بهائی یا مسلمان؛ مساله دین است!؟
با نگاه به تاریخ زندگانی بشر در خواهیم یافت که اصولاً و عموماً آنچه که باعث جنگ و خونریزی به دلایل مذهبی و دینی شده است، صرفاً به برداشت سطحی انسان ها از مفاهیم عمیق موجود در کتب آسمانی باز می گردد. فی المثل چگونه است که شخصی احکام دیانت خود را اجرا نمی نماید، تعالیمش را نادیده می گیرد، امّا اگر انتقادی از طرف سایرین نسبت به دین و مذهب خود ببیند، واکنشی هیجانی، متعصّبانه و غیر عقلانی از خود بروز می دهد؟
حکایت تلخی می باشد، و تلخ تر آنکه این حکایت همواره بوی واقعیّت داده است! و امروز نیز با گذشت قرون متمادی و حتّی ورود به عصر پیشرفت های علمی و عقلی، بشر کماکان دچار همان نقیصهء دیرین است.
فی المثل در کشوری همچو ایران، که مردمی شریف و متمدّن را در خود جای داده است، تبعیضاتی ریشه ای و پایه ای علیه اقلیّت های دینی و مذهبی مشاهده می گردد. مثلا بهائیان ایرانی که بزرگترین اقلیّت مذهبی موجود در ایران محسوب می گردند، و از لحاظ همبستگی با ملّت شریف ایران همواره ثابت قدمی خویش را به اثبات رسانیدند، متاسفانه تحت عناوین دروغین و با بهانه های واهی و بی اساس، مورد هجوم دولتمردان به اصطلاح دیندار! قرار گرفته و آسایش و آرامش که طبیعی ترین حقّ زندگی هر انسانی می باشد، از زندگی ایشان سلب شده و رخت بر بسته است.
جالب است که مرکز جهانی دیانت بهائی در تازه ترین پیام خود خطاب به بهائیان ایرانی می فرمایند: " جای تاسف است که اهل افتراء بهائیان را مخالف و حتّی دشمن اسلام می شمرند. بدون شک شما(بهائیان) آماده اید که آثار بهائی را با این قبیل افراد در میان گذارید که در آن از اسلام به عنوان " شریعت مبارکهء غرّا " یاد می شود، حضرت محمّد(ص) را "سراج وهّاج نبوّت کبری"، "سرور کائنات" و " نیّر آفاق" که " به ارادهء الهی از افق حجاز اشراق نمود " وصف می نماید و از حضرت امیرالمومنین(ع) به "بدر منیر افلاک علم و معرفت" و "سلطان عرصهء علم و حکمت" یاد می کند. زیارت نامهء مخصوص سیّد الشهداء را که از قلم نفس شارع امر بهائی نازل شده با آنها زیارت کنید که در آن حضرت بهاءالله مقام آن حضرت را با القاب " فخر الشهداء " و " نیّر الانقطاع من افق سماء الابداع " می ستایند… "
سوالی که با مطالعهء مطالب فوق در ذهن هر انسانی ایجاد می شود، این است که : چگونه می باشد که علی رغم چنین ابراز ارادت و اظهار احترامی از سوی بهائیان خطاب به مسلمانان گرامی، باز هم شاهد برخوردهای غیر منصفانه و مغرضانه علیه پیروان دیانت الهی بهائی در ایران می باشیم؟ آیا مگر این گونه نیست که دیانت بهائی تنها دین آسمانی می باشد که مهر تائیدی بر دیانت اسلام زده است؟ و تمامی پیامبران پیش از خود را قبول داشته و به رسمیت می شناسد؟ پس چگونه است که دولتمردان به اسم "دین" هر چه می خواهند با شهروندان بهائی ایرانی خود می نمایند و هر گونه محبت و وفا را با عدوّت و جفا پاسخ می گویند؟ آیا واقعاً علّت تمامی این فشارها بر جامعهء بهائیان ایران، " تفاوت دینی" می باشد؟
مطمئناً پاسخ سوالات فوق چندان پیچیده و دشوار نمی باشند. کافی است بدانیم که بسیاری از دیگر شهروندان کشور نیز ( چه مسلمان و چه غیر مسلمان) از آسایش و آرامش طبیعی زندگی خود محروم می باشند. امّا آنچه که محرز است، دروغ بافی ها و حیله گری های حقیقت سیتزانی می باشد که نمی خواهند مردم صادق و بی آلایش کشورمان، با تعالیم و دیدگاه های متعالی دیانت بهائی آشنا شوند. این حقیقت ستیزان تصوّر می کنند که با خاموش نگه داشتن مردم، می توانند حقیقت را پنهان نمایند، ولی افسوس که نمی دانند نور حقیقت در تاریکی نمایان تر خواهد شد. ولی افسوس که نمی دانند بهائیان در تمام نقاط دنیا، برای تمامی عقاید و اندیشه ها( چه دینی و چه غیر دینی) ارزش و احترام قائلند و با رفتار و کردار خود این مهم را به اثبات رسانیده و می رسانند.
فی الحقیقه آنچه که دیانت بهائی از مردم شریف و متین ایران می خواهد، جستجوی منصفانه و به دور از تقلید کورکورانه جهت قضاوت پیرامون هر نظر و عقیده ای می باشد. مطمئناً دیانت مقدس اسلام، آنقدر از برادری و برابری سخن فرموده که دیگر بر هیچ مسلمان معتقدی پوشیده نیست که انسانیت انسانها هیچ حدّ و مرزی نمی شناسد، ولو آنکه این محدوده، یک مرز دینی و مذهبی باشد. و بهائیان ایرانی نیز در صدد هستند تا همچون دو قرن گذشته، به هموطنان مسلمان و غیر مسلمان خویش بنمایند که هدفشان ترویج محبّت و انسانیت است و نه هیچ چیز دیگر، چرا که ادیان الهی از برای تقرّب عالم و عالمیان آمده اند و نه از برای تخریب جهان و جهانیان.
در پایان به جا می باشد که یک بار دیگر به سوال شاید ساده ولی عمیق زیر، ابتدا در ذهن خود و سپس در منش خویش پاسخ گوئیم:
بهائی یا مسلمان؛ مساله دین است؟!