چرخش ۱۸۰ درجه‌ای

چرخش ۱۸۰ درجه‌ای

طرفه معجونی است آدمی که از جمیع مظاهر طبیعت بهره گرفته و هر زمان که ایجاب نماید یکی از آنها را برمی‌گزیند و آنچنان که با اهدافش هم‌خوانی داشته باشد مورد استفاده قرار می‌دهد. اگر زمانی بخواهد در ذمّ چیزی سخن بگوید، آنچنان از آن بدگویی می‌کند که هر شنونده‌ای تصوّر می‌کند دیگر از آن بدتر چیزی در دنیا آفریده نشده و بعد از مدّتی همان را چنان مورد مدح و ستایش قرار می‌دهد که شنونده بر این باور استوار خواهد شد که از آن چیز بهتر در دنیا اصلاً وجود ندارد. امّا این قدح و ذمّ از طرفی و مدح و ستایش از طرف دیگر حتماً باید با اهداف انطباق داشته باشد والاّ ثمری بر آن مترتّب نخواهد بود.

 

امر بهائی و جامعهء منتسب به آن نیز از این مورد مدح و قدح قرار گرفتن مصون نمانده است. امّا در هر دو حالت در واقع مدحی از آن صورت نمی‌گیرد بلکه همیشه مورد ذمّ واقع شده و همواره نفوسی که نام محقّق را بر خود می‌گذارند آنچنان سعی دارند آن را منکوب و مقدوح سازند که گویی دیگر از این جامعه بدتر در کرهء خاک که چه عرض کنم، در تمامی عالم وجود و کلّ خلقت خداوند از ازل وجود نداشته و تا ابد هم وجود نخواهد داشت.

البتّه گاهی این قدح و مدح دارای همپوشی هستند. یعنی در حالی که هنوز عدّه‌ای از مخالفان مشغول قدح هستند، عدّه‌ای به سوی مدح سوق پیدا می‌کنند و از راه دیگری وارد می‌شوند و آن تمجید از آرمانها و ردّ گروه و دیانتی است که آنها را مطرح کرده است. از آنجا که تمجید از آرمانها فی نفسه به تحسین از خود آن دیانت مربوط خواهد شد، لابدّ باید این رابطه را قطع کرد و آن آرمانها را به جای دیگر و امر دیگر و گروه دیگر یا دیانت دیگر نسبت داد.

حال، محقّقی به نام آقای احمدی در این میدان قدم نهاده است. عنوان مطلبی که به اسم ایشان در http://www.ido.ir/n.aspx?n=13871025151 درج شده این است که: "بیشتر کلّیاتی که بهائیت به عنوان شعار مطرح می‌کند، از ادیان دیگر گرفته شده است." ابتدا آقای احمدی مشخّص بفرمایند که اینها شعار است یا مطالبی است که برای آنها راه حلّ هم مطرح شده است. اگر صرفاً شعار است که لابدّ تا به حال ادیان دیگر هم شعار می‌داده‌اند و عمل نمی‌کرده‌اند و این نتیجه‌گیری تحقیقات ایشان بسیار چشمگیر است و لابدّ بسیار هم زحمت کشیده‌اند تا به این نتیجه رسیده‌اند که ادیان دیگر تا به حال فقط شعار داده‌اند و هیچ تأثیری بر تکامل و ترقّی عالم انسانی نداشته‌اند. البتّه پیروان ادیان بزرگ عالم باید جواب ایشان را بدهند.

امّا دیانت بهائی شعار نمی‌دهد و آنچه را که بیان کرده برای آن راه حلّ هم گذاشته و طریقهء اجرایی هم تعیین کرده است. نگاهی به تعالیمی که ارائه نموده و طرقی که بیان کرده دالّ بر صحّت این مدّعا است. امّا آنچه را که این محقّق محترم عنوان کرده و آرمان‎های بهائی را به ادیان دیگر مربوط دانسته‌اند متأسّفانه ابداً صحّت ندارد. بنده با تمام احترامی که برای اسلام قائل هستم، چون ایشان مسلمان هستند مجبورم بین آنچه که ایشان شعار بهائیان نامیده‌اند و تعالیم اسلام، که بنا به اعتقاد من علیرغم منشأ الهی آنها مربوط به دور اسلام است و اینک دیگر کاربرد ندارد، مقایسه‌ای انجام دهم تا این ادّعا ثابت شود.

 لسان عمومی – امر بهائی معتقد است یکی از موانع وحدت عالم انسانی تفاوت بین زبانها است و برای این کار نیز راه حلّی ارائه داده است. امّا در اسلام تأکید بر "عربیّ مبین" است (سورهء ۴۶، آیهء ۱۲ / سورهء ۴۳، آیهء ۳ / سورهء ۴۲ آیهء ۷ و بسیاری از موارد دیگر).

 تساوی حقوق رجال و نساء – امر بهائی معتقد است که زنان باید از همان فرصت‌ها و حقوقی که مردان از آن برخوردارند، بهره‌مند گردند و مردان هیچ برتری بر زنان ندارند. حضرت عبدالبهاء می‎فرمایند، "اعلمی یا أمهالله انّ النّساء عند البهآء حکمهنّ حکم الرّجال فالکلّ خلق الله خلقهم علی صورته و مثاله ای مظاهر أسمائه و صفاته فلا فرق بینهم و بینهنّ من حیث الرّوحانیّات؛ الأقرب فهو الأقرب سواءً کان رجالاً أو نساءً" (منتخباتی از مکاتیب، ج۱، ص۷۷). حضرت ولی امرالله می‌فرمایند این که خداوند فرموده انسان را بر صورت و مثال خود خلق کرده (تورات)، مربوط به مردان و زنان هر دو است (انوار هدایت، شمارهء ۲۰۷۷). عدم تساوی حقوق زنان و مردان در امر اسلام در بسیاری از موارد مشهود است از جمله آیهء ۲۲۳ سورهء بقره که می‎فرماید، "نساؤکم حرث لکم فأتوا حَرْثَکُم أنّی شِئْتُم" (زنان شما کشتزارند برای شما پس وارد شوید بر کشتزارتان از هر جا که بخواهید). یا "الرّجال قوّامون علی النّساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا مِن اموالهم" (نساء، ۳۹ / مردان فرمان‌روایند بر زنان به آنچه افزونی داده خدا بعضی ایشان را بر بعضی و به آنچه انفاق کردند از اموالشان). یا "و اللّاتی تخافون نشوزهنّ فعِظوهُنّ و اهجروهنّ فی المضاجع و اضربوهنّ" (نساء، آیهء ۳۴ / و اگر می‌ترسید از نافرمانی زنان، پس پند دهید آنها را و دوری کنید از آنها در بستر و بزنید آنها را). 

 معاشرت با پیروان جمیع ادیان – در امر بهائی معاشرت با پیروان جمیع ادیان نه تنها مجاز بلکه امر است. "عاشروا مع الأدیان کلّها بالرّوح و الرّیحان" دالّ بر آن است. امّا در اسلام به حکم "لاتتّخذوا الیهود و النّصاری اولیاء" (مائده، آیهء ۵۱) و نیز "انّما المؤمنون اخوه" (حجرات، آیهء ۱۰) معاشرت با غیرمسلمانان ممنوع است و آنها جزو برادران محسوب نمی‎شوند.

 تبلیغ با استفاده از دلیل و برهان و قوّت بیان – در امر بهائی تبلیغ جز با بیان عملی نیست. اگر منویات دیانت بهائی ارائه گردید و طرف مقابل نخواست بپذیرد، بهائی حقّ تعرّض ندارد. بیان "آنچه دارید بنمایید؛ اگر مقبول افتاد مقصود حاصل والاّ تعرّض باطل" گواهی است بر این مدّعا؛ امّا آیهء "قاتلوا المشرکین کافّه" (توبه، آیهء ۳۶) عکس این مطلب است. اگر گفته شود که این قتل مشرکین در مقابل قتل مسلمین توسّط مشرکین است، باید عرض نمایم که همین نیز در امر بهائی ممنوع است. حضرت بهاءالله می‌فرمایند، "قسم به آفتاب فجر توحید که اگر احبّای الهی کشته شوند نزد این عبد محبوب‌تر از آن است که به نفسی تعرّض نمایند" (امر و خلق، ج۳، ص۱۹۳)؛ و در بیان دیگر آمده است، "قسم به جمالم که اگر احبّایم کشته شوند بهتر است از سفک دم نفسی" (نقل در جلد سوم توقیعات مبارکه، ص۲۵).

اگر بخواهیم موارد دیگر را هم برشماریم که نشان دهد احکام و تعالیم اسلام در این دوران قابل اجرا نیست (که چندی قبل نیز جناب رفسنجانی به آن اشارتی صریح داشتند)، از حوصلهء این مقال خارج خواهد شد.

جناب احمدی محقّق در کلام دیگری ابراز تردید نموده‌اند که تعداد پیروان امر بهائی همان ۵ میلیون نفری باشد که بهائیان اعلام می‌کنند. تعداد ابداً اهمّیت ندارد. مگر ادّعای شما که تعداد مسلمانان جهان یک میلیارد و اندی است چه ارزشی دارد؟ چه کسی آن را مورد تردید قرار داده و به شما برچسب دروغگویی زده است؟ امّا، آماری که مؤسّسات رسمی آمارگیری جهان اعلام می‌کنند تعداد بهائیان را هفت میلیون نفر تعیین کرده است. شما اگر می‌خواهید مخالفتی بکنید می‌توانید نظرتان را به این مؤسّسات اعلام کنید. بهائیان فخری به تعداد ندارند، بلکه هدفشان "اصلاح عالم" است و بس. 

به یک نکتهء واقعی هم اشاره کرده‌اند که بعید است ناشی از تحقیقات ایشان باشد و آن این که جامعهء جهانی بهائی از لحاظ گستردگی جغرافیایی بعد از مسیحیت در جایگاه دوم قرار گرفته است. دلیلش را هم درست بیان کرده‌اند و آن این که بهائیان در یک جا متمرکز نمی‌شوند و همین نکته مؤیّد ادّعای بهائیان است که قصد دارند در کمال مسالمت در همه جا آرمانهای خود را بیان کنند و دیگران را از آن مطّلع نمایند. تمرکز در یک نقطه و تلاش برای افزایش تعداد پیروان می‌تواند منشأ قدرت گرفتن باشد؛ امّا پراکنده شدن در نقاط دیگر، فی نفسه مانع از قدرت گرفتن است و نشان می‌دهد که هدف بیان طرق اصلاح عالم و پیشرفت امم است.

در مورد تغییرات در کتابهای بهائیان؛ این ادّعا نشان می‌دهد که ابداً به مطالعهء کتب بهائی نمی‌پردازند. کتاب‌هایی که حاوی آثار حضرت بهاءالله، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولیّ امرالله است، در طبع‌های قدیم و جدید موجود است و همه می‌توانند به مقایسهء آنها بنشینند و هیچ تفاوتی در میان آنها وجود ندارد. البتّه کتب جدیدی از قلم نویسندگان بهائی تألیف شده که می‌تواند حاوی مطالب جدیدی باشد که نظرات آنها را با توجّه به مطالعاتشان منعکس می‌سازد و ابداً دالّ بر تغییر در آثار طلعات مقدّسهء این آیین نیست.

در مورد اطاعت محض از بیت‌العدل و معصومیت اعضاء آن مرقوم داشته‌اند که کذب محض است. بله، بهائیان از بیت‌العدل جهت حفظ وحدت جامعه اطاعت می‌کنند، امّا اعضاء آن را فرداً فرد معصوم نمی‌دانند. بلکه، طبق کتاب اقدس و الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، وقتی این اعضاء طبق شرایط مقرّر انتخاب شوند و طبق شرایط معلوم اجتماع نمایند و به اتّخاذ تصمیم بپردازند، تصمیمی که از آن جمع بیرون می‌آید واجب‌الاطاعه است و ناشی از اعتقاد به عصمت آن جمع. به این ترتیب ماهیت بیت‌العدل متفاوت از ماهیت تک تک اعضاء آن است. این اطاعت و توجّه تامّ به مرکز واحد هیچ منافاتی با وحدت جامعه ندارد بلکه مؤیّد آن است. از آن گذشته، هر نفسی مجاز به نوشتن نامه به بیت‌العدل و بیان منویات خود و سؤال از آن جمع است که جواب آن نیز داده خواهد شد بی آن که کسی در مظان مخالفت و ارتداد قرار گیرد. اگر کسی شروع به تفرقه‌افکنی نماید و قصد نماید توجّه عموم را از بیت‌العدل منحرف کرده در وحدت جمع اهل بهاء خلل ایجاد نماید، از عضویت جامعه محروم خواهد شد. امّا مانند جامعهء اسلامی نیست که اگر کسی شروع به مخالفت کند و قصد خروج از ظلّ اسلام را داشته باشد مهدور الدّم و محکوم به مرگ باشد.

فرموده‌اند که بهائیان تعصّب مسلمانان و مسیحیان نسبت به امر بهائی را مانع وحدت دانسته وحدت را فقط در ظلّ امر بهائی می‌دانند. این بیان ناشی از عدم اطّلاع ایشان است. زیرا یکی از اصول امر بهائی "ترک تعصّبات دینی" است. بدیهی است اگر دین واحد وجود داشته باشد، دیگر تعصّب دینی معنایی ندارد. از آن گذشته، حضرت بهاءالله "عاشروا مع الادیان کلّها بالرّوح و الرّیحان" را بارها تکرار کرده‌اند که گویای احترام به جمیع ادیان است. امّا، در اسلام فقط مسلمانان مطرح هستند و "لاتتّخذوا الیهود و النّصاری اولیاء" گویای همان مسأله‌ای است که ایشان به امر بهائی نسبت می‎دهند و فقط در مورد اسلام صادق است.

اگر انصاف داشته باشیم مشاهده می‌کنیم که ایشان با دیدی تعصّب‌آمیز و فقط با این هدف که اذهان مخاطبین خود را نسبت به جامعهء بهائی مخدوش نمایند سخن گفته‌اند. در حالی که اگر اندکی انصاف به خرج می‌دادند و حقایق را بیان می‌کردند اینگونه عدم اطّلاع خود نسبت به امر بهائی و منویات و آرمان‌های آن را برملا نمی‌ساختند.

نکتهء آخر این که؛ اگر واقعاً این آرمان‌های بهائی متعلّق به سایر ادیان است، ما موافقیم که شما و دیگران آنها را اجرا کنید و ما هم به شما کمک خواهیم کرد تا آنها را پیاده نمایید. زیرا حضرت بهاءالله صریحاً فرموده‌اند، "جمیع از برای اصلاح عالم خلق شده‌اند" (منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ص۱۴۰) و ابداً ذکری نفرموده‌اند که جمیع از برای بهائی کردن دیگران خلق شده‌اند. حال این شما و آن تعالیم شما؛ این گوی و این میدان؛ شما اجرا کنید ما هم اجرا می‌کنیم. انشاءالله عالم مبتلا به انواع مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و غیره اصلاح گردد و طریق صحیح به سوی حق بپیماید و از این همه آلام و اوجاع رهایی یابد. امّا در نظر داشته باشید که حضرت بهاءالله می‌فرمایند، "رگ جهان در دست پزشک دانا است؛ درد را می‌بیند و به دانایی درمان می‎کند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی. درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر. امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید. دیده می‎شود گیتی را دردهای بی‎کران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته. مردمانی که از بادهء خودبینی سرمست شده‎اند پزشک دانا را از او باز داشته‌اند. این است که خود و همهء مردمان را گرفتار نموده‌اند. نه درد می‎دانند و نه درمان می‎شناسند. راست را کژ انگاشته‌اند و دوست را دشمن شمرده‌اند" (دریای دانش، صص۴-۳).

 

 

Comments are closed.