جناب اعلمی و مسئله احتجاج با مروجان بهائیت(۲)

 

کوشا

      جناب اعلمی و مسئله احتجاج با مروجان بهائیت(۲)

    سؤال دوم آیا ادعای الوهیت بهاءالله صحیح است؟

جهت روشن شدن مطلب موضوع را بدین صورت بیان می‌کنیم که منظور از ادعای الوهیت چیست ؟

۱- اگرمنظور از ادعای الوهیت این است که خدای غیب وجود ندارد و او را منکر باشیم بهیجوجه مورد پذیرش اهل بهاءو آئین بهائی نیست و صریحاً این ادعا را دین بهائی و اهل بهاء رد می‌کنند چنانچه حضرت بهاءالله در این مورد فرموده‌اند « من المشرکین من قال انه انکر الغیب قل صه لسانک یا ایها المشرک بالله  ان الغیب ینطق بهذا اللسان البدیع تشهد الذرات انه لا اله الا هو »(کتاب مبین ص۱۰۷)  یعنی بعضی از مشرکان می‌گویند بهاءالله منکر غیب منیع است چون خود را خدا خوانده به آنها بگویید زبانتان بریده باد ذات غیب به زبان من نطق می‌کند من چگونه می‌توانم  منکر او باشم» ملاحظه می‌فرمایید که حضرت بهاءالله درباره این گونه مفترین چنین نفرین فرموده‌اند و نیز در سوره الملوک فرموده‌اند<< منکم من قال ان هذاهوالذی ادعی فی نفسه ما ادعی والله هذا  لبهتان عظیم و مااناالا عبدامنت بالله وایاته ورسله و ملائکته و یشهدحینئذلسانی و قلبی وظاهروباطنی بانه هو الله لا اله الاهووماسواه مخلوق بامره ومنجعل بارادته لا اله الا هو الخالق الباعث المحیی الممیت … بعضی از مردمان می‌گویند که بهاءالله ادعای خدائی فرموده قسم بخدا این بهتان عظیمی است من  بنده او و مومن به رسولان و آیات او هستم و اینک لسان و قلب و ظاهر وباطن من شهادت می دهدباینکه جز او خدائی نیست وغیر خدا باراده او خلق شده است… و بالاخره حضرت شوقی اساس عقاید اهل بها را چنین تعلیم فرموده انده‌اند. «از جمله عقاید اساسیه اهل بهاء که باید همواره مورد توجه بوده بهیچوجه انحراف از ان حاصل نگردد انست که حضرت بهاءالله با انکه اشد ظهوراظا هر گشته یکی از مظاهر الهیه ایست که با حقیقت غیبیه ذات الوهیت بکلی متفاوت و متمایز است.دور بهائی ص۳۱)

و حضرت باب نیز فرموده : قائلین به وحدت وجود مشرکند بشهادت خود وجود لاجل آنکه وحدتی که اثبات می‌کنند فرع وجود اثنین است.(صحیفه عدلیه، ص ۱۶)

دوم : اگر مراد از ادعای الوهیت این است که بهاءالله در مقامی بالاتر از انسانها و مادون ذات حق که غیب منیع است واقع است این ادعا صحیح است و حضرت بهاءالله این ادعا را فرموده‌اند از این جهت که در کتب مقدسه اعم از تورات، انجیل و قرآن آیات متعددی ذکر شده که روزی خداوند خواهد آمد (مطففین ۴ ـ فجر۲۲)ایام الله خواهد آمد (ابراهیم آیه ۵ ـ جاثیه ۱۴) خدا را ملاقات خواهید کرد (بقره ۴۶، انعام ۱۵۴ ، رعد آیه ۳، کهف آیه ۱۱۰، عنکبوت آیه ۵، روم آیه ۸) مردمان به سوی خدا نگاه خواهند کرد (قیامت ۲۳) بعضی از مردمان در آن روز از دیدار خدایشان در حجاب خواهند بود (مطففین ، ۱۵) در روز دیدار خدا به خداوند سوگند خواهند خورد (مجادله ، ۱۸) آیات لقاءالله و آمدن خداوند در روز قیامت بحدی مذکور و متحتم است که از حضرت رسول روایت شده که خداوند را مانند ماه شب چهارده ملاقات خواهید کرد  و از طرف دیگر حضرت بهاءالله می‌فرمایند که طبق این آیات آمدن خداوند و دیدار او حتمی است ولی آیا آمدن خداوند ظاهری است و یا دیدار او ممکن است . بحسب ظاهر منطقی و صحیح بنظر نمی رسد و از طرفی نیز همه موحدین اعتقاد به خدای غیب دارند ودر تبیین این تضاد است که حضرت بهاءالله بیان می‌فرماید که مراد از خداوند پیامبر عظیم الشأن اوست که در آینده خواهد آمد که آمدن او، آمدن خداست و دیدار با او دیدار با خداست و ملاقات او ملاقات خداست و غیر از این هم تعبیر منطقی نمی توان از این آیات داشته باشیم و از آنجا که خود مدعی این مقام هستند یعنی خود را موعود همه کتب سماوی اعلام فرموده‌اند چنانکه امده «قل انی انا المذکور بلسان الاشعیا و زین باسمی التوریه و الانجیل (دور بهائی ص ۱۵) و نیز فرموده انه هوالذی سمی فی التوراه بیهوه و فی الانجیل بروح الحق و فی الفرقان بالنبا العظیم (دوره ص ۱۴) و از این دیدگاه است که حضرت باب فرموده<<و انچه که در کتب سماویه ذکر لقاء او شده ذکر لقاءظاهر بظهور او است که مرادنقطه حقیقت که مشیت اولیه بوده و هست و انچه در قران ذکر لقاء الله و لقاء رب شده بحقیقت اولیه مراد لقاء رسول الله بوده وهست باب ۷ از واحد سوم>>  لذا حضرت بهاءالله در این مورد ادعای خدایی فرموده اند یعنی آن خدائی که در کتب مقدسه اعلان شده که خواهد آمد وهمه او را خواهند دید چنانچه فرموده :منهم من قال انه ادعی الالوهیه قل ای وربی هذا یوم الله و انه قد اتی و الملک صفا صفاو اخبر به الفرقان بقوله الملک یومئذلله و انه فی هذا الحین ینطق بالحق لا اله الا انا المقتد المتعالی الغفور الکریم …اما سمعتم ما انزلناه من قبل یوم یاتی ربک فانصفوا ولا تکونن من الغافلین ..کتاب مائده اسمانی جلد ۸ص۱۵۵)یعنی بعضی از مردم می گویند که بهاءالله ادعای الوهیت کرده بگو بلی قسم بخداوند  امروز یوم الله است(ایه قران) و خداوند امده است در حالیکه فرشتگان صف زده اند(ایه قران)وقران چنین  خبر داده است پادشاهی در این روز از ان خداوند است(ایه قران) ایا نشنیده اید انچه را که از قبل نازل کردیم روزی که خداوند می اید یا ایات خداوند می اید(ایه قران) انصاف دهید و غافل مباشید لذا حضرت شوقی فرموده‌ : مبادا نفوسی که بر اثر مطالعه آیات فوق در کیفیت ظهور حضرت بهاءالله تفکر و تعمق می‌نمایند ( جناب اعلمی و همفکرانش) به خطا رفته و مقصود شان را برخلاف حقیقت تعبیر کنند ذکر مقام الوهیت بر آن نفس اعظم و اطلاق جمیع اسما و صفات الهیه  بر آن ذات مکرم نباید به  هیچ وجه به خطا تفسیر شود و در فهم آن اشتباهی حاصل گردد زیرا بر طبق معتقدات اهل بها هیکل عنصری که جلوه گاه چنین ظهور مهیمنی است کاملاً از کینونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر متمایز است. (دوربهائی ص ۲۸ ، چاپ آلمان سال ۱۹۸۸ نشر سوم)

سئوال سوم

اهم اصول و اعتقادات بنیادین و ویژگی‌های مهم و بدیع بهائیت که این فرقه را از سایر ادیان و مذاهب ممتاز می‌کند چیست ؟

مزایای آئین بهائی نسبت به ادیان قبل و بخصوص اسلام را بررسی می‌کنیم.

۱-   در دین بهائی جهاد یعنی توسل به زور و خشونت جهت اشاعه و ترویج دین ممنوع بوده و هیچکس و هیچ مقامی حق این را ندارد که در این مورد حکمی و دستوری صادر کند و مردم را  به جان هم بیاندازد . تاریخ گذشته ادیان بویژه اسلام تجربه خوبی برای عالم بشریت است حضرت بهاءالله فرموده‌: حکم جهاد را از کتاب محو فرمودیم. (لوح دنیا)

۲-   حضرت بهاءالله برده‌داری را منع فرموده و خرید و فروش انسانها را ممنوع فرموده در حالی که در دیانت اسلام برده‌د‌اری ممنوع نبوده و حکمرانان اسلامی تا دوران حکومت قاجار به خرید و فروش انسانها مشغول بودند و حتی مادرکذائی امام زمان یعنی نرجس خاتون نیز برده ای بوده که به دستور امام علی النقی توسط بشر بن سلیمان خریداری شد در آیات قرآنی از بردگان بعنوان (ملک الیمین، عبد، رقبه) نام برده شده و در کتب حقوقی نیز فصلی در مورد برده‌داری و حقوق آن مندرج است که دانشجویان حقوق و طلبه‌ها در حوزه‌های اسلامی آن را می‌خوانند.

۳-   صلح جهانی هدف آیین بهائی است و میلیونها بهائی در سراسر جهان برای دستیابی به این هدف عالی تلاش می‌کنند. ولی اسلام نه تنها قدمی برای صلح جهانی برنداشته بلکه پیروانش در طول ۱۵ قرن روز به روز از این هدف انسانی دور شده و نه تنها با جهانیان در ستیز شدند بلکه خون سایرمسلمانان و همسایگانشان را بر زمین ریختند نزاع کشورهای اسلامی شاهد این مدعاست و از طرفی در احادیث اسلام گفته شده که امام زمان صلح را برقرار می‌کند معلوم می‌شود که نباید در ظل اسلام صلح  بر جهان سایه افکن باشد والا این وظیفه را به عهده رهبر آینده یعنی امام زمان نمی گذاشتند.

۴-   آزادی عقیده و فکر از جمله تعالیم حضرت بهاءالله است که هرکس مختار است که هر ایده و عقیده ای را برگزیند و رهبران جامعه حق دخالت در این مورد را ندارند ولی در اسلام از آزادی فکر و عقیده خبری نیست مسئله ارتداد شاهد زنده این مدعاست و آیات قرآنی موید آن است .

۵-   آزادی قلم نیز از جمله تعالیم حضرت بهاءالله است که هیچ نوع ممانعتی نباید در این مورد بکار آید و این آزادی قلم در اسلام وجود ندارد و رفتار و عمل کردن روحانیون در ۳۰ سال حکومت اسلامی موید این مطلب است .

۶-            تساوی حقوق زن و مرد از جمله مزایا و تعالیم دیانت بهائی است که در اکثر موارد حقوق زن و مرد مساوی است ولی در اسلام حقوق زن و مرد مساوی نیست و زن در اسلام یک کالامحسوب می شود که باعث فتنه وفساداست (نهج البلاغه خطبه۱۵۲) زنان به منزله زمین کشاورزی هستند که از برای مرد آفریده شده‌اند(بقره۲۲۳) به عبارت دیگر زن جهت ارضای غریزه جنسی مرد آفریده شده و بطور کلی زنان در اسلام از حقوق ذیل محرومند . ۱ـ زنان حق وکالت ندارند. ۲ـ زنان حق ولایت یا قیمومیت ندارند.  ۳ـ زنان حق ازدواج ندارند. ۴ـ زنان حق طلاق ندارند.  ۵ـ زنان حق جهاد ندارند.  ۶ـ زنان حق اجتهاد ندارند. ۷ـ زنان حق قضاوت ندارند، حق ادای اقامه ـ مشورت کردن ـ تشییع جنازه ـ وعظ ـ هجر ـ تادیب ـ تسلط و در موارد شهادت، شهادت دو زن برابر یک مرد است (بقره آیه ۲۸۲) زیرا زن ناقص العقل است نهج البلاغه  خطبه ۷۹) ارث  زن نصف ارث  مرد است( نساء آیه ۱۱) و دیه یا خون بهای  زن نصف خون بهای مرد است ولی در دو مورد حقوق زن با مرد در اسلام مساوی است یکی در مسئله جزای زانیه و دومی در جزای سرقت است. ولی در آیین بهائی در کلیه این امور زنان حق مساوی با مردان را دارند.

۷-   وحدت عالم انسانی هدف غائی آیین بهائی است یعنی تمامی انسانها از هر نژاد و جنس و مذهب و آیین و ملیت و قومیتی که باشند در مقابل قانون مساوی هستند و هیچ کدام را بر دیگر ارجحیتی نیست  مگر به استعداد و لیاقت و  توان فردی و نباید امتیازی بین دین دار و بی دین باشد همه بندگان یک خدا هستند و با هم مساوی و برابرند. البته بهائی سیتزان به غلط معنی  وحدت عالم انسانی را وحدت کلمه  تصور کرده و در سایتهای  خود، خود را مضحکه  عقلا نموده‌ و گفته اند که بلی در آئین بهائی نیز فرقه‌ها بوجود  آمده است و دل خوش کرده‌اند که یکی بهائی ارتدکسی است و دیگر بهائی میسن ریمی  آن  یکی طرفدار مانی است و آن دیگر از طرفدار فیجی کیاست ظهور اختلاف عقیده در بعضی از بهائیان را به فال نیک گرفته و شاد و دل خوش که آیین بهائی نیز فرقه فرقه شد ولی دریغ از  یک سند زنده که  بتوانند به جهانیان ارائه  دهند در همین ایران خودمان که برای هر کار جزیی باید فرمی را تکمیل کرد وتمامی فرم ها دارای ستون مذهب هستند تا حالا این بهائی ستیزان یک  مورد را نیافته اند که در این فرم ها در ستون دین و مذهب کلمه بیش و یا کم از بهائی نوشته شده باشد یعنی فردی را نمی توانند بیابند که در فرم خود مثلا در ستون دین نوشته باشد بهائی و در قسمت مذهب نوشته باشد بهائی ارتدکسی دریغ از یک سند زنده هرچند که بحث این مسئله در اینجا نبود ولی چون در تمامی سایت‌های بهائی ستیزان این دو مسئله را بهم آمیخته و قلب حقایق کرده‌اند این چند کلمه نیز نوشته شد.

۸-   در آئین بهائی رهبر فردی  بعنوان آیات الله و کشیش وجود ندارد برخلاف  تمامی ادیان که دارای رهبرفردی هستند ولی بجای آن در آیین بهائی طبق انتخابات رسمی مجموعه‌ای از افراد که به انتخاب عموم منتخب می‌شوند برای مدت یکسال بدون مزد و مواجب جامعه را اداره می‌کنند بدون اینکه در زندگی خصوصی افراد بخواهند دخالتی بکنند.

۹-   حضرت بهاءالله فرموده‌اند که دین و مذهب الهی از برای ایجاد محبت و اتحاد در جامعه است هر دینی که باعث کدورت و نزاع و اختلاف در جامعه باشد باید آن را کنار گذاشت ولی تاریخ ادیان گذشته نشان می‌دهد که روسای ادیان سلف قدرت و سلطه خود را در ایجاد نفاق و کدورت و تفرقه یافته‌اند.

۱۰- آئین بهائی ، یک دین و یک مذهب است ولی در سایر ادیان  فقط مذهب وجود دارد توضیح آنکه دین را پیامبران الهی وضع فرموده ولی مذاهب را علما و روسای ادیان بوجود آورده اند بعنوان مثال حضرت محمد دین اسلام را پایه‌گذاری فرمود ولی روسای اسلام این دین را به مذاهب مختلفه منشعب کردند از این جهت است که شیعه یا سنی فرقه و مذهبی از شریعت اسلام است ولی در آئین بهائی  یک دین و یک مذهب وجود دارد چنانچه در فرم‌هایی که ستون مذهب و دین دارند بهائیان در هر دو مورد کلمه بهائی را می‌نویسند و این نشان می‌دهد که آئین بهائی توسط حضرت بهاءالله بنیان گذاری شده و اینک نیز همان آئین برپاست در واقع تنها دینی که در جهان وجود دارد آئین  بهائی است و از ادیان گذشته جز نامی بجا نمانده است. مزایای آئین بهائی بی شمار است فعلاً  به همین چند نمونه بسنده می‌کنیم.

 جناب اعلمی در ادامه همین سئوال پرسیده‌اند: تا جایی که بهاءالله را وادار می‌کند  که اعراض کنندگان از بهائیت را چهارپایان خواند (نفوسی که از امر بدیع معرض‌اند از رداء  اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور) و ترجمه کرده‌اند که کسانی که از بهائیت روی گردانند پوشش نام و صفت انسانی از آنان فرود می‌افتد و همگی در روز قیامت در پیشگاه خداوندی به صورت حیوانات چهارپا محشور و مذکور خواهند بود. و در پاورقی نوشته‌اند: در کتاب اقدس جز بهائیان را گمراه پنداشته.

          جناب اعلمی را کلمه بهائم و گمراه ناراحت کرده که چرا حضرت بهاءالله این افراد را گمراه خوانده و یا حیوان نامیده است البته ایشان فراموش کرده‌اند که علما و روسائشان از دین بهائی با نام فرقه ضاله نام می‌برند و حضرت محمد در سوره حمد غیرمومنان را والضالین نامیده جناب اعلمی ایا واژه های بهائم و گمراه از واژه های قرانی بهتر نیست بعنوان نمونه آیه (فاذا بعد الحق الا الضلال یونس ۳۲) و یا آیه( اولئک کالانعام بل هم اضل اعراف ۱۷۹وسایر سور)آیه مبارکه( حمر مستنفره مدثر۵۰ )  که مخالفان اسلام به خرهای رمیده تشبیه شده و(اصحاب النار خالدین فیها) که تا ابدتحت شکنجه ومجازات خواهند بودایا از خواندن این القاب و مجازات منکران ناراحت نمی شوید خوب است که شما و سایر همفکرانتان بجای ایراد گرفتن از آثار  بهائی به فکر جوابگوئی مخالف اسلام باشید و لحظاتی را با خود خلوت کنید که  چرا حضرت محمد این همه القاب زشت را  به غیرمسلمانان داده است و یا آنان را تهدید  کرده که شما را لعن می‌کنم اگر ایمان نیاورید و یا سرهای شما را به عقب بر می‌گردانم و یا بصورت – خوک و بوزینه در می‌آورم (مائده ، ۶۵)ویاحضرت محمد غیر مومنان را به( شرالدواب انفال۲۲) تشبیه فرموده بلی جناب اعلمی دین بهائی کسانی را که خوی جنگجویی دارند و آنرا ترویج می‌کنند و به برتری نژادی  و عقیده اعتقاد دارند و برده‌داری انسانها را مجاز می‌دانند و آنان را استثمار می‌کنند و در حق انسانها ظلم روا می‌دارند و به تساوی حقوق انسانها اعتقاد ندارند انسان نمی داند زیرا بفرموده حضرت بهاءالله (نزاع و جدال شأن درندگان ارض بوده و خواهد بود و اعمال پسندیده شأن انسان) اعتقاد به آئین حضرت بهاءالله یعنی تقدیس همه نفوس انسانی که به راه و رسم انسانیت زندگی می‌کنند و غیر از این را ما انسان نمی نامیم. جناب اعلمی امر بدیع یعنی امر و دین الهی که خداوند در این عصر برای بشریت فرستاده و آن را برنامه زندگی همه انسانها قرار داده  ارزش انسان را در امور روحانی و ایمان راستین به خداوندمی داند کسانی که خداشناس نباشند و آئین الهی را نپذیرند راه راست را نیافته‌اند و گمراه هستند اگر غیر از این را اعتقاد دارید چرا آئین اسلام را پذیرفته‌اید و از آن حمایت می‌کنید طبق حدیث قدسی خداوند هدف از خلقت را عرفان و عبادت خود قرار داده و آیه( ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ذاریات۵۶) موید حدیث( خلقت الخلق لکی اعرف )است پس هدف از خلق انسانها شناخت حق است و کسانی که به این صفت انسانی مزین نشوند یعنی از  (ردای اسمیه و صفتیه) مبرا باشند مسلماً در نزد حق از بهائم محسوب خواهند شد زیرا به کمال خود که شناخت حق است نرسیده و ناقص مانده‌اند و برای اطلاع بیشتر در این مورددوستان می توانند به مقاله، سایت بهائی پژوهی و حقیقت زدائی) از  راقم سطور در سایت نگاه مراجعه فرمایند.

سئوال چهارم

          قرآن می‌گوید و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین  لهم که امری ممدوح و منطقی است با توجه به اینکه سید علی محمد و میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله)  هر دو ایرانی بوده چرا کتابهای خود را به زبان عربی به نگارش درآورده‌اند.

          اولاً جناب اعلمی حضرت مسیح در فلسطین ظاهر شد ولی انجیلش به زبان یونانی نوشته شد نه زبان عبری و آرامی و اصلاً  انجیل کلمه یونانی است نه عبری و آرامی و اوستای حضرت زرتشت به زبان اوستائی نوشته شده که در مشرق و شمال شرقی ایران رواج داشته که با سنسکریت و پارسی باستان قرابت دارد در حالی که حضرت زرتشت در آذربایجان یا شمال غربی ایران قیام کرده و مردم را بسوی اهورا مزدا دعوت فرمود.

          ثانیاً مراد از قوم چه کسانی هستند براستی قوم حضرت موسی چه کسانی بودند مصریان که رشد و نموش در میان آنها بوده و یا اسرائیلیان که بعدازخروج از مصرچهل سال در بیابان با هم زندگی کردند  و یا قوم حضرت یوسف کلدانیان بودند و یا مصریان که دوران بالندگی و رشد و نموش در میان آنها بوده ویاحضرت لوط که از اهالی اورکلده در بین النهرین  بوده ولی در شهر سدوم واقع در فلسطین ساکن شدواهالی انجا را خداوند قوم لوط نامیده است حضرت بهاءالله نیز هر چند ایرانی بودند ولی چهل سال درکشورهای عربی در تبعید بود در میان اعراب زندگی کرد ودر میان انهااثار خود را نازل فرمودندواز دنیا رفت

ثالثا     جناب اعلمی آیا آیه قرآنی (ان کنتم فی ریب ممانزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله بقره۲۳) را تلاوت کرده‌ای آیا پیام این آیه را می‌دانی که از همه عالمان و دانشمندان دعوت می‌کندکه مانند قرآن آیاتی بنویسند  براستی مدعیان ،آثار خود را به چه زبانی باید بنویسند که بتوان تشخیص داد که مانند قرآن است ،آیا جز  به زبان عربی ممکن است که بتوان اتیان نمود مسلماً ممکن نیست منطقاً باید به خط و زبان عربی باید اتیان به قرآن کرد تا مشخص شود که آثار جدید مشابه آیات قرآن است یا نه در همین راستا بوده که حضرت باب و حضرت بهاءالله با نزول آثار  به زبان عربی اثبات فرمودند که اتیان به مثل قرآن کرده اند و از این جهت بوده که مومنین اولیه از لحاظ مشابهت عجیب آیات حضرت باب به آیات قرآنی امر آن حضرت پذیرفته و به او مومن شدند زیرا احساس کردند که هر دو کتاب از جانب حق نازل شده است و عنوان قرآن جدید در آن زمان زبانزد خاص و عام بود. علاقه‌مندان جهت اطلاع بیشتر به مقاله (چرا آثار بابی و بهائی به زبان عربی نازل شده) از راقم سطور در سایت نگاه مراجعه فرمایندالبته تنفر مسلمان از زبان عربی که زبان قرآن است جای تامل دارد بجای تشکرو قدر دانی از اینکه پیامبر دیگری نیز به زبان عربی کتاب نوشته و زبان قرآن را تایید کرده و اهمیت آن را برای سایر مردمان گوشزد کرده زبان به اعراض و اعتراض گشوده‌اند.

    ادامه دارد

Comments are closed.