دوروتی نلسون
قاضیِ ارشدِ دیوان استیناف امریکا، منطقۀ نهم، و استاد سابق دانشگاه
برگردان آزاد: فرزانه ثابتان
طاهره و جنبش زنان آمریکائی
در بارۀ طاهره اولین بار در اوائل دهۀ ۱۹۵۰، زمانی که دانشجوی دانشکدۀ حقوق در دانشکاه UCLA بودم شنیدم. درکلاس ِ من ۵۰ نفر مرد وفقط دو زن شرکت داشتند. همگی آنان دعوت شده بودند که به یک انجمن ملی حقوقی بپیوندند و عملاً هم همه به آن پیوستند. سه هفتۀ بعد ادارۀ ملی انجمن به بخش ما اعلام کرد که زنان حق ِ عضویت در این انجمن را ندارند. به شنیدن این خبر، ارشدِ کلاس ما همۀ اعضای کلاس را جمع کرد و از آنان خواست که از عضویت آن انجمن استعفا دهند و بجای آن اتحادیۀ حقوقی UCLA را تشکیل دهند، اتحادیه ای که به مردان و زنان هردو تعلق داشته باشد. من درحالی که اقدام ارشد کلاسمان را تحسین کردم از او پرسیدم که چرا چنین کاری میکند؟ وی در پاسخ گفت که او دربارۀ آئین بهائی مطالعه میکند و یکی از اصول مهم ِ این آئین شناختِ برابریِ حقوق زنان ومردان است و اضافه کرد که "شما باید کتابی را که من درمورد ِ طاهره دارم بخوانید. وی نه تنها یک شخصیت شهیرِ ببهائی است بلکه نقش ِ عمدهای در پیشبرد هدف برابری حقوق زن و مرد در اواسط قرن نوزدهم ایفاء کرده است." من برای خواندن آن کتاب بیتاب بودم.
اوضاع و احوال ِ ایران در میانۀ قرن نوزدهم، به رغمِ صفحات بسیار درخشان گذشتۀ این کشور، اسفناک و رقت انگیز بود. هیچ سیستم آموزش رسمی وجود نداشت. اکثریت مردم بی سواد بودند و بسیاری از رهبران روحانی مردانی بودند خشک اندیش و در برابر دگراندیشان ناشکیبا. با زنان در کمال بیعدالتی رفتار می شد. آنان سرتاپا زیر حجاب بودند. صدای زن فقط باید توسط ِ مردان خانواده اش شنیده می شد. چندزنی رایج بود. بسیاری از افراد معتقد بودند که زنان بی روحند.
درسال ۱۸۴۴ هنگامیکه مرد جوانی از شیراز بنام باب اظهار کرد که امام موعودی است که به ظهورش وعده داده شده است، طاهره تنها زن بود بین ۱۸ نفر اولیه ای که به او ایمان آوردند. نقش وی بعنوان یکی از مؤمنین اولیۀ آئین جدید چنان درخشان، پُرایثار و تاثیرگذار بود که نامش را برای همیشه در تاریخ پیشرفت بشریت تابنده کرد و پی آمدِ قیامش عاملی حیاتی شد برای تحرک جامعۀ زنان در سطحی گسترده از جهان.
ازهمان دوران کودکی کاملا ً مشهود بود که طاهره کودکی متفاوت و سرآمد است. اگرچه سواد آموزیِ زنان در آن زمان امری نا معمول و کم سابقه بود ولی او توسط ِ پدرش که یک روحانی بزرگ بود تعلیم دید. هنگامیکه همکاران پدرش برای مباحثه دربارۀ آیات قرآنی به خانۀ او میآمدند، او در پس ِ پردهای مینشست و به مباحثات آنان گوش فرامیداد. یک روز هنگامیکه یک مّلا مساله ای را از پدرش پرسید و آن دو به بحث در بارۀ آن مساله نشستند وی حرفشان را قطع کرد و چنان جواب سنجیده و محکمی به پرسش آن ملا داد که وی را چاره ای جز قبول آن جواب نبود.. از آن به بعد طاهره از پس ِ پرده در کلیه مباحث مطروحه در مجلس درس پدرش به عنوان یک عضو رسمی شرکت میکرد.
اززمانیکه به باب ایمان آورد تا هنگام ِ مرگ ِ دردناکش، زندگی اش را کلاً صرف ِ خدمت به آئین جدید نمود. برای من به عنوان یک زن ِ آمریکائی مهمتر از همۀ این خدمات و فداکاریها واقعه ای است که دراواخر ژوئن و اوائل ژوئیه ۱۸۴۸ در کنفرانس بدشت اتفاق افتاد. ۸۱ مرد و یک زن در این کنفرانس شرکت داشتند که همه بابی بودند. اگرچه همه از جان گذشته بودند و هزاران نفر از اقرانشان جان خودرا فدایِ آئین جدید کرده بودند، اما بسیاری از آنان هنوز ندانسته بودند که آئین جدید انقطاع کامل از ادیان گذشته است.
در کنفرانس تاریخی بدشت بود که طاهره در نهایت ِ جمال و آراستگی و بدون روبند واردِ جمع شد و با این اقدام اسقلال آیین جدید را عملاً اعلام داشت. این حضور برای مردان حاضر در آن جمع آن گونه غافل کننده بود که یکی از آنان گلوی ِ خود را درید و از میان جمع گریخت. برخی دیگر اعتقاد خود را انکار کردند زیرا نمیتوانستند معنای چنین اقدامی را از جانب وی درک کنند. طاهره با حضورمعصومانه و شکوهمند خود بهت عجیبی در جمع ایجاد کرد و تأثیر شدیدی برجای گذاشت. هدف ِ وی اعلان ِ پایان ِ دورقدیم، آغاز دور جدید و اثبات تساوی حقوق زن و مرد بود. کما اینکه که به هنگام شهادتش این اصل را با این عبارت به مامور قتلش تاکید کرد: "تومیتوانی هرگاه که بخواهی مرا به قتل برسانی، ولی نمیتوانی جنبش رهائی زن را متوقف سازی".
داستان ِ رشادت طاهره به سرعت در سراسر ایران و سپس در ورای مرزهای این کشور منتشر شد وحرکت تاریخی اش مالاً رهائی زنان را در پی داشت. این حرکت در آمریکا حتی وسعت ابعاد گسترده تری پیدا کرد، بطوریکه یکی از انتشارات کاتولیکی به نام اکوم نیوز (Ecomenews) نوشت که جنبشهای معاصر زنان امریکا را به حق میتوان "جنبش طاهره" نامید.
پیام برخاسته از نایِ طاهره که در بدشت پیچید، و در امتدادِ خطِ سیرش از بدشت تا شهادتگاهِ او در تهران امتداد یافت، هنوز آرام نگرفته بود که به امریکا رسید و این قاره را لرزاند. در تاریخ ۱۴ژوئیه ۱۸۴۸ آگهی تشکیل کنوانسیون حقوق زنان که توسط پنج زن خشمگین ولی مصمم تهیه شده بود در روزنامۀ نیویورکی سنکا فالز کوریه (Seneca Falls Courier) انتشار یافت. منظور این کنوانسیون بحث در بارۀ حقوق اجتماعی، مدنی و مذهبی زنان اعلام شده بود.
پنج روز پس از انتشار آن آگهی، در تاریخ ۱۹ ژوئیه الیزابت کیدی استنتون (Elizabeth Cady Stanton) در کلیسای شهر سنکا فالز (Seneca Falls); درحضور ۳۰۰ زن و مرد اظهار داشت: " با توجه به اینکه هرگز در حضورجمع سخنرانی نکردهام، اگر حس قوی وظیفه شناسی در من وجود نداشت، اگر احساس نمیکردم که زمان آن رسیده است که ناروایی بهائی که برزنان رفته در برابر عامۀ مردم طرح شود، اگربدان باورنبودم که مسئولیت انجام این کار عمدتاً به عهدۀ خود زنان است زیرا هیچ کس به اندازۀ آنان از ابعاد و آثار تحقیرآمیز این ناروایی ها آگاه نیست، هرگز به خود اجازه نمی دادم که به این کار دست زنم".
همزمان با عصرِطاهره در ایران، زنان ِ امریکایی هم از تبعیض رنج میبردند. آنان در ازای انجامِ کارمساوی با مردان فقط یک سوم مزدِ آنان را دریافت میکردند، حق مالکیت خصوصی نداشتند، حق حضانت و سرپرستی فرزندان خود را نداشتند، دربسیاری از ایالات امریکا حق ِ ورود به مدارس عالی نداشتند، حق ِ رأی نداشتند. حتی سخن گفتنشان در مجامع عمومی ناپسند تلقی می شد.
زمانی که الیزابت کیدی استنتون به حق طلبی از جانب زنان برخاست، هچون طاهره در سال های اولیه از دهۀ سی ی حیات خود بود. بیانیۀ حقوق و انتظارات زنان معروف به بیانیۀ سنکا فالز را او نوشت. در تحریر این بیانیه استنتون از الگوی اعلامیه استقلال امریکا تبعیت کرد. بیانیه او با این عبارتِ آشنا آغاز می شد: "با این باور که مردان و زنان مساوی خلق شدهاند براین حقیقت انکارناپذیر پا می فشاریم". این بیانیه که طی آن خواسته شده بود حق ِ رأی، حق ِمالکیت خصوصی و بسیاری حقوق دیگر به زنان داده شود در آن زمان به قدری تند و افراطی به نظر رسید که از ۳۰۰ نفر حاضرانِ در آن جمع فقط ۶۸ زن و ۳۲ مرد آنرا امضاء کردند.
بیانیۀ سنکا فالز سرآغازی شد برای بیانیههای دیگری که فمینیستهای مدرن آمریکائی منتشر کردند. الیزابت استنتون طی بیانیۀ خود حقوق متعددی را برای زنان مطالبه می کرد، از جمله حق رأی، حق مالکیت مستقلِ ازشوهر، حق حضانت و سرپرستی فرزندان در صورت وقوع طلاق، حق سلطه بر درآمد شخصی، حق ورود به سطوح تحصیلات عالیه و حق اشتغال در کلیۀ حرفه بهائی که در بازار کار امریکا عرضه می شود. حق مالکیت یکی از اولین حقوقی بود که در اکثر ایالات متحده به زنان داده شد، اما زنان تا ۷ اوت ۱۹۱۹ حق رأی به دست نیاوردند.
همان طور که استنتون می گوید: "به کرسی نشاندن حقوق زن بزرگترین انقلابی بوده است که جهان به خود دیده و خواهد دید، و به ثمر رساندن آن کاری است نه در حدّ بازیچه" این سخن را مقایسه کنید با آنچه طاهره لحظاتی پیش از شهادتش بر زبان آورد: "تومیتوانی هرگاه که بخواهی مرا به قتل برسانی اما نمیتوانی جنبش رهائی زنان را متوقف سازی." از نظر من طاهره قره العین و الیزابت کیدی استنتون دو خواهر روحانی بودند با پیامی یکسان برخاسته از دو قطبِ مختلف جهان.
نفوذ روحانی طاهره بر من چنان عمیق بود که پس از مطالعه و امعان نظر پیگیر آثار بهائی به این آیین گرویدم، و همزمان با من هفده نفر دیگر از اعضای کلاس حقوق آن سال و خانواده شان نیز بهائی شدند، زیرا همۀ ما بر این اعتقاد بودیم که دستیابی به صلح جهانی در گرو اصل تساوی حقوق زن و مرد است.
طاهره با قیام قهرمانانۀ خود در عصری تیره در حقیقت صلح جهانی را پی ریزی کرد.