روش شناسی بهائی ستیزی: خشونت، شوک و تولید شِبه ِتاریخ

روش شناسی بهائی ستیزی: خشونت، شوک و تولید شِبه ِتاریخ  

کاویان صادق زاده میلانی

 

 

ما با اِعمال فشار شما را از درون خالی می کنیم، و سپس شما را با خودمان پر می کنیم.

  ۱۹۸۴  جرج ارول[۱]

 

آنهایی که چوب در دست به جان دیگران افتاده اند معمولا مایلند که تاریخ را فراموش کنند و وقعی به تاریخ نمی گذارند. اما آنهایی که ضربه های چوب بر اندامشان وارد می شود ناچار به تاریخ پناه می برند و از آن درس می گیرند.

  نوام چامسکی[۲]

 

 

خشونت، شوک و گسیختگی زمان و مکان بعنوان روش بهائی ستیزان

 

سلامت جسمی و روانی آدمی در چارچوب زندگی مادّی آن نیازمند به تماس و درک محیط انسان در دو بردار زمان و مکان است. از اینروست که یکی از ابزارهای نظامهای استیلاگر و تمامیت خواه در نابود کردن مخالفان و زیر پا گذاردن گفتمانهای مدنی دور کردن حسّ آدمی از محیط پیرامون و درهم ریختن چارچوب شناختۀ شده زمان و مکان است. نمونۀ شناخته شدۀ این واقعیت آزمایشهای غیرانسانی و غیر اخلاقی دکتر ایون کمِرون در دهۀ ۱۹۶۰ در دانشگاه مک گیل است. او درچارچوب کذایی علمی (و به بهانۀ آزمون در روانشناسی و روان پزشکی) برای دست یافتن به روشی تازه در شستشوی مغزی مراجعان بی گناه و بی خبر از همه جا به را به آزمایشهای پلیدی که با درهم ریختن احساس زمان و درک مکان و وارد کردن شوک بلند و کوتاه به شوربختان زیر مطالعه وادار ساخت. زیربنای فکر غیر انسانی کمِرون این بود که با وارد کردن شوکهای برقی زیاد و محروم کردن شخص از حسّ زمان و مکان لوح ضمیر انسان را می توان پاک کرد و روی تابلوی سفیدی که باقی می ماند می توان دلخواه آزمایشگر را ثبت کرد.[۳]

 

 

 نتیجۀ تحقیقات شوم کمِرون روش مورد علاقۀ شکنجه گران دهۀ بعد شد و همین شگردها در شیلی ِ پینوشه و قدرتمندان نظامی ِ آرژانتین و برزیل در حکومت زور و اختناق و در راه سرکوب اندیشۀ آزاد و مردمسالاری به کار گرفته شد. از واقعیتهای تاریک عصر حاضر یکی این است که تحقیقات غیراخلاقی دکتر کمِرون زیر بنای روش برخورد بهائی ستیزان نهادینه در نظام با جامعۀ بهائی شده است. سرکوب آزادیخواهان شیلی و کودتای ۱۹۷۳ و قتل سالوادر آلنده به بهائۀ واهی مبارزه با سوسیالیزم و جلوگیری از توسعۀ کمونیسم بود (گرچۀ هدف نهایی و غایی آن تولید آزمایشگاهی برای یک باور نظری اثبات نشده یعنی اقتصاد سرمایه داری افراطی و کم رنگ کردن نقش دولتها در برقراری برابری اجتماعی در راستای تثبیت منافع اقتصادی گروهی کوچک بود) و سرکوب بهائیان ایران به بهانه های ساختگی دفاع از اسلام ناب و مبارزه با امپریالیزم (ولی در اصل به منظور جلوگیری از آشنایی مردم با دین بهائی وآموزه های آن و ادامۀ استیلا و هژمونی دکانداران دینی بر مردم ایران و تثبیت تئوری اثبات نشدۀ دیگری بنام ولایت فقیه) است.

 

در مقاله ای که کمِرون در سال ۱۹۶۰ منتشر کرد میآورد که دو اصل مهم به انسان توان درک "زمان و مکان" یعنی هویت فیزیکی خویش را می دهد: یکی حسّهای پنجگانه و دیگری حافظه انسان. کمِرون با شوک حافظه و خاطرات را درهم می شکست و پاک می کرد و با منزوی کردن قربانیان در کمدهای ایزوله ساز حسّ های پنج گانه را ضعیف می ساخت. سپس با وارد آوردن ضربۀ غیر منتظره مانند شوک برقی یا نور شدید یا تزریق مواد محرّک به ناگاه حسّهای گوناگونی را تحریک می کرد. با محروم کردن زندانی از بینایی با بستن چشم، یا کشیدن نقاب و روکش بر سر برای زمانهای دراز، و با بستن مقوا بر دست و محروم کردن از لمس زندانی پینوشه کم کم هویت خود را از دست می داد و روان و فکرش کم سوء می شد تا در زیر بازجویی و در برابر شوک برقی و انداختن سگ وحشی بر قربانی قابل القاء باشد. روش بهائی ستیزان نیز جز این نیست. محرومیتهای فراوان بهائیان از حضور در جامعۀ مدنی و کوشش در به حاشیه راندن بهائیان نیز کوششی در منزوی کردن جامعۀ مظلوم بهائی است. در پی آن خشونت، اِرعاب، بازداشت به دلایل ساختگی، دادگاه های فرمایشی، قتل، پرتاب نارنجک به مطب دکتر، ریختن بنزین بر سر رهگذر بهائی و آتش زدن او، پروپاگاند روزانه در نشریات رسمی، آزار کودکان در مدرسه، ربودن جمعی ِ بهائیان و سر به نیست کردن آنان به طرزی مخفی، پرتاب جوان بهائی از کوه، محرومیت از تحصیل، اخراج از کار و اعدام بی گناهان چون شوک برقی پینوشه و کمِرون یک هدف را دنبال می کند: ایجاد فضائی از وحشت و سست کردن باورهای دینی و هویت مدنی شهروندان. محرومیتهای فراوان بهائیان از حضور در جامعۀ مدنی و کوشش در به حاشیه راندن بهائیان نیز کوششی در منزوی کردن جامعۀ مظلوم بهائی است.همانطور که پینوشه با محروم کردن زندانی از بینایی با بستن چشم، یا کشیدن نقاب و روکش بر سر برای زمانهای دراز، و با بستن مقوا بر دست و محروم کردن از حسّ لمس زندانی پینوشه کم کم هویت خود را از دست می داد و روان و فکرش کم سوء می شد تا در زیر بازجویی و در برابر شوک برقی و انداختن سگ وحشی بر قربانی قابل القاء باشد. بهائی ستیزان نیز با منزوی کردن بهائیان از جامعۀ مدنی و وارد کردن شوکهایی بی وقفه و پی در پی نظیر آنچه گفته شد مشغول به جنایاتی مشابه ولی در سطح کلان هستند. 

 

نباید از روشهای تخریب روان و متلاشی کردن شخصیت با گسستن بردارهای زمان و مکان ناگفته گذشت. شکنجه گران با نگاه داشتن قربانیان در زیر نقاب و با نگاه داشتن آنان در تاریکی گذشت زمان و تشخیص مکان را بر قربانیان دشوار می ساختند. ناآگاهی از محیط پیرامون و چارچوب زمان از جمله گذشت شب و روز داده های عصبی را کاهش می داد و شخصیت قربانی را چون تضعیف می کرد. یکی از چنین روشها تغییر دائمی زمان متعارف خواب و غذا خوردن و وعدۀ های غذا بود. نظام جمهوری اسلامی همین روش گسستگی زمان و مکان را در مورد جامعۀ بهائی ایران نیز به کار برده است. برای نمونه به جامعۀ بهائی نسبت دست نشاندگی اسرائیل زده می شود چه که مرکز جهانی بهائی واقع در شهر حیفا در اسرائیل قرار دارد. این اتهام به خودی خود موجب سست شدن و گسستگی سیر خطّی و بردار تاریخ می شود چه که آشکارا بهائیان پیش از دولت اسرائیل در آنجا حضور داشتند ولی تبلیغات نظام این درک تاریخی را می شکند . مرز بین فضاهای گوناگون نیز این چنین زیر پا گذارده می شوند. مرکز جهانی بهائی و مکانهای مقدّس بهائی در اسرائیل کنونی قرار دارند. پس هرگونه تماس با مرکز جهانی بهائی تماس با دولت اسرائیل و حمایت از صهیونیزم ارائه می شود و این پروپاگاند مرز و فضا را زیر پا می گذارد: مرزآشکار و غیر قابل انکار ِ بین دو پدیدۀ مستقل ِ دولت اسرائیل و مرکز اداری دین بهائی که بنا بر حادثه ای تاریخی در گوشه های از شامات در امپراتوری عثمانی قرار گرفته بود. نمونه های کوشش نظام در تولید خدشه و گسستگی زمان و مکان بسیارند و در اینجا فرصت اشاره به تمام آنها نیست.

   

از ترفندهای موثر شکنجه گرانی که از آزمایشهای کمِرون الهام گرفته اند و در راه سرکوب آزادی و استقلال مردمان ساکن جنوب اقتصادی کرۀ زمین به کار گرفته میشد تعویض متناوب داده های عصبی و حسّی به بیماران بود: گاهی سرد، گاهی گرم، گاهی گرسنه، گاهی تشنه، گاهی ۳۶۰ شوک برقی در یک شبانه روز، زمانی نور زیاد و زمانی صدای بلند و دلخراش و زمانی اهانت و خشونت فیزیکی. این روش را در مقیاس کلان بهائی ستیزان نیز به بهترین وجه و در ابعاد فیزیکی و روانی آن به کار می برند : گاهی بهائیان دست نشاندۀ روس تزاری و فردا نوکر انگلستان قلمداد می شوند. پروپاگاند و فضا سازی دیروز از اسرائیل و صهیونیزم صحبت می کرد ولی امروز از ک.گ.ب و فردا از انتلیجنس سرویس بریتانیا سخن می راند.[۴]  گاهی بهائیان از سوی وزیر کشور و وزیر اطلاعات مسئول انفجار شیراز معرفی می شوند ولی هفتۀ بعد عامل گرانی بنزین و مرغ و تخم مرغ و گوجه فرنگی دانسته می شوند. امروز در رسانه ای دیگر بهائیان مسوول مستقیم افزایش اعتیاد و فحشاء و دین گریزی جوانان نیز معرفی می شوند و در جریده ای دیگر از عوامل اقتصادی احتکار و رشوه. نظام ناگهان و پس از بیست سال محرومیت اعلام می کند که بهائیان مثل تمام ایرانیان می توانند به دانشگاه بروند. این شوکی است بر تمام جوانان امروز و شوکی است بر تمام جوانان دو نسل پیشین که فرصت تحصیلات عالی خود را به دلیل هوس نظام در محروم ساختن بهائیان نقش بر آب دیدند. جوانان بهائی با اشتیاق و ذوق در کنکور شرکت می کنند و رتبه های ممتاز کسب می کنند. ولی هر سال پرونده هایشان (باز هم به علّت اشتهای دوبارۀ نظام درمحروم ساختن بهائیان) بنا بر گزینۀ دین ناکامل اعلام می شود و سازمان سنجش اجازۀ حضور در دانشگاه را به آنان نمی دهد. این چرخه ها هر روز متناوبا تکرار می شود . به طوری که تمام اتهامات بالا از سوی منبعی رسمی یا رسانه ای نیمه رسمی درون مرزی هر روز انتشار می یابد. همانطور که اشخاص دگرآزار و سادیسم دار و شکنجه گران شیلی و آرژانتین و پاناما با شوک و شکنجه و خشونت می کوشیدند که ضمیر قربانی خود را آسیب دهند و بر لوح ذهن آسیب دیده و دگرگون شدۀ او داده های جدیدی ترسیم و القاء کنند، بهائی ستیزان هم می کوشند که با وارد آوردن مدام و بی وقفۀ آزار فیزیکی و روحی و روانی جامعۀ بهائی را متلاشی کنند. و صد البته باید بر روحیه و شهامت و قدرت جامعۀ بهائی ایران آفرین و درود فرستاد که نزدیک سی سال است که در برابر چنین روشهایی ایستادگی می کند و در برابر چنین شیوه های غیر انسانی بهائی ستیزان هرگز مقابل به مثل نکرده و دست به خشونت و حتی توهین به ایران و ایرانیان نزده است و هنوز هم با جدیت در راه اعتلاء و بلندی ایران و خدمت به ایرانیان می کوشد.

 

باید پرسید چرا با بهائیان چنین می کنند؟

 

البته مساله عمده ،فقط مسالۀ حقوق بشر و موازین انسانی و میثاق های بین المللی  نیست. مسالۀ حقوق بشر گرچه اهمیت و مرکزیت اساسی دارد ولی زیربنای مساله چیز دیگریست. متاسفانه ارگانهای حقوق بشر و فعالان مربوط توجه خود را به علت غایی معطوف نکرده اند. نسل کشی  (و واژۀ درست برای پروژۀ ایدئولوژیک نظام ایران همین نسل کشی است) علیه بهائیان ایران یک سری وقایع بی ربط و مقطعی و خشونتهای بدون زیربنا نیست.  شاید نقطۀ کور فعالیتهای حمایت از حقوق بشر در همین جا باشد. فعالیتهای ضدّ بهائی نظام یک پروسۀ سامان دار و هدفمند است. اکثر فعالان حقوق بشر ناچار توجه خود را به خشونتها و حق کشیها و بی عدالتیها منعطف می کنند و ناچار "وقایع" را گزارش می کنند: دیروز در یزد یک جوان بهائی به تیر بسته شد و بر سرش بنزین ریختند و او را به آتش کشیدند، امروز کودک بهائی در مدرسه مورد توهین وجدانی و عقدیتی قرار گرفت، پریروز سه بهائی را در ساوه بازداشت کردند و امسال جوانان بهائی باز به دانشگاه نخواهند رفت و … ولی ذکر تک تک وقایع متاسفانه جلوی ترسیم نقش کامل و توجه به پایه و اساس مطلب را می گیرد. اصل مساله در این است که پروبلماتیک ایران و جهان امروز، یعنی مجموعۀ کامل معضلات موجود در ایران و جهان، توسط ولایت فقیه و راهکارهای اسلامی قابل حل نیستند. این کاستی و فقر محتوایی ِ ایدئولوژی حاکم بر نظام و درماندگی در ارائۀ هر گونه راه حلّ و راهکار برای ایران است که ناچار و برای سرپوش گذاشتن بر آن و برای فرار از اقرار به این کمبود فکری راهکاری جز خشونت و نسل کشی نمی داند.

 



[۱] Nineteen Eighty Four. (1984)

[۲] Barsamian, David. Targeting Iran, ۳۱-۳۲

[۳] Klein, Naomi. The Shock Doctrine:The Rise of Disaster Capitalism. ۲۰۰۷. مکتب شوک: ظهور نظام سرمایه داری آسیب دهنده

 [۴]

 برای نمونه اخیر این پروسه روش شناسی بهائی ستیزی و کوشش درگِل آلود کردن آب با  اشاره انتلیجنس سرویس و ک.گ.ب توجه شما را به این لینک جلب می کنم. توجه کنید که در همین یک مطلب چندین مطلب ضد و نقیض به صورت متناوب تکرار می شود:

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100956072322

 

Comments are closed.