عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری!

عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری!

چند روز پیش مشغول مطالعهء کتاب مکالمات کنفوسیوس، ترجمهء مرحوم کاظم‌زادهء ایرانشهر (طبع۱۳۳۴ در طهران) بودم و به این عبارت رسیدم که کنفوسیوس می‌گوید، "مرد آزاده کامل و دریادل است، ولی مرد عامی کوتاه‌نظر است و هنوز کامل نیست.  به وسیلهء همین بلندنظری و فراخی افق باطن، طینت آزاده‌اش او را از طینت ناکامل مرد عامی جدا می‌سازد.  آرزوهای وی همه نوع بشر را در بر می‌گیرد و شامل همهء افراد می‌باشد.  امّا دایرهء فکری مرد عامی محدود است و نمی‌تواند بیرون از افق تنگ فرقه و خانوادهء خود قدم بگذارد".

از قضای روزگار در همان اوقات مقالهء ایرنا را با عنوانی بسیار مستهجن خواندم و دیدم که کنفوسیوس به چه زیبایی پیروان حق را از کسانی که مدّعی پیروی از حق هستند و در واقع مسلمان‌‎نما هستند جدا کرده است.  ایرنا بهائیان را به حمایت از هم‌جنس‌‎بازان متّهم و به چند مقاله و سخنرانی و یکی دو دستخطّ معهد اعلی استناد کرده است.  حمایت انجمن هم‌جنس‌بازان از بهائیان را دالّ بر گرایش بهائیان به چنین عمل نازیبایی دانسته و قلم‎فرسایی کرده و برای آن که مقاله‌اش را علمی نشان دهد از یکی از فلاسفه هم نقل قولی فرموده است.

بنده به چند دلیل قصد نداشتم اصلاً در این میدان وارد شوم: ۱) چنین اتّهاماتی ابداً لایق اعتنا نبوده و نیست چه که کذب بودن آن برای هر خوانندهء منصفی اظهر من الشّمس فی وسط السّماء است؛ ۲) نویسنده فقط در صدد وارونه جلوه داده منویات بهائیان است تا که شاید به ترتیبی بر آنها ضربه‌ای وارد آوَرَد و مردمان را از تحقیق در امر بهائی و گرویدن به آن ممانعت نماید؛ ۳) به این اتّهام بارها جواب داده شده و چون جواب دادن به این ترّهات همچون کوبیدن آب در هاون است، لهذا دیگربار جواب دادن عملی بیهوده است؛ ۴) وارد شدن در این مقوله لاجرم مستلزم بیان بعضی شواهد و دلائل نقضی است که سبب رسوایی بعضی نفوسی می‎شود که خود را پشت پردهء تقوا پنهان کرده‌اند؛ ۵) نویسنده گمان می‌برد که طریق تحریک اهل بهاء را یافته که مبحثی را مطرح کند و ما جواب دهیم و این سیر را تا بی‌نهایت ادامه دهد، آبروی خویش ببَرَد و ما را زحمتِ جوابگویی دهد و به قول شاعر "عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری."

امّا، چون سخن کنفوسیوس را دیدم، دریغ دیدم که خوانندگان را با این سخن نغز این فرزانهء باستانی مواجه نسازم و آن را به یادشان نیاورم.  ابتدا به چند نکته دربارهء این عمل شنیع، که آن را جز بیماری و مرضی علاج‎پذیر نمی‌دانیم، و حرمت آن در امر بهائی سخن بگویم و سپس چند سؤال از جناب نویسنده دارم که امیدوارم سبب تکدّر خاطر ایشان نشود و در کمال بردباری جواب بگویند.

۱-  در امر بهائی عمل هم‌جنس‌بازی آنقدر شنیع و حرمت آن آنقدر مؤکّد است که احدی را یارای آن نیست که تهمت هواداری از هم‌جنس‌بازان را بر بهائیان وارد بداند.  این عمل آنقدر زشت و نکوهیده است که حضرت بهاءالله در بند ۱۰۷ کتاب اقدس اظهار حیا می‌کنند که اصلاً نامی از آن به میان بیاورند و مرتکب آن را سرگردان در بیابان شهوات ذکر می‌کنند و با عبارت "لاترتکبوا ما نُهِیْـتـُـمْ عنه فی اللّوح" هر فردی را از ارتکاب آن منع می‌فرمایند.  در لوح دیگری حرمت آن را با "قد حرّم علیک الزّنا و اللّواط" (گنجینه حدود و احکام، ص۳۳۸) اعلام و به دو نکته مؤکّد فرموده‌اند: ۱) کسانی که خود را بهائی می‌نامند برای تطهیر عالم از کثافت هوس و هوی خلق شده‌اند؛ ۲) کسی که خودش را به حق نسبت دهد و این عمل شیطانی را مرتکب شود بهائی نیست: "انّه لیس منّی".

۲-  کسی که مرتکب چنین عملی می‌شود، از لحاظ روانشناسی یا روانپزشکی نوعی بیمار محسوب می‌شود.  امّا همانطور که هر بیماری شخصاً مسئول است به پزشک معالج مراجعه نماید، در اینجا نیز همین اصل در امر بهائی برقرار است.  وقتی یکی از بهائیان کانادا به این عمل مبادرت ورزید و گزارش وی به حضور حضرت ولی امرالله تقدیم شد، در جواب فرمودند، " در خصوص موضوعی که در مورد یکی از آحاد احبّاء که به‌نظر می‌رسد در حدّ فاحشی به امر لواط مشغول است، از هیکل مبارک سؤال گردید؛ …]فرمودند[ باید توجّه این فرد را به این نکته جلب کرد که حضرت بهاءالله چنین اعمالی را تقبیح فرموده‌اند و او باید طرز سلوک خود را اصلاح کند، در صورت لزوم با اطبّاء مشورت نماید و سعی کند بر این درد و مصیبتی که باعث تباهی خود او و مضرّ به مصالح امریه است، فائق آید. اگر بعد از یک دورهء مهلت مشروط، پیشرفتی مشاهده نکنید، باید از او سلب حقّ رأی شود. (مکتوب محرّره از طرف حضرت ولی امرالله به محفل روحانی ملّی کانادا مندرج در صفحه ۳۹ Messages to Canada  / انوار هدایت، شمارهء ۱۸۵).  در این مورد به شماره‌های ۱۲۲۲ و ۱۲۲۳ همان مأخذ مراجعه نمایید.

۳-  همانطور که در کلام کنفوسیوس آمده است، انسان آزاده کسی است که آرزوهای وی همهء نوع بشر را فرا گیرد نه آن که در محدودهء فرقهء خود دست و پا زند.  امر بهائی می‌گوید همه حق دارند از طریق وصول به حق و عرفان مظهر ظهور بهره‌مند شوند ولو آن که بیمار باشند.  باید این بیماری را معالجه کرد.  بیت‌العدل اعظم در ۱۴ مارس ۱۹۷۳ (انوار هدایت، شمارهء ۱۲۲۵) به یکی از احبّاء می‌فرمایند، "موضوع بسیار مهم نباید این باشد که آیا مرتکب عمل هم‌جنس‌بازی می‌تواند بهائی شود یا خیر؛ بلکه مطلب مهم این است که او پس از بهائی شدن با اتّکاء به معرفتی که نسبت به تعالیم مبارکه می‌یابد و اعتماد به تأییدات الهیّه قادر باشد بر مشکل خود غلبه نماید."  یعنی این حق را برای او قائل می‌شوند که به معرفت مظهر ظهور زمان خود نائل گردد و چون مظهر ظهور برای اصلاح عالم و تطهیر امم ظهور فرموده در ظلّ تعالیم وی از جمیع آلودگی‌ها رهایی یابد.

۴-  رحمت پروردگار وسیع است و همه را در بر می‌گیرد و به نوعی هدایت می‎فرماید تا به او نزدیک شوند.  حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند، "نوع انسان جمیعاً در ظلّ رحمت پروردگار است.  نهایت، بعضی ناقص هستند باید اکمال گردند؛ جاهل هستند باید تعلیم یابند؛ مریض هستند باید معالجه شوند؛ خوابند باید بیدار گردند.  طفل را نباید مبغوض داشت که چرا طفلی؛ باید او را تربیت نمود.  مریض را نباید مبغوض داشت که چرا ناخوشی؛ باید نهایت رحمت و محبّت به او داشت" (خطابات مبارکه، ج۲، ص۱۴۶).  بنابراین، بهائیان رحمت خداوند را از هیچ بنی نوع بشری دریغ نمی‌نمایند؛ امّا سعی دارند مرتکب معاصی را به ترک عادات پست خود هدایت نمایند تا مشمول رحمت الهی گردد.

۵-  دایرهء فکری بهائیان محدود نیست؛ فقط به خود و خانوادهء خود نمی‌اندیشند.  محبّت آنها به اهل عالم است و تمام سعی و تلاش آنها، علیرغم تمام مخالفت‌های نفوس عامی که به قول کنفوسیوس "محدود است و نمی‎تواند بیرون از افق تنگ فرقهء خود قدم گذارد"، این است که همه راه حق را بیابند و به سوی او قدم گذارند.  افرادی که تمایل به جنس موافق یافته‌اند، خلاف طبیعت خویش عمل کرده‌اند و این عمل جاهلانه صورت گرفته است.  لهذا باید او را آگاه کرد.  در کمال ملایمت به او یادآور شد که مقام و منزلت انسانی او فراتر از این است که خود را به اینگونه اعمال بیالاید.  امّا بیان این نکته اگر به ضرب شمشیر و شلاّق باشد مؤثّر نخواهد بود؛ چه که، "لسان شفقت جذّاب قلوب است و مائدهء روح و مانند افق است از برای اشراق آفتاب حکمت و دانایی" (امر و خلق، ج۳، ص۲۱۱).  در واقع همین لسان شفقت می‌تواند مرتکب معاصی را به حکمت و دانایی برساند امّا طریق خشونت ابداً قادر نیست.

چند سؤال مختصر

ابتدا این نکته را مطرح نمایم که طرح این چند سؤال نه از جهت اتیان شواهد نقضی است؛ بلکه صرفاً مایلم جناب نویسندهء ایرنا قدری به تفکّر وادار شوند و قلم را بی‌پروا در عرصهء کاغذ جولان ندهند و سبب افشاء ناآگاهی خود و ایجاد زحمت برای ما نشوند:

۱-  بنده چند سالی را به علّت اعتقاد به امر بهائی (که در حکم بنده نیز تصریحاً ذکر شده) در زندان به سر بردم.  بسیاری بودند که در کنار اعتیاد به جرم "مفعول" بودن یا "لواط کردن"، یا صرفاً به همین اتّهام، در آنجا زندانی بودند و گاهی شلاّق هم می‌خوردند.  امّا به مسلمان بودن خود نیز معترف بودند.  در هیچ زندانی هیچ بهائی به این جرم محبوس نیست و در هیچ موردی چنین اتّهامی به هیچ فرد بهائی وارد نشده است.  حال سؤال این است که چرا تمام مرتکبین این عمل شنیع مسلمان هستند و ابداً هیچکدام بهائی نیستند؟

۲-  همانطور که در بیانات حضرت بهاءالله و حضرت ولی امرالله (که در سطور فوق آورده شد) مشاهده می‌کنید، هم‌جنس‌بازی شدیداً حرام شده و مرتکب آن از حقوق اداری جامعهء بهائی محروم می‌شود.  امّا چرا در قرآن یک آیه هم در این مورد وجود ندارد؟

۳-  چرا در جمهوری اسلامی به جای تلاش برای معالجهء بیمارانی که مبتلا به این فعل شنیع هستند، آنها را سنگسار می‌کنید یا به زندان می‌اندازید؟  چرا وسائل معالجهء آنها را فراهم نمی‌کنید و در طریق ارشاد آنها (البتّه به لسان ملایم نه ضرب شلاق و شمشیر) قدم بر نمی‌دارید؟

۴-  چرا خود را محقّ می‌دانید که جمیع افراد بشر، به جز پیروان فرقهء شیعه، را محروم از فضل حق بدانید و خود را امّت مرحومه و امّت ناجیه به شمار آورید؟  چه بسا از همان هم‌جنس‌بازی که شما او را مطرود و محروم و مقهور می‌دانید، عملی برای رضای خدا سر زده باشد که به جمیع شما ارجحیت داشته باشد.  شما که قاضی اعمال مردمان نیستید و بر کرسی داوری خدایی هم تکیّه نزده‌اید.  شاید همان عملی که موجب رضای الهی بوده، آن هم‌جنس‌باز را مشمول رحمت خدا قرار داده او را به راه حق و حقیقت سوق دهد و از این بیماری خلاصی بخشد و شما را همچنان در این بیماری که همه را به نظر تحقیر می‌نگرید نگه دارد و در یوم‌الجزا هم در ورطهء هولناکی اندازد که رهایی از آن برایتان ممکن نباشد.

۵-  چرا سعی نمی‌کنید آزاده و دریادل باشید و از بلندنظری و فراخی افق باطن (کلام کنفوسیوس) برخوردار گردید؟  اگر چنین کنید وسعت رحمت الهی را خواهید دید که میل ندارد احدی محروم بماند.

Comments are closed.