نکاتی پیرامون نشریه زمانه
۲۷/۱۱/۸۶
یکی دو هفته ای است که در تلویزیون زیر نویسی تحت این عنوان که " ماهنامه زمانه ویژه نامه بهائیت به چاپ دوم رسید " البته بنده در مورد به چاپ دوم رسیدن این نشریه اصلا" شک دارم مگر آنکه تیراژ آن کمتر از ششصد یا هفتصد تا باشد زیرا که وقتی این نشریه چاپ اول شده بود بنده تلفنی با دفتر این نشریه صحبت کردم و متوجه شدم این نشریه به هر علتی ( تیراژ پائین یا کم فروش بودن ) در شهرهای بزرگ ایران مانند اصفهان و مشهد پخش نمی شود فقط این شماره استثنائا" به این شهرها ارسال شده است دوستی از مشهد با من تماس گرفت و گفت که نمایندگی این نشریه را که کتابفروشی گمنامی است را پیدا کرده و نماینده گفته است که فقط ۵ مجلد از این نشریه را از تهران دریافت کرده که فقط همین یک جلد را توانسته به دوستم بفروشد و دیگر فروشی نداشته و می خواهد بقیه را مرجوع کند.
بنده نیز خودم کتابفروشیهای بزرگ خیابان انقلاب تهران را گشت زدم ولی اثری از این نشریه نبود پس چطور این نشریه به چاپ دوم رسیده ، خدا عالم است! بنده اعلام چاپ دوم رسیدن این نشریه را فقط یک حرکت تبلیغاتی و پروپاگاند می دانم مگر اینکه تیراژ آن بسیار کم بوده باشد.البته به چاپ دوم رسیدن آن دلیلی بر مطلوب بودن مطالبش نیست زیرا که اولا" بسیاری از نشریات زرد هم در عرض یک هفته به چاپهای دوم و سوم هم می رسند ثانیا" وقتی شماره های دیگر این نشریه به چاپهای بعدی نمی رسد و این شماره می رسد جای تامل است زیرا که به نظر من همین شماره را هم فقط بهائیان خریده اند زیرا بهائیان با اعتقاد به اصل تحری حقیقت همواره هر مطلبی که در باره دیانتشان چاپ شود را می خوانند تا شاید به اطلاعات جدیدتری دست یابند. اما متاسفانه این نشریه همان حرفهای تکراری نشریات قبل را تکرار کرده که پاسخ همه آنها قبلا" داده شده فقط چند نکته پیرامون بعضی مطالب آن به نظرم رسید که آنها را با نویسندگان زمانه در میان می گذارم شاید در نوشته های بعدیشان آنها را مد نظر گیرند.( البته اینطور تبلیغات تلویزیونی تاثیرات مثبتی هم دارد زیرا که چند نفر از همکارانم که این تبلیغ را دیده بودند پیرامون آن سوال کردند که منهم در مورد مغرضانه بودن مطالب نشریه مذکور آنها را آگاه کرده و سایتهای بهائی را در عوض به ایشان معرفی کردم عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد) :
۱) مقاله ای تحت عنوان "بهائیت از دیدگاه محققین ایرانی" در این نشریه چاپ شده که ظاهرا" نویسنده محترم این مقاله فراموش کرده اند که این محققینی که نظریاتشان درج شده بیشتر دین گریز و اسلام ستیزند تا بهائی ستیز .احمد کسروی که نظریاتش در مورد دیانت بهائی چاپ شده بخاطر نظریات ضد شیعی اش دو دفعه توسط فداییان اسلام ترور شد که دفعه آخر در هنگام محاکمه اش کشته شد.کتاب "بخوانید و داوری کنید"(شیعیگری) وی که قبل از کتاب بهائیگری وی نوشته و چاپ شده یکی از مهمترین کتب مرجع اسلام ستیزان است اگر دوستان بهائی ستیز توجه می کردند متوجه می شدند که اولا" اساس دشمنی کسروی با دیانت بهائی ، بخاطر اعتقاد بهائیان به مذهب شیعه و ائمه اطهار است ، ثانیا" اگر شما احمد کسروی را محققی درجه اول می دانید و نظریاتش را قبول دارید و چاپ می کنید پس تحقیقات ایشان را در مورد مذهب شیعه نیز باید مورد قبولتان باشد وآنها را چاپ فرمایید . محقق دیگری که نظریاتش چاپ شده آقای فریدون آدمیت است برخورد نویسنده مقاله با ایشان ، دقیقا" مانند برخوردش با کسروی است یعنی نظریات آدمیت را در مورد ادیان بابی و بهائی با استناد به کتاب "امیرکبیروایران" می پذیرد وچاپ می کند ولی تحقیقات و نظریات وی را در مورد دین ستیزی و دیانت اسلام را که در کتب دیگرش مانند "اندیشه ها طالبوف"،"اندیشه ها فتحعلی آخوندزاده" و" اندیشه ها میرزا آقا خان کرمانی " بیان شده را سهوا" یا عمدا" به باد فرا موشی سپرده اند زیرا که اگر شما آدمیت را محققی برجسته می دانید لطف فرمایید همه نظریات وی را چاپ کنید نه فقط همان بخشهایی که به نفعتان میباشد و آنجا که حرفهای این فرد به ضررتان است ایشان و کتابهایشان را ممنوع و حذف کنید ( احمد خان کسروی خوب و مقبولست تا زمانیکه برعلیه بهائیان مطلب می نویسد اما از آن لحظه که بر اسلام و تشیع نقد بنویسد ،بد است و خونش مباح ) از همه جالبتر دو محقق دیگری است که در این مقاله از نام و نظریاتشان استفاده شده یعنی: محمد رضا فشاهی و احسان طبری .ایندو محقق گرامی تا چند سال قبل که هنوز به زندان نیفتاده بودند تا از عقیده شان تبری جویند از اعضای مهم حزب کمونیستی توده ایران بودند و از نظریه مارکسیستی "دین افیون توده هاست" حمایت می کردند و مطالبی در توجیه وتوضیح این نظریه می نوشتند ناگهان اینان پس از زندان و ظاهر شدن در تلویزیون ، مسلمانان دو آتشه می شوند و شروع به رد نویسی بر دیانت بهائی می کنند (دراین طایفه عبدالله خان شهبازی نیز عضویت مؤثر دارد ) نویسنده ارجمند ، گول این افراد را نخورید زیرا که اینان هنوز همان کمونیستهای دو آتشه هستند که ترس از زندان و مرگ ، آنها را وادار به نوشتن این مطالب و خوش خدمتیها می کند مطمئن باشید اگر میدان ببینند بیش از آنکه به بهائیان بتازند به اسلام خواهند تاخت همانطور که هم مسلکان ایشان در خارج از کشور به همان سیاق قدیم به دین ستیزی و مبارزه با اسلام می پردازند (حتما" فراموش نکرده ایدکه بسیاری از اینان در زندان که بودند مسلمان شدند ولی حال که میدان یافته اند دوباره اسلام ستیزیشان را شروع کرده اند ) . در خاتمه مقاله تان نام محققانی آورده اید که مطالب و کتابهائی در مورد دیانت بهائی نوشته اند بسیار خوب، اگر شما این افراد مغرض با دیانت بهائی را محقق قبول دارید ما هم می پذیریم اما لطف بفرمائید اسامی زیر را نیز بعنوان محققین اسلامی بپذیرید زیرا اینان نیز مطالب وکتابهای بسیاری در رابطه با اسلام نگاشته اند- حداقل اینان از محققین شما شناخته شده ترند-: علی دشتی- هوشنگ انصاری- علی میر فطروس- آله دالفک- مولانا عبدالرحیم ملازاده-شجاع الدین شفا- رضا فاضلی- سیامک ستوده
۲) نمی دانم چه علاقه ای یا بهتر بگویم دستوری نویسندگان این نشریه دارند که در مقالات مختلف به بهانه های گوناگون از میسن ریمی و طرفدارانش بنویسند و عکس وی را چاپ کنند . نویسندگان گرامی، در جاهای مختلف به کرار ذکرو توضیح داده شده که میسن ریمی از دیانت بهائی توسط بالاترین مرجع این دیانت (بیت العدل الاعظم)طرد شده و دیگر عضو رسمی جامعه بهائی محسوب نمی شود زیرا که رفتارش موجب تضعیف دیانت بهائی می شده هر چند وی و طرفدارانش خود را بهائی معرفی کنند درست مانند یزید ابن معاویه و یا اهل خوارج که خود را بهترین مسلمانان عالم می دانستند ولی بیشترین ضربات را به اسلام زدند،آیا شما اینان را مسلمان می دا نید؟ افرادی مانند یزید یا ریمی دیانت را نردبانی برای رسیدن به آمال خود می دانند غافل از آنکه حق تعالی خود-حافظ دیانت خود می باشد و وجود چنین افرادی که درتاریخ همه ادیان وجود دارد شاید فقط برای امتحان مؤمنین راستین از غیر است.
۳) در چند تا از مقالات در مورد بهائیانی که پس از درگذشت حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء از دین بهائی برگشته و به دین قبلی خود دوباره گرویده اند ،مطالبی بیان شده است نویسندگان این مقالات ظاهرا" از تاریخ ادیان بخصوص اسلام بیخبرند زیرا همواره این تاریخ در هر ظهوری تکرار می شود تا مؤمنین با تعمق و تفکردر آنها راه خود را گم نکنند. درتاریخ طبری ج۴صفحه۱۳۶۹از قول عروه بن زبیر آمده که"وقتی پیغمبر درگذشت هر یک از قبایل همگی یا بعضی از دین برگشتند…و بیشتر مردم در هر جا چنین بودند" مردم غطفان ، بحرین، حطم، عمان، یمن، مهره، عک، اشعریان حضرالموت، بنی سلیم از اسلام برگشتند (مآخذ این مطلب :تاریخ طبری ج۴ص۱۳۵۴-۱۴۶۴، روضه الصفا ج۲ص۶۰۳-۶۱۴، کامل ابن اثیر ج۲ص۳۷-۹۸،التنبیه و الاشراف ص۲۶۱) از همه مشهورتر در تاریخ اسلام ، اهل" رده "(توده های عربی که از اسلام برگشته وبه آیین قبلی خود باز گشته بودند ) و جنگهای ایشان با خلفا راشدین می باشد.
اما در مقاله ای تحت عنوان "آنان که به دامن اسلام بر گشتند" مستقیما" بدین مطلب پرداخته است وشرحی در مورد سه نفر از ایشان داده است یکی از ایشان غلامعباس گودرزی یا ادیب مسعودی میباشد از قول این شخص در صفحه ۶۸ زمانه آمده است که :"این اواخر که در فرقه بودم راپرت مسلمانان اغفال شده ای را که محفل برای تثبیت بهائیگری در آنان ه دست من می داد به گروه های اسلامی که با بهائیان مبارزه می کردند می دادم و آنان روی اغفال شدگان کار کرده و آن ها را به اسلام بر می گرداندند" آیا اگر چنین شخصی با این عقیده وارد مجامع اسلامی می شد و با ماسک مسلمانی ، اشخا صی که از مذاهب دیگر به اسلام می گرویدند را شناسایی می کرد و آنها را از اسلام روگردان می کرد با چنین شخصی چه رفتاری می کردید ؟ به این رفتار چه نامی می دهید؟ تزویر، ریا ، فریبکاری ، جاسوسی یا …اصلا" آیا چنین شخصی با چنین تفکری از اول اعتقادی به دیانت بهائی داشته که حالا از این دیانت بر گشته باشد؟ از" صبحی " نیز نام می برید از قول وی مینویسید:"اشتیاق بسیاری که صبحی به دیدار با عبدالبهاء داشت پس از نخستین دیدار وی با افندی به جای شدت یافتن سردی پذیرفت به قول خودش چون آنچه را از قبل شنیده و قطع کرده بودم ندیدم کمی افسرده شدم و مثل اینکه نمی خواستم باور کنم این کس است. چندی از اقامت صبحی در حیفا نگذشت که عباس افندی او را به عنوان منشی و کاتب مخصوص خود برگزید"( ص۶۷ زمانه) وقتی شخصی بی هیچ انگیزه و ایمانی خود رابهائی می داند یاد گفته صادق هدایت در مورد وی میافتم که می گوید : (نامه ای به حسن شهید نورایی )
" از اخبار قابل توجه اینکه یکی دو هفتهاست نمیدانم با اشاره مقامات صلاحیت دار و یا ابتکار شخصی است که آقای صبحی با تمام وقاحت … و دریدگی بی سابقه ای مشغول تبلیغات ضد حقیر شدهاست . پهلوی هر کس مینشیند از خیانت به آزادیخواهی و بیسوادی و مخصوصا انحطاط اخلاقی من دُرفشانی میکند و به طور خلاصه دشمن نمره یک میهنش را پیدا کردهاست و حتی قدمی فراتر گذاشته برای من پیش آخوندها مایه گرفته و ضمنا بدون اجازه من قسمتهایی از مقدمهٔ رباعیات خیام را از رادیو دادهاست بخوانند. البته از سابقهٔ شکرآب اطلاع دارید. لابد منتظر بوده من بروم و به دست و پایش بیافتم. عیبش اینجاست که من حوصله ندارم با او هم دهن بشوم و گر نه مطالب بسیار از دزدی و کثافتکاریهای او دارم که بگویم. البته به این وسیله خودش را معرفی میکند و موجودی است مال میهنش. کسی که ده سال به پول عبدالبهاء معلق زده و آن طور نمک به حرامی کرد جای تعجب نیست بعد از آنکه من او را توی رادیو چپاندم، قصه بهش دادم و کتابش را تصحیح کردم و پامنبری اورنگ و شریعت سنگلجی را به چند نفر معرفی کردم، حالا خودش را گم کرده و یک پا مدعی خودمان بشود. قیآور است اما از اتفاقات بسیار معمولی اینجاست.»
الحق والانصاف ، هدایت خوب می شناخت یار قدیم را زیرا شخصی که از ابتدا ایمانی نداشته باشد و فقط بخاطر پول خودش را بهائی و به حضرت عبدالبهاء نزدیک کرده باشد چنین شخصی وقتی منبع ما لی اش قطع شود به ماهیت اصلی اش برمی گردد وبا نوشتن ردیه بر علیه دیانت بهائی دوباره از این طریق برای خودش کار و کسبی جدید راه می اندازد . بلی نویسنده محترم ، صبحی را نیز نمی توان بهائی دانست که حا ل به عنوان از بهائیت برگشته معرفی کنیم البته اینطور اشخاص به دامن اسلام هم برنگشته اند بلکه به دامن پول برگشته اند.
۴)نویسنده دیگری به معرفی سایت بهائی پژوهی پرداخته وآن را"قوی ترین پایگاه در زمینه معرفی ماهیت بهائیت" می نامد سپس ادامه می دهد بهائیان بارها از گردانندگان سایت مزبور در مناظرات علمی و کلامی "شکست خورده اند" و در دنباله مطلب می نویسد تشکیلات بهائی از راه اندازی این سایت وحشتزده شده و با توطئه سکوت با آن مقابله می کنند چرا که می دانند با مراجعه جوانان بهائی به این پایگاه ، تبلیغات آنان نقش بر آب می شود…اولا" چقدر جالبست که قویترین پایگاه در معرفی یک دیانت ، خودش یکی از سایتهایی است که همانطور که نویسنده نوشته بر علیه دین بهائی مطلب چاپ می کند تا معرفی واقعی این دیانت آسمانی . نویسنده گرامی این مطلب که ظاهرا" اینترنت باز هم هستند حتما" سایتها و وبلاگهایی را دیده اند که با پیشوند یا پسوند "اسلام" مطالبی علیه این دیانت مقدس چاپ می کنند پس همانطورکه هرگاه کسی بخواهد در مورد آئین اسلام تحقیق کند باید به سایتهای اسلامی مراجعه کند نه به سایتها و وبلاگهای مذکور، مطمئن باشید کسی هم که بخواهد در مورد دیانت بهائی تحقیق کند به سایتهای بهائی مراجعه می کند نه به سایت بهائی پژوهی شما. ثانیا" : در مناظرات علمی و کلامی، کلمه " شکست " سخنی نا بجاست زیرا که وقتی دو نفر گفتگو می کنند می خواهند از هم مطلب یاد بگیرند نه آنکه همدیگر را به زعم ایشان " پایگاه " هم را شکست دهند و خراب کنند اگر نویسنده محترم سر جنگ و دشمنی با بهائیان دارند و تشکیل پایگاه دادند و می خواهند شکست دهند بهتر است بدانند بهائیان با ایشان و همفکرانشان به هیچ وجه دشمنی ندارند که بخواهند بر آنها غلبه کنند یا شکستشان دهند و فقط هدفشان گفتگو با ایشان و پاسخ دادن به پرسشها و اتهامات ایشان است اما متاسفانه همه سایتهای بهائی فیلتر شده و کسی را امکان دسترسی به آنها نیست به این می گویند مونولوگ نه دیالوگ- ثالثا" ظاهرا" آن کس که وحشت زده شده ، بهائیان نیستند بلکه شما دوستان گرامی هستید که شروع به چاپ ویژه نامه هایی علیه دیانت بهائی نموده، سایتهای بهائی را فیلتر کرده و برنامه های تلویزیونی بر علیه دیانت بهائی تهیه می کنید. بهائیان " سکوت " نکرده اند بلکه شما جایی برای ابراز عقیده شان نگذاشته اید حتی وبلاگهای شخصی بهائیان را فیلتر کرده اید. در خاتمه باید خاطرتان را آسوده کنم که مطمئن باشید همه جوانان بهائی سایت بهائی پژوهی شما را می شناسند و در صورت لزوم بدان مراجعه می کنند ولی متاسفانه شرایط یکسان نیست و علاقمندان به تحقیق در مورد دیانت بهائی برای یک کلمه دانستن در این مورد باید از انواع فیلترها بگذرند.
انتهی