیت کنندهء همین مردانِ امروز مدّعی می باشند.

در پایان تنها می توان این پرسش را مطرح نمود که براستی عامل اصلی  معضلات و مشکلات اخلاقی و اجتماعی ایران امروز چه می تواند باشد؟                     

                       " کوتاهی مانتو یا کوتاهی من و تو؟!

نویسنده: ویشنو

منابع و توضیحات :

۱- این مثال را آوردم تا مخاطب محترم تامّل نماید که ایرانیان چه نابخرداندیشی و قصوری روا داشتند که در طول تاریخ، وضع کشور را از دوران متمدّن و پر شکوه آن، به پست ترین وجههء خود سوق دادند(البته بنده تمام این قصور را به طور یکسویه در ملّت ایران  ندیده که آن را در خصلت فراموش کارانه و ساده لوحانهء عامّهء مردم و خصوصیت سودجویانه و فریب مآبانهء گروه حکّام به نظاره می نشینم)

۲) تشریح فاجعهء دانشگاه زنجان را در این لینک دنبال نمائید:

http://www.autnews.eu/archives/1387,03,0009916

۳)به آدرس ذیل رجوع نمائید:

 http://www.autnews.eu/archives/1387,04,00010572

۴) به آدرس ذیل رجوع نمائید:

http://www.autnews.eu/archives/1387,04,00010571

۵)ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهایی، صفحهء ۲۸۲

Comments are closed.