اعراب و اسلام در آثار بهائی

پرسش: خیلی از فرضیه پردازان بر این باورند که یکی از عوامل بدبختی ایران ورود دین اسلام به ایران بود. آیا دین بهائی هم دربارهء ایران چنین نظری دارد؟

 

پاسخ: در رابطه با ایران – اعراب و اسلام در آثار بهائی با چند ویژگی عمده روبرو هستیم:

 

در مورد ایران: عشق به ایران و افسوس خوردن از ویرانی گذشتهء شکوهمند این سرزمین در بسیاری از آثار بهائی مخصوصا آثار حضرت عبدالبهاء دیده می‌شود. در همان حال تاکید می‌گردد که اینک با برخاستن صدای تازه‌ای از ایران یعنی دیانت بهائی، پیشگویی‌های کتاب‌های دینی زردشتی یعنی آمدن سوشیانس، در شخص حضرت بهاءالله تحقق یافته و تعالیم بهائی می‌تواند ایران را بار دیگر به شکوه و بزرگی گذشتهء باستانی خود برساند. اما در تحقق این وعدهء بزرگ تکیه دیگر آثار بهائی بر هوش و توانایی معنوی و ذاتی ایرانیان و فرهنگ غنی این کشور است.

عبدالبهاء می گوید:

… امیدواریم که از برای ایران اسبابى فراهم آید که سبب راحت و اطمینان عموم گردد عدل و انصاف به میان آید جور و اعتساف نماند ما را در امور سیاسى مدخلى نه، خیر عموم خواهیم و ترقى جمهور و به عالم آداب و اخلاق ایران خدمت می‏کنیم شب و روز می‏کوشیم که خدا یک روح جدیدى در جسم ایران بدمد تا یک قوه‏اى خارق العاده در بنیهء ایران و ایرانیان جلوه نماید…

 

مستقبل ایران در نهایت شکوه و عظمت و بزرگوارى است زیرا موطن جمال مبارک است جمیع اقالیم عالم توجه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و یقین بدانید چنان ترقى نماید که انظار جمیع اعاظم و دانایان عالم حیران…

عنقریب ملاحظه خواهد شد که دولت وطنى جمال مبارک در جمیع بسیط زمین محترم‏ترین حکومات خواهد گشت … و ایران معمورترین بقاع عالم خواهد شد …

 

 در مورد اسلام پایگاه دیانت بهائی معلوم است: اسلام در حدّ خود دینی آسمانی است و پیامبر اسلام تعالیمی آورد که می‌توانست تمدنی بزرگ و پایدار ایجاد نماید. نمونه‌اش امپراطوری بزرگ اسلامی و رونق و علم و دانش در قرن‌های نهم و دهم میلادی بود که نمونه‌هایش را در اسپانیا و دیگر سرزمین‌ها دیدیم. آن زمان در این امپراطوری بازار آزادی به وجود آمد که کالاها از چین تا اندلس بدون گمرک و تعرفهء گمرکی مبادله می‌شد و اتحادیهء کنونی اروپا باید سالیان دراز تلاش کند تا به آن پایگاه برسد.

اما اسلام، همانطور که می‌دانیم اسیر خشک مغزی و تحجر فکری خلفاء و حکمرانان و بعد  گرفتار دژم خویی ترک‌های متعصب آسیای مرکزی گردید و از آن اوج اعتبار به زمین افتاد. جهان به جلو رفت و اسلام در همانجا ماند.

 

در مورد اعراب: حملهء اعراب به ایران به طور مستقیم در آثار بهائی نیامده ولی به طور غیر مستقیم در موارد گوناگون از آن واقعه ابراز تاسف گردیده است. نمونه‌های این آثار را می‌توان در نامه‌های حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زردشتیان و نوآیینانی که از دیانت زردشتی به بهائی رو آوردند دید که با زبانی تقریبا نزدیک به فارسی سره نوشته شده و بیشتر آنها از چنین واژه‌هایی بری است دید.

به طور کلی این نامه‌ها و مندرجات آنها نمونه‌های برجسته‌ای از توجه و عشق و عنایتی است که از سوی بنیان‌گذاران دیانت بهائی نسبت به این گروه ستمدیده، و به طور بدیهی نسبت به ایران ابراز گردیده.

سوزان مانک (استایلز) در مقاله‌ای که در زمینه ایمان زردشتیان به دیانت بهائی نگاشته می‌نویسد که حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء با بکار بردن فارسی سره [در مکاتبات با زردشتیان] کوشش در بی‌رنگ ساختن سابقهء اسلامی دیانت بهائی نمودند.  ولی به نظر ما این نامه‌ها حوزه‌های وسیع‌تری از احساسات وطنی و ملّی را که نمودار عشق بهائیان به ایران است در بر می‌گیرد. در این زمینه قسمتی از یکی از الواح حضرت عبدالبهاء را نقل می‌کنیم. می‌فرمایند:

ای یاران الهی، پارسیان هزار و سیصد سال زیر بار گران بودند. گاهی اسیر زنجیر گشتند و گهی آوارهء کشور بعید شدند. گهی در نهایت ذُلّ و هَوان [= ذلّت و خواری] به زندان افتادند و گهی بی سرو سامان و دور از خانمان شدند، هر جفایی را تحمل نمودند و هر عذابی را اصطبار [= تحمل] کردند تا آنکه تاریکی ذلّت و خواری منتهی شد و پرتو عزّت ابدی از مطلع آمال طلوع نمود. حال خداوند مهربان را اراده چنان که آن ذلّت و خواری هزارساله را به عزت و بزرگواری تبدیل نماید و تلافی مافات شود…افق ایران مطلع شمس حقیقت شد و کشور فارسیان روشن گردید. هر چند مدتی بود که چراغ خاموش شده بود الحمدالله مهر جهان افروز طلوع و سطوع فرمود و هر چند آب چشمه فرو رفته بود ولی ستایش خداوند را که دریا به جوش آمد …

 در این چند جمله، تاریخ ایران از حملهء اعراب تا امروز و تبعیضات وتعصبات غیر انسانی که زردشتیان قرن‌ها با آن دست‌به گریبان بودند با اندوه و حسرتی نمایان بیان شده و آرزوی هر ایرانی میهن‌دوستی برای سربلندی و بزرگواری مردم ایران بازتاب یافته است. این طبقه از الواح کاملا در همآهنگی با آثار و ادبیات زردشتی در زمینهء پیشگویی دوران آخر و هجوم سواران ژولیده موی به ایران و ظهور سوشیانس و رهایی ایران از آن وضع اسف بار می‌باشد.

Comments are closed.