عدو شود سبب خیر یا وحدت زبان و خط

عدو شود سبب خیر یا وحدت زبان و خط

مقدمه

مدتهاست که می خواهم در مورد یکی از تعالیم اساسی دیانت بهائی یعنی وحدت زبان و خط مطلبی بنویسم که ناگهان چند روز پیش مصاحبه ای را در سایت فارس نیوز خواندم که آقایی به نام محمد بقایی گفته بود "بینش های بی دینی … مثل بهائی‌ها که اولین کسانی بودند که بحث تغییر خط را مطرح کردند." خواندن این مطلب تشویقم کرد که شروع به نگارش این مطلب کنم ( عدو شود سبب خیر ، گر خدا خواهد ) تا از طرفی ناروایی چنین بهتان و دروغی مشخص شود و از طرف دیگر خوانندگان و مشتاقان دانستن ، بتوانند با یکی دیگر از تعالیم دیانت بهائی آشنا شوند. البته با عنوان " بینش های بی دینی " که آقای بقایی در مورد دیانت بهائی به کار برده اند مشکلی ندارم چرا که ایشان معیار دین شناسی نیستند و اگر ایشان دیانت بهائی را که در کنار ادیان مسیحیت ، اسلام ، یهودیت ، زرتشتی ، هندویی و بودایی به عنوان یکی از ادیان شناخته شده در منشور سازمان ملل متحد ذکر شده را به عنوان دین قبول ندارند ، به خودشان مربوط است و آزادند هر چه می خواهند بگویند یا بنویسند اما مشکل من با ایشان از اینجاست که چطور فردی حاضر می شود بدون سند و مدرک ، مطلبی را در یک رسانه عمومی بیان کند و موجب گمراهی و به اشتباه انداختن خوانندگان مطلبش شود. به نظرم اینطور گفته ها بیش از آنکه به آن پدیده ضرر برساند ضررش به گوینده آن مطلب بر می گردد تا حدی که صحت و سقم سایر گفته های گوینده را نیز زیر سوال می برد. این دوستان باید بدانند مردم ایران دیگر آن ملت عقب مانده و بی دانش و فرهنگ نیستند که هر حرفی را بدون سند و استدلالی محکم بپذیرند و گول القابی نظیر مورخ و ادیب عالیمقام را بخورند زیرا که درستی مطلب از منطق محکم و مستند بودن آن سرچشمه می گیرد نه از گوینده آن و القابش .

 اما پرسشی هم از ایشان دارم که آیا تعریف عمومی دین ، این نیست که یکسری تعالیم و احکام که از طرف خداوند توسط پیامبرش برای هدایت بشر آورده شده وچه بسیار از انسانهایی که به این روش یا دین ، ایمان می آورند و آن دستورات را اجرا می کنند. اگر این تعریف مورد قبول است دیانت بهائی نیز مشمول آن می شود زیرا که بهائیان ، خداوند یکتا را می پرستند و معتقدند حضرت بهاءالله از جانب خداوند برای سعادت بشر امروزی ،تعالیم و احکامی را آورده است و مومنان این دیانت یعنی بهائیان حاضرند حتی با بذل جان و مال خود در راه پیشرفت این دیانت جدید ، فداکاری کنند.

پرسش دیگر این است که آیا بر محق و الهی بودن یک دیانت همین دلیل را بس نیست که دو امپراطور بزرگ یعنی قاجار و عثمانی برای نابودی آن دین متحد شده و پیامبر و پیروانش را تبعید و اعدام کرده اند ولی هنوز این دیانت پابرجاست و هر روز بر تعداد پیروانش در جهان افزوده می شود یا در همین ایران خودمان در طی سالهای اخیر بسیاری از بهائیان به جرم اعتقادشان به این دیانت زندان و اعدام شده اند ، جوانان بهائی از تحصیل در دانشگاه محروم شده و مردان و زنان بهائی از شغل های خود اخراج شده ولی هیچکدام حاضر به روگردانی از دیانت بهائی نشده اند آیا اگر اهل انصاف باشیم این فداکاری ها را نمی توان دلیلی بر حقانیت این دیانت بشماریم ؟ از این بحث می گذرم زیرا همان طور که پیش از این ذکر کردم ایشان مختارند که دیانت بهائی را دین بدانند یا خیر… ولی باید بدانند نظر ایشان فقط برای خودشان محترم است و ابراز آن خدشه ای بر الهی بودن دیانت بهائی وارد نمی کند.

 

وحدت زبان و خط    

هدف غایی دیانت بهائی ، رسیدن به " وحدت عالم انسانی " است لذا همه تعالیم این دیانت حول این محور می باشد و " وحدت زبان و خط " در جهان یکی از شرایط وصول بدین هدف می باشد در کتاب " اقدس " یعنی کتاب آسمانی دیانت بهائی مطلبی بدین صورت آمده است :

" یا اهل المجالس فی البلاد اختارو الغه من اللغات لیتکلم بها من علی الارض و کذلک من الخطوط ( آیه ۴۶۶ ) هذا سبب الاتحاد لو انتم تعلمون (آیه ۴۶۷) و العله الکبری للاتفاق و التمدن لو انتم تشعرون (آیه ۴۶۸)

پس برای رسیدن به وحدت عالم انسانی ، انسانها باید بتوانند در گام  اول با هم ارتباط بر قرار کنند و بهترین کانال ارتباطی بین ایشان خط و زبان مشترک است چرا که تا دو نفر نتوانند با هم گفتگو – کلامی یا نوشتاری – داشته باشند نمی توانند از نوایای قلبی و خواسته های هم مطلع شده و ارتباطی قلبی و عمیق با هم پیدا کنند ( از نظر روانی هم دو نفر همزبان ، بیشتر با هم احساس نزدیکی وارتباط می کنند تا دو نفر که زبان هم را نمی فهمند  ) از طرف دیگر به فرموده حضرت عبدالبهاء یعنی تنها جانشین و تبیین کننده آثار حضرت بهاءالله ، زبان و خط مشترک بین انسانها موجب می شود تا تجارب علمی و فرهنگی بین ملل مختلف ، براحتی تبادل شود و سالها از عمر انسان برای فرا گرفتن زبان کشوری دیگر صرف نشود تا پس از فراگیری آن بتواند از علوم و فرهنگ آن کشور بهره گیرد.

البته مطلب فوق دلیل بر آن نیست که زبان مادری و ملی خود را فراموش کنیم و فقط به همان زبان مشترک جهانی بسنده کنیم حضرت عبدالبهاء در بیانات مختلفی چنین رفتاری را بشدت نهی می کنند و از اهل بها می خواهند تا در ضمن فراگیری آن زبان مشترک جهانی ، زبان مادری ( یا ملی ) خود را نیز فرا بگیرند و در توسعه آن بکوشند بیانات مختلفی در این زمینه وجود دارد که از جمله آنها می توان به بیان ذیل اشاره کرد :

" هر انسان محتاج بلسان ها بسیار است تا بتواند بجمیع بشر معامله و معاشرت و ملاقات نماید و این مستحیل است زیرا آنچه تاحال در آکادیمی معلوم و مسلم شده هشتصد لسان معین گشته و از برای انسان تحصیل این همه لسان ممکن نیست پس بهتر اینست که یک لسان ایجاد و یا انتخاب شود تا آنکه لسان عمومی باشد . در اینصورت انسان بدو لسان محتاجست یکی لسان وطنی یکی لسان عمومی ،  بلسان وطنی خودش با قوم خود گفتگو نماید اما بلسان عمومی با جمیع عالم محاوره نماید و محتاج لسان ثالث نمی باشد و جمیع بشر با یکدیگر بدون مترجم ، الفت و مصاحبت مینمایند حال اگر چنین چیزی بشود فی الحقیقه سبب راحت و آسایش و سرور جمیع عالمست ." ( خطابات عبدالبها – جلد اول – صفحه ۲۳۴ )

یادگیری زبان فارسی

حضرت عبدالبهاء به یکی از بهائیان غرب ( غیرفارسی زبان ) می فرمایند:

" ای منجذب به نفحات، تا توانی همّت نما که زبان پارسی بیاموزی زیرا این لسان عنقریب در جمیع عالم تقدیس خواهد گشت و در نشر نفحات الله و اعلاء کلمه الله و استنباط معانی آیات الله مدخل عظیم دارد." 

همانطور که مشاهده می کنید زبان پارسی که زبان وحی الهی در ظهور حضرت بهاء الله است در بین زبانهای دنیا ، زبانی ممتاز و خاص محسوب می شود که همه بهائیان عالم از فارسی زبان و غیر فارسی زبان موظف به فراگیری آن شده اند و در راستای همین امر است که مدارس و مراکز مختلف آموزش زبان فارسی توسط بهائیان در نقاط مختلف عالم تاسیس شده است که در آن مراکز به همه علاقه مندان بدون در نظر گرفتن عقاید مذهبی شان آموزش این زبان داده می شود و هر از چندی کنفرانس های مختلفی در نقاط مختلف جهان توسط بهائیان تحت عنوان انجمنهای " دوستداران ادب و فرهنگ ایران " بر گزار می شود که همه دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی در آن شرکت و سخنرانی می کنند.

همچنین در بین آثار و کتب بجا مانده از پیامبران الهی فقط در آثار حضرت بهاء الله است که اشعاری از شعرای شیرین سخن پارسی گوی ایرانی را می توان مشاهده کرد که نشاندهنده اهمیت و عظمت زبان شیوا و زیبای پارسی در این دیانت جدید است.پیش از ظهور حضرت بهاءالله ، پیامبر ایرانی زرتشت بزرگ کتاب مقدس خود یعنی اوستا را به زبان پارسی سرود اما همانگونه که می دانید مطالعه این رساله مفخم ومعزز احتیاج به راهنما و مترجم دارد ولی حضرت بهاءالله آثار و آیات الهی بسیاری را به زبان پارسی نازل فرمودند که قابل فهم و درک برای همه فارسی زبانان است و به همین دلیل است که شاید بتوان این آثار را اولین آیات الهی به زبان پارسی دانست که هر شخص که با این زبان آشنایی دارد می تواند آنها را مطالعه کند. حضرت بهاءالله و متعاقب آن حضرت عبدالبهاء با نزول آیات الهی به زبان فارسی نه تنها موجب تکریم و ستایش این زبان در بین بهائیان دنیا شده اند بلکه موجب گسترش دامنه این زبان نیز شده اند زیرا که از طرفی بسیاری از لغات پالوده و زیبای پارسی را که از خاطرمان رفته بود را دوباره به یادمان آوردند و از طرف دیگر  همه بهائیان غیر فارسی زبان ( از اسکیمو های بهائی گرفته تا بهائیان آفریقایی ) و محققان غربی برای مطالعه این آثار باید به فراگیری زبان فارسی بپردازند که این هم راه دیگری برای شناساندن زبان پارسی به اهل عالم .

فاران دوستی – ۱۸ جولای  

  انتهی

Comments are closed.