چرا سران جمهوری اسلامی مایل نیستند سر برتن بهائیان ایران به بینند ؟
نگارش فریدون کمالی
سی سال است که اکثر دوستان غیر بهائی ما سؤال میکنند که چه خطائی ازشما بهائیان سر زده است که سران جمهوری اسلامی تا این حد به خون شماها تشنه اند . شما که بر خلاف ادیان دیگر به حضرت محمد اعتقاد دارید و به امامان هم احترام میگذارید پس چرا سران جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب آنهمه به شما ظلم و ستم روا داشته اند ؟ متجاوز از دویست نفر از افراد سرشناس ، برجسته و تحصیل کرده شما ، امثال پروفسور حکیم ها ، دکتر نجی ها دکتر سمندری ها ، دکتر داودی ها، دکتر صادق زاده ها و بخت آورها که هریک بنوبه خود به هموطنان ما خدمت میکرده اند را ، نیست و نابود کرده و اموال آنها را به غارت برده اند .تمام بهائیان را از ادارات اخراج و آنهارا از حقوق بازنشستگی محروم کرده و حتی اجازه شعل خصوصی هم به آنها نداده اند .دانش آموزان بهائی را مضروب و وادار کرده اند که در برابر صف محصلین به پدر و مادر خود فحش و ناسزا بر زبان رانند . جوانان شما را از ورود به دانشگاه محروم کرده اند . اینها همه برای چیست و راستی چه گناهی مرتکب شده اید ؟
برای روشن شدن مطلب مایلم از داستانی کمک بگیرم . و آن داستان پیرمردی است بنام «مش حسن » که در قریه ای دکان بقالی داشت . و با وجود اینکه دکان بقالی او از وضع بسیار ناگواری بر خوردار بود ، چون تنها مغازه بقالی ده بود مردم مجبور بودند از دکان او خرید کنند .
در و دیوار مغازه او به وضع وحشتناکی کثیف و دود گرفته و پر از تارعنکبوت بود . در همه جا سوراخ موش دیده میشد . سوسک و انواع حشرات دیگر همه جا در حرکت بودند . در گوشه این مغازه یک ترازوی کذا و کذا آویزان بود . وبرای وزن کردن میوه و سبزیجات از آن استفاده میشد . بجای وزنه ، از یک تعدادی سنگ های بیابان که آنها را تخمینں انتخاب کرده بود استفاده میکرد .
کالاهای این مغازه عبارت بودند از یک مقدار میوه جات کهنه که دم به پوسیدگی میزدند . یک مقدار سبزیجات پژمرده ، ماست ترشیده و پنیر گندیده که در تغار آب نمک کثیف غوطه ور بود. و در مورد لزوم ، مش حسن با دست خود مقداری پنیر از تغار بر میداشت و در ترازو وزن میکرد . برنج و حبوبات در گونی ، اما مملو از حشرات ریز بودند.
خلاصه مغازه مش حسن واقعں وضع بسیار اسفناکی داشت . اما با وجود این وضع ناگوار ، چون تنها مغازه ده بود ، مردم بیچاره چاره ای نداشتند جز اینکه ما یحتاج زندگیشان را از آن خرید کنند . و با تمام امراض هم بسازند . و اگر هم مریض میشدند می گفتند این کار ، کار خداست .
این اوضاع ادامه داشت تا یکروز مش حسن متوجه شد که یکی از مشتریان پر و پا قرص او ، « اوسا کریم بنا » مدتی است برای خرید نیامده . روز دیگر «مش قاسم نعل بند » نیامد . روز بعد «مش عباس پینه دوز » دیده نشد . مش حسن نگران شد . هفته ای گذشت و از «کل عباس پنبه زن » و « اوسا قاسم لحاف زن » هم خبری نبود . مش حسن کم کم واقعں دوچار واهمه شد . شصش خبر دار شد که باید اتفاقی رخ داده باشد . خوب که تحقیق کرد متوجه شد که بله ، در آن طرف قریه یک آقائی بنام « حسینقلی خان » که خودرا متجدد قریه میداند و تازگی هم گذارش به شهر افتاده ، مغازه نسبتں تر و تازه ای باز کرده است . فرض کنید مغازه ای شبیه سوپر مارکت کوچولوی امروزی ما .
این سوپر مارکت خیلی مدرن بود . وقتی وارد این سوپر مارکت میشدید ، قبل از همه چیز ، نظافت در همه جا به چشم میخورد . میوه های خوش بوی فصل روی دکه ای چیده شده بود ند. سبزیجات متفاوت ، تر و تازه پهلوی هم قرار داده شده بودند . ماست و پنیر تازه در کاسه های سفالی و سر پوشیده . برنج و حبوبات در ظرفهای مخصوص و سر بسته ، و به هیچوجه اثری از سوسک و سایر حشرات دیده نمیشد .
بنابراین در قریه خبر پیچیده بود که حسینقلی خان مغازه ای باز کرده و انواع مواد غذائی تمیز و مرتب و خوش بو دارد . مردم هم به این مغازه برای خرید هجوم آورده بودند ، و دیگر تکلیف مش حسن بخت بر گشته معلوم شده بود . او کم کم دیگر مشتری نداشت . حال چه باید بکند .فکر آتیه ، خواب را ازچشم او ربوده بود ، که
از این به بعد چطور باید امرار معاش کند ؟
ناگهان فکری به مخیله اش خطور کرد . چطور است در شهر هُو بییندازد که مواد غذائی حسینقلی خان آلوده و پر از میکروب است . چندی به این وسیله متوصل شد اما تأثیر چندانی نبخشید ، و همانطور بدون مشتری ماند . کم کم از همه چیز بیزار میشد . با خودش فکر کرد که تنها راه موفقیت برای او اینست که به نحوی مغازه حسینقلی خان را ویران و از شر او راحت شود . فکر کرد چطور است آب بیندازد و بگوید سیل مغازه را برد . فکر کرد مغازه را آتش بزند و بگوید چراغ نفتی مغازه روشن مانده و موجب آتش سوزی شده است . فکر کرد که برود و با بیل و کلنگ مغازه را خراب کند و خبر پخش کند که کار ، کار زلزله بوده است . بد بخت راه دیگری نداشت . تمام مشتری ها را از دست داده بود .اما هیچکدام از این حیله ها درد بی درمان او را درمان نمی کرد .
حال این داستان غم انگیز مش حسن بقال را داشته باشید تا به شما بگویم که این داستان چقدر شبیه داستان ما بهائیان و دست اندرکاران جمهوری اسلامی است ، و چرا سران جمهوری اسلامی مایل نیستند سر بر تن بهائیان به بینند .
سالیان دراز بود که افرادی که بالاخره رژیم ایران را بزور تسخیر نمودند ، برای خود دکه و دستگاهی داشتند ، و با ارائه کالاهای من در آوردی فقهی که واقعں کهنه و فرسوده بودند ، خون مردم را به شیشه میکردند . و طوریکه خواهیم دید کالاهای آنها ، مثل کالاهای مش حسن بقال دیگر به هیچوجه قابل استفاده نبودند .
ناگهان در یکصد و اندی سال قبل ندای دیانت بابی – بهائی با کالاهای بسیار مدرن و جدید بلند شد . این آقایان به محض شنیدن این ندا ، درست مثل مش حسن بقال دست پاچه و دوچار واهمه گردیدند ، که نکند دکان آنها بسته شود . به دست و پا افتادند که هرچه زودتر و هر طوری شده کَلَک سوپر مارکت بهائیان ، که قرار است بزودی تمام مشتریان آنها را به خود جلب نماید ، به کنند و آنرا نیست و نابود کنند .
ابتداسعی کردند مثل مش حسن بقال ، در ایران هُو بییندازند که مؤسس دیانت بهائی جاسوس اجنبی است و بزودی قرار است مردم ایران را بی خانمان کند . این روش چندان نؤثر واقع نشد . بالاخره کاری را کردند که مش حسن بقال هم نکرده بود . سید باب را به ۷۵۰ گلوله بستند . صد هزار نفر از پیروان اورا به فجیع ترین وضع به قتل رسانیدند . مؤسس دیانت بهائی ، بهاءالله را به کشور عثمانی تبعید کردند ، و برای اینکه صدای او دیگر شنیده نشود او را در مخوف ترین زندانهای زمان محبوس کردند . اما با تمام این احوال نتوانستند سوپر مارکت بهائیان را ویران کنند . خواننده عزیز آیا این داستان شمارا به یاد داستان مش حسن بقال و حسینقلی خان نمیاندازد ؟
در اینجا مایلم فقط به چند نمونه از کالاهای دکانداران اسلامی و سوپر مارکت بهائی اشاره کنم تا به بینید چرا سران جمهوری اسلامی نمیتوانند سر ، بر تن بهائیان ایران به بینند .
۱- یکی از کالاهای سران رژیم ایران اینست که غیر از ما ، تمام مردم دیگر دنیا نجس هستند . با آنها به هیچوجه معاشرت نکنید زیرا معاشرت با آنان شما را هم نجس میکند و افراد نجس جایشان در جهنم است . آیت اله جنتی در نماز جمعه اظهار داشته است که آنانیکه مسلمان شیعه نیستند حیوانات فساد کننده در روی کره ارض هستند . امام جمعه بابل گفته است که بهائی ها گروه کافری هستند که طبق فتوای صریح مراجع تقلید بدن آنها نجس است و با آنها نباید معاشرت کرد .حال به کالای ( تعلیم ) مشابه این کالا در سوپرمارکت بهائیان نظر افکنید :
یکی از مهمترین تعالیم بهائی اینست که بهائیان موظفند با پیروان تمام ادیان مثل خواهر و برادر ، با نهایت عشق و محبت معاشرت کنند . به این بیان حضرت بهاءالله توجه کنید که میفرمایند :
« عاشروا مع الادیان کلها بالروح و الریحان » با تمام ادیان با نهایت عشق و محبت معاشرت کنید . « سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید . همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار ».
حال این کالای ( تعلیم ) سوپر مارکت بهائیان را با کالای دکان داران جمهوری اسلامی مقایسه کنید . یکی صحبت از اتحاد و اتفاق ، برادری و برابری میکند و دیگری صحبت از نفرت و نفاق و دوئیت و خونریزی .
۲- از نظر سران رژیم ایران ، زنان در طبقه بسیار پائین اجتماع قرار دارند « الرجال قوامون علی النساء » در این رژیم زنان ، تقریبا از هیچ حقوقی بر خوردار نیستند . سران رژیم معتقدند که اگر زنی نافرمانی کرد ، مرد باید ابتدا رختخوابش را از او جدا کند . و اگر نافرمانی ادامه یافت ، مرد میتواند زنش را بزند نه آنطوریکه استخوانهایش بشکند .
اخیرا واقعه ای در ترکیه رخ داده است که ذکر آن در اینجا بی مورد نیست . خانمی ایتالیلئی به نام « پی پا با کا » که عضو جنبش صلح بوده است ، برای مأموریتی به ترکیه سفر میکند . ناگهان این خانم ناپدید میشود . بالاخره بعد از مدتی جسد اورا پیدا میکنند . در کالبد شکافی متوجه میشوند که به این خانم به کرات تجاوز کرده و بالاخره اورا بوضع فجیعی کشته اند . بعد از انتشار این خبر ، روانشناس معروف ترکیه آقای « ناظم سرین » اظهار میدارد که "زنان را یا باید کتک زد ویا حامله کرد" . به بینمید طرز فکر یک مرد روانشناس ترک مسلمان چگونه است ، و این کفته چقدر ننگ آور و سبب سرافکندگی ملتی است که خود را متمدن حساب میکند و سعی دارد خود را به عضویت اتحادیه اروپا وارد کند.
حال این کالای تلخ دکانهای رژیم جمهوری ایران را با کالای ( تعلیم ) مشابه آن در سوپرمارکت بهائیان مقایسه کنید . در دیانت بهائی زن و مرد نه تنها از حقوق مساوی بر خوردارند بلکه برای زنان احترام بیشتری قائل اند . زیرا زنان مادران نسل آتیه اند ، و چون زنان مسؤل تربیت نسل آتیه اند ، از اهمیت بیشتری بر خوردارند .
۳- از نظر سران رژیم جمهوری ایران یک مرد میتواند با هر زنی ولو در سنین بسیار پائین ازدواج کند . و هروقت از او سیر شد او را طلاق بدهد و زن دیگری اختیار نماید . یک مرد میتواند با چهار زن رسمی ، در آن واحد ازدواج کند ، و تعداد بیشماری زن صیغه داشته باشد . حال این کالا را با کالای ( تعلیم ) مشابه آن در دیانت بهائی مقایسه کنید .
در دیانت بهائی یک مرد نمیتواند با بیش از یک زن در آن واحد ازدواج کند . زن و شوهر در دیانت بهائی به دو کبوتر تشبیه شده اند که باید در یک آشیانه زندگی و غمخوار و پشتیبان یکدیگر باشند . از طرفی بدون اغراق می توان کفت که در هیچ مرامی به اندازه دیانت بهائی در مورد عصمت و عفت تأکید نشده است . حال این کالاها را باهم مقایسه کنید و به بینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا و آنوقت به بینید که چرا سران جمهوری اسلامی مایل نیستند سر بر تن بهائیان به بینند . زیرا مثل مش حسن بقال دوچار واهمه اند که اگر سوپرمارکت بهائیان را نبندند بزودی به سرنوشت مش حسن بقال دوچار ، دکان آنها تهی از مشتری و بسته خواهد گردید.
بنابراین تنها راه برای آنها اینست که از شر بهائیان و کالاهای مدرنشان راحت شوند .
اخیرا بیانیه ای در ایران منتشر شده که گویای طرز فهم سران جمهوری اسلامی نسبت به مقام زنان است .
در خبرها خواندیم که اعلان شده است که اخیرا صیغه خانه ای در کنار حرم حضرت رضا افتتاح گردیده است . آقایان حاج آقا کریمی و حاج آقا سید انجوی شیرازی بیانه ای صادر کرده اند باین مضمون : برای رفاه هرچه بیشتر برادرانی که جهت زیارت ، به پا بوس امام رضا مشرف میشوند ، و برای اینکه در طول اقامت در مشهد مقدس ، بتوانند غرائز جنسی خود را از راه حلال ارضا نمایند ، آستان مبارکه رضوی اقدام به ایجاد مرکزی برای خواهران باکره و مطلقه نموده است . مبلغ صیغه برای خواهران باکره هفتاد هزار تومان برای یک هفته ، و برای خواهران غیر باکره بستگی به سن آنان دارد . برای هر صیغه مبلغ سی هزار تومان جهت واریز به ضریح مطهر دریافت میگردد .
بیانیه توضیح میدهد که از کلیه خواهرانی که داوطلب این امر خیر هستند و برای اینکه زائرین به دون به حرام افتادن ، به توانند با خیال راحت زیارت کنند و هم اینکه خود در آمدی بدست آورند ، لازم است مشخصات خود را شامل سن و وضعیت بکارت به همراه یک قطعه عکس تمام قد به آدرس دفتر امور صیغه در ضلع شرقی حرم مطهر ارسال دارند ، که مردان بتوانند به راحتی زن مورد سلیقه خودرا انتخاب نمایند .
همانطوریکه ملاحظه می کنید ، داستان ، داستان شهوت رانی است . بیانیه میگوید شما به پابوس حضرت امام رضا بیائید ، ارضای شهوت شما با ما !!! اما در این بیانیه تکلیف زنها معلوم نشده است ؟ آیا برای آنان هم ترتیبی داده شده که بتوانند غرائز جنسی خود را از راه حلال و بدون به حرام افتادن ارضا نمایند ؟؟
البته صدها نمونه از میوه های تلخ و فرسوده این رژیم را میتوان ذکر کرد ، اما از آنجائیکه گفته اند ”مشت نمونه خروار است ” به همین چند کالا اکتفا میشود . هدف از این مقال ، جواب دوستان غیر بهائی است که از ما می پرسند و مصرند بدانند که شما چه کرده اید که سران رژیم تا این حد به خون شما تشنه اند و مایل نیستند سر بر تن بهائیان به بینند . آنچه که بعد از این شرح کوتاه جلب توجه میکند اینست که با وجود تمام این ظلمها و کشت و کشتارها ، هر روز سوپرمارکت بهائی جدیدی در گوشه ای از نقاط دنیا افتتاح میشود ، و کالاهای ( تعالیم ) بهائیان بیش از پیش مورد توجه جهانیان قرار میگیرند .
سپاس از مقاله.. از نوشتار و اطلاعاتتون استفاده بردم و در کمپین تحریم انتخابات بعنوان یکى از دلایل تحریم و نیاز به حکومت سکولار و برابرى باورها اشتراک گذارى خواهم کرد. …. خمینى و اعتراض به قانونهاى بشردوستانه انقلاب سفید شاهنشاه- اعتراض به راى دادن بانوان- اعتراض به کشف حجاب بانوان – اعتراض به برداشتن شرط مسلمانى و اجازه قسم خوردن به کتابهاى دیگر اسمانى – اعتراض به اصلاحات ارضى که خمس و زکات را حذف میکرد. https://www.facebook.com/BoycottIRIElection/posts/1678068799097876:0