پاسخی برنقد دوستی از سایت بهائی پژوهی (بخش اول )

   پاسخی برنقد دوستی از سایت بهائی پژوهی (بخش اول )

فاران دوستی

۲۴ بهمن ۱۳۸۷

دوست عزیزی محبت فرموده و با عنایت به مطلبی از اینجانب تحت عنوان " در پس حفظ آرمانهای ادیان بزرگ " که در سایت ساغر نصب شده ، نقدی بر آن نوشته اند که در تالار گفتگو ساغر چاپ شده است البته این بخش فقط قابل ورود برای اعضای سایت ساغر می باشد که بنده چون عضو سایت مزبور نبودم از نصب این مطلب نیز آگاه نشدم تا اینکه دوستی از وجود این نقد مطلعم کرد و بخاطر خواندن آن به عضویت این سایت درآمدم البته پس از آن دوست دیگری مرا از انتشار این نقد در سایت ضد بهائی اصطلاحا بهائی پژوهی مطلع کرد که آنرا نیز خواندم البته درمطلب جدید جمله ای اضافه شده بود که برایم بسیار تعجب آور بود در آن نویسنده ذکر کرده بود که " بنده نقدی بر مطالب ایشان نوشتم و چون همه سایت های بهائی ماهیت یکطرفه دارند لذا پاسخ خود را اینجا می فرستم تاایشان و دوستان پژوهشگر مطالعه فرمایند" با همه این احوالات پس از مطالعه این مطلب متوجه شدم که یا ایشان درست متوجه مطلب بنده نشده اند یا حقیر را نماینده جامعه بهائی فرض کرده اند چرا که بسیاری از مطالبی که ایشان در نقد مطلب بنده نوشته اند هیچکدام ربطی به مقاله اینجانب ندارد و بهتربود پرسشها و ایرادات خود را به بخشها یا سایتهای دیگر بهائی اعاده میکردند البته ناگفته نماند که حقیر خود را مبری از اشتباه نمی دانم و ممکن است دقیقا نتوانسته باشم آنطور که شایسته است حق مطلب را ادا کنم زیرا مقاله "در پس حفظ…"  حاوی تعدادی پرسش و اشکال از سخنان چاپ شده دکتر احمدی بود ولی نقدی که ایشان براین مقاله نوشته اند اشکالاتیست که این دوست گرامی بر تعالیم بهائی دارند که همانطور که پیش از این هم ذکر کردم ربطی به مقاله مذکور ندارد.  با این حال چون مطلب ایشان خطاب به بنده است سعی خواهم کرد تا جاییکه مربوط به مقاله ام باشد ، پاسخ ایرادات ایشان را بدهم لذا از اینجا به بعد خطابم به ایشان می باشد.

دوست گرامی ، ابتدا درباره جمله ای که در فوق نوشته شده و در مطلب سایت بهائی پژوهی اضافه شده است باید خدمتتان عرض کنم : اولاً مطلب شما همانطور که پیش از این هم گفته شد در بخش تالار گفتگوی سایت ساغر چاپ شده و اطلاع بنده نیز از همین طریق بوده است پس ادعای یکطرفه بودن سایتهای بهائی و عدم چاپ مطلب شما بی اساس است. ثانیاً کلیه سایتهای بهائی و وبلاگهای مربوطه ، نظرات کاربران را اگر توهینی نباشد چاپ می کنند فقط در بعضی از سایتها مانند نگاه ابتدا باید ثبت نام فرمائید سپس نظر بدهید و بعضی دیگر مانند نگاهی دیگر معمولاً قسمت نظراتشان باز است و نظرات همگان را چاپ می کنند ( می توانید نگاهی به قسمت نظرات نگاهی دیگر بفرمائید تا حرف اینجانب ثابت شود جالب آنکه متن نقد شما در قسمت نظرات مقاله اینجانب که در نگاهی دیگر نصب شده بطور کامل چاپ شده است ) ظاهراً شما سایتهای ضد بهائی را با سایتهای بهائی اشتباه گرفته اید زیرا این سایتها هستند که نظرات یا مطالب بهائیان را چاپ نمی کنند و ماهیت یکطرفه دارند اگر هم چاپ کنند قسمتهایی را از یک مقاله بدون چاپ ابتدا یا انتهای مطلب برمی دارند و چاپ می کنند و یا مانند مقاله " در پس حفظ آرمانهای ادیان بزرگ " ابتدا آن را چاپ می کنند سپس متعاقب آن یک مطلب مفصل تری را به نام نقد یا بهتر بگویم کالبد شکافی می آورند . دوست عزیز شما بهتر از بنده با این روش آشنا هستید که خواننده کم اطلاع هنگام مطالعه ، دقت و حواسش به مطلب دوم که نقد مطلب اول است جلب می شود و دیگر به مطلب اول باز نمی گردد تا صحت گفتار ناقد را دریابد.در ضمن جهت یادآوری عرض می شود که سایت نگاه مدتها قبل با اعلانی روزهای پنجشنبه را برای چاپ مقالات انتقادآمیز باز گذاشت ولی هیچکس مطلبی را برای چاپ در آن ارسال نکرد . ثالثاً بهائیان تعداد کمی سایت و وبلاگ برای آشنایی و معرفی آئینشان دارند – که هر چند ماه یک بار فیلتر میشود – در مقابل شما و همفکرانتان برای اشاعه نظریات خود چندین برابر سایت و وبلاگ دارید ( که نه تنها فیلتر نمی شوند بلکه مورد حمایت نیز قرار میگیرند ) هر روزه مقالات و کتب مختلفی با سرمایه دولتی و خصوصی چاپ میشود بدون آنکه اجازه انتشار یک خط به بهائیان در دفاع از اتهامات وارده داده شود حتی از رسانه عمومی ( رادیو و تلویزیون ) هم شاهد پخش برنامه ها و سریالهایی بر علیه این دیانت هستیم آنوقت با این همه امکانات بازهم انتظار دارید در سایتهایی که برای آشنایی مردم با دیانت بهائی ایجاد شده و البته فیلتر هستند ، مقالات شما را که علیه این دیانت نوشته شده اند چاپ شوند آخر دوست گرامی کمی هم انصاف و عدالت را رعایت فرمائید ! به بقیه انسانها هم اجازه ابراز عقیده وبیان بدهید وهر امکانی را مختص خود ندانید ! دوست عزیز ، هر سایتی اهداف خودش را دنبال می کند و مطالب مندرج در آن مطابق با همان اهداف میباشد مثلاً در سایت اهل تسنن آیا می توان مطلبی در تائید تشیع چاپ کرد و یا در سایتهای شیعیان مطالبی در دفاع از خلفای راشدین انتشار داد آیا مقالات آشنایی با اسلام در سایتهایی نظیر کافر و یا افشاگری چاپ می شود ؟ یا مطالب این سایتها در سایتهای اسلام شناسی قابل چاپ است ؟ پس انتظار شما نادرست و غیرموجه است و به همین میزان که سایتی که برای آشنایی با دیانت بهائی است مطلب شما را که بر ضد این دیانت نوشته شده است را در تالار گفتگو چاپ میکند تا در معرض دید خوانندگانش قرار گیرد باید به آزاد اندیشی و وسیع النظر بودن بهائیان آفرین بگوئید.

در دنباله می خواهم به بررسی مطالب شما که آنها را نقدی بر نوشته اینجانب پنداشته اید بپردازم . فقط پیش از آن لازم است به نکته دیگری اشاره کنم و آن اینکه می فرمائید "    برای بررسی نظرات آقای دوستی، و این که حرف های ایشان تا چه حد از واقعیات آیین بهائی حکایت دارد و چقدر از فرضیات خود ساخته یا دیگر ساخته ایشان سرچشمه گرفته است  " دوست گرامی اینجانب مسئولیت و پاسخگویی همه نظراتم را خود بر عهده دارم ولی ظاهراً فرضیات شما خودساخته نبوده و دیگر ساخته است زیرا که در همان ابتدا فرموده اید چون سایتهای بهائی آنرا چاپ نمی کنند به سایت بهائی پژوهی داده اید در صورتیکه در همان زمان در ساغر چاپ شده بود و بعد در جاهای مختلف مقاله تان خواننده را به مطالب قبلی چاپ شده در سایت بهائی پژوهی ارجاع می دهید آنطور که از این رفتار برای خواننده آگاه مستفاد می شود آیا جز این است که شما قبلاً از ساخته های سایت مزبور اطلاع و آگاهی داشته اید و سپس با توجه به آنها ، مطلب خود را آماده و نوشته اید. حال می پردازم به مطلب نقدگونه  شما !

در پاراگرافهای بعدی بحث آرمانهای ادیان و دیانت بهائی را پیش کشیده اید و نظر بنده را که آرمان دیانت بهائی وحدت عالم انسانی و صلح عمومی است را با جمله دیگرم که اساس ادیان الهی یکی است نقیض دانسته اید سپس به بیانات حضرت عبدالبهاء نیز اشاره کرده اید و آنها را نیز مانند مطلب بنده نقیض فرض کرده اید. البته اینجانب با مطالعه مطلب شما تغییری در نظرم نسبت به اظهارات آقای احمدی در مورد ثبت آرمانهای ادیان دیگر توسط آئین بهائی ، حاصل نشده و هنوز هم بر موضع خودم که سخن ایشان را نادرست میدانم ، هستم . زیرا که ایشان یا شما ابتدا باید آرمانهای ادیان دیگر را ذکر می کردید سپس با استناد به آنها مشخص می کردید کدامها توسط دیانت بهائی ثبت و ضبط شده است. دوست گرامی ، اولاً آرمانهای ادیان با هم تفاوت دارد و همانطور که در مقاله ام نوشته ام اساس ادیان الهی یکی است نه آرمانهایشان ، آرمان دیانت بهائی ایجاد وحدت عام انسانی و صلح عمومی می باشد این آرمانها در هیچ کدام از ادیان گذشته نیامده است و شما یا دکتر احمدی تاکنون نتوانسته اید آیه ای از کتب مقدسه پیشین مانند انجیل مقدس یا قرآن کریم ذکر فرمایید که این آرمانها به صراحتی که در آئین بهائی آمده در آنها آمده باشد . لذا با تکرار مطلب اینجانب نمی توانید مطلب خود را اثبات فرمائید! البته هر کدام از این ادیان ، آرمانهایی به مقتضای زمان ومکان ظهورشان داشته اند که بنظر اینجانب برای آن دوره مطلوبترین و کاملترین آرمانهای بشری محسوب می شده اند . در ضمن دوست بی نامم ، اگر بدنبال ضبط تعالیم ادیان دیگر توسط آئین بهائی هستید میتوانید نگاهی به تعالیم سایر ادیان هم بفرمائید چون چنین ایرادی را – که به نظر بنده ایراد محسوب نمی شود  ولی ظاهرا بنظر شما و آقای احمدی ایراد است – براحتی می توان به تعالیم دیانت مقدسه اسلام هم وارد کرد چرا که بسیاری از احکام وتعالیمی که در قرآن مجید ذکر شده مانند سنگسار ، پیش از این در دیانت یهود آمده و تکرار آنهاست .

ثانیا همانگونه که پیش از این هم ذکر کردم اساس ادیان الهی مانند عشق ، محبت ، دوستی ، کمک به همنوع و از این قبیل در همه ادیان یکسان هستند ولی هر پیامبری متناسب با زمان ومکان ظهورش آنها را به شکل قابل درک برای مردم زمانه اش تعریف کرده است دوست گرامی اگر با  این دید به بیان حضرت عبدالبهاء و مطلب بنده نگاه فرمائید متوجه درستی بیان مبارک خواهید شد چرا که حضرت مسیح ، حضرت محمد و حضرت بهاء الله همگی از وحدت عالم انسانی سخن رانده اند ولی به مقتضای زمان و مکان ظهورشان …  دوست بی نامم ! آیا نمی توان ایجاد اتحاد و دوستی توسط پیامبر اسلام بین قبایل عربی که هر روز با یکدیگر جنگ و دشمنی داشته اند را شکل تعریف شده مفهوم وحدت جامعه انسانی در دوره زمانی و مکانی حضرت محمد (ص) دانست ؟ پس دوست ارجمند اگر بدنبال حقیقت هستید شایسته تر آنستکه قبل از حکم دادن ، مطالب را با امعان نظر و دقت بیشتری مطالعه فرمایید .

در دنباله گفتارتان سه پرسش مطرح فرموده اید که هیچ ارتباطی به مقاله اینجانب ندارد ( ظاهرا فراموش کرده اید که مقاله اینجانب ذکر پرسشها و اشکالاتی از سخنان دکتر احمدی میباشد ) همانطور که در ابتدای این مقاله هم نوشته ام ظاهرا شما اینجانب را نماینده جامعه بهائیان فرض کرده اید که هر پرسشی داشته اید در نقدتتان بر مقاله ی اینجانب آورده اید و انتظار پاسخ هم دارید !!! دوست محترم ، وقتی نقد مطلبی را می نویسند باید درباره همان مطلب بنویسند نه آنکه منتقد مشکلات خود را هم در نقدش بگنجاند. نقد نویسی یک مطلب است و پرسش و رفع مشکل کردن برای منتقد، مطلبی دیگر !

پس بهتر است برای دریافت پاسخ های درست به وب گردیهای خود در سایتهای بهائی ادامه دهید چون آنطوریکه در بند ۴ مطلبتان نوشته اید کاملا آشنا و علاقمند به این کار هستید . دوست گرامی ، اینجور طرح پرسشهای بی ارتباط به موضوع بجای نقد نویسی صحیح ، مانند این می باشد که بنده بجای بررسی سخنان آقای احمدی بنویسم : "دکتر احمدی به جای پرداختن به بهائیت به این پرسشها پاسخ دهید اگر اسلام برای انسان ارزش قائل است چرا برده داری را نهی نکرده است ؟ یا در کدام آیه قرآن آمده که سیدها دارای مقامند و فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میباشند( فکر میکنم کلمه سید یک بار در قرآن آمده آن هم در سوره آل عمران خطاب به حضرت یحیی) ؟" با اینحال روش نادرست شما را نادیده میگیرم و سعی خواهم کرد در حد بضاعت علمی ام به پرسشهای شما پاسخ دهم :

۱ – به حکم تساوی حقوق زنان ومردان در دیانت بهائی ایراد وارد کرده اید که عدم عضویت زنان بهائی در بیت العدل موجب نقض حکم فوق میشود اولا دوست گرامی وقتی پدیده ای را مورد بررسی قرار می دهند ابتدا باید منتقد خود را از پیشداوری و بغض یا تعصبی نسبت به آن پدیده پاک گرداند و با نگاهی بیطرفانه و غیرجانبدارانه به آن نگاه کند متاسفانه اشتباه شما از آنجا ناشی میشود که چون در اسلام طبقه ای به نام " روحانیت " که دارای امتیازات خاصی میباشد ، وجود دارد لذا فکر میکنید که بیت العدل اعظم هم در آئین بهائی مانند طبقه روحانیت در اسلام دارای مقام و امتیازاتی خاص نسبت به سایر بهائیان میباشد اما متاسفانه باید خدمتتان عرض کنم که در این مورد دچار سوء تفاهم شده اید چرا که بیت العدل مانند روحانیون ، فرد نیستند که هر تصمیمی را به میل و علم خود بگیرند و سپس مقلدینشان آنها را کورکورانه اجرا کنند بلکه یک شورای بین المللی بهائی است که از بین همه بهائیان عالم هر ۵ سال یک بار انتخاب میشود ( در بین اعضای این سالهای پس از تشکیل بیت العدل می توان به بهائیانی از نژادها و رنگهای مختلف زرد ، سیاه ، سفید و سرخ پوست برخورد کرد ، بهائی فقیر و غنی یا دکتر و دیپلمه ساده  در این شورای بین المللی کنار هم مینشینند و از هر پنج قاره جهان بهائیانی عضو این شورا شده اند) اعضای بیت العدل به تنهایی صاحب مقامی نیستند و نمی توانند مانند روحانیون به بهائیان حکم یا دستوری بدهند نکته جالب اینستکه اعضای بیت العدل برعکس روحانیون برای کارشان هیچ  پولی از بهائیان دریافت نمی کنند و فقط آنرا برای رضای الهی و خدمت به انسانها انجام میدهند و دیگر آنکه این اعضا اگر در دوره بعدی ، انتخاب نشوند (عضویت بیت العدل مادام العمر نیست ) با ایشان مانند سایر بهائیان رفتار میشود و هیچ برتری خاصی نسبت به سایرین ندارند. ( برای اطلاع بیشتر از این تفاوتها میتوانید به مقاله دیگر اینجانب تحت عنوان " دیانت بهائی دینکار ندارد" که در سایت نیوسکولاریسم چاپ شده مراجعه فرمائید ) پس فرض اصلی که بیت العدل شبیه طبقه روحانیت اسلام است اساسا"  اشتباه میباشد و عدم عضویت زنان در بیت العدل را نمی توان مربوط یا منافی تعلیم برابری حقوق زنان ومردان در آئین بهائی دانست برای تائید این مطلب می توانید به سایتها و وبلاگهای بهائیان مراجعه فرمایید در هیچکدام از این سایتها یا وبلاگهای شخصی نمی توانید مطلبی دال بر اعتراض فردی بهائی بر عدم عضویت زنان در بیت العدل یا نقیض بودن آن با تساوی حقوق زنان و مردان پیدا کنید حتی بسیاری از بهائیان به چاپ مقالاتی برای رفع این سوء تفاهم نیز پرداخته اند چرا که عضویت در بیت العدل کار مهمی برای بهائیان محسوب نمی شود و این قبیل اعتراضات از جانب اشخاصی مانند شما ناشی از همان اندیشه اشتباه مقایسه بیت العدل با روحانیت اسلام است . در دیانت بهائی زنان پابپای مردان در اداره امور جامعه بهائی دخیل و فعالند  ودر شوراهای محلی و ملی به نام محافل ، بانوان بسیاری عضویت دارند  بسیاری از مسئولیتهای ملی و جهانی دیانت بهائی به زنان واگذار شده مانند خانم دیان علایی که نماینده جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل متحد می باشد . دوست عزیز ، شما خود شاهد آنید که در طی سه دهه اخیر بانوان بهائی بسیاری در ایران بجرم بهائی بودن زندان یا اعدام شده اند که از جمله میتوان به شهادت دختران شیراز اشاره کرد که حتی زندگانی و شهادت یکی از ایشان به نام مونا محمودی نژاد ۱۷ ساله مورد توجه سینماگران هالیوود نیز قرار گرفته است . اگر به خبرهای چند ماهه اخیر توجه فرمائید متوجه میشوید که بسیاری از بانوان بهائی چون از مسئولان شهرشان بوده اند ، دستگیر شده اند ( حتی بیش از مردان بهائی ) حتی دو بانوی بهائی به نامهای خانمها ثابت و کمال آبادی در بین مسئولان کشوری جامعه بهائی بوده اند که هم اکنون ماه هاست در زندان اوین بسر می برند. دوست عزیز شما که از عدم عضویت زنان در بیت العدل مثال می زنید چرا به این نکته که در دیانت بهائی تعلیم و تربیت زنان بر مردان ارجح و اولویت دارد ذکری به میان نمی آورید بطور مثال اگر خانواده ای بهائی یک پسر و یک دختر داشته باشد ولی امکان تحصیل یکی از این دو فرد برای آنها مهیا باشد آن فرد که برای تحصیل به مدرسه فرستاده می شود فرزند دختر است.( توجه بهائیان به تعلیم وتربیت دختران موجب آن شد که اولین بانوی ایرانی که برای تحصیل به خارج از ایران اعزام شد خانمی بهائی بنام قدسیه اشرف باشد ) به  یا این نکته را فراموش کرده اید که طبق تعالیم بهائی هرگاه در انتخابات شوراهای محلی یا کشوری بهائیان ، یک زن با یک مرد بهائی رای برابر آورد آن زن بهائی عضو شورا خواهد شد – بطور کلی در آئین بهائی سفارش شده که بیشتر کرسی های مجالس قانون گذاری به زنان اختصاص داده شود.-  آیا از خاطرتان رفته است که این آئین بهائی بوده که برای اولین بار در تاریخ ایران ( سالها قبل از مشروطه ) به زنان حق رای و عضویت در شوراهای اداره کننده جامعه شان داده است؟

از طرف دیگر دوست بی نامم ، بین مفاهیم " وظایف " و " حقوق " تفاوت بسیار است و در همه ادیان متناسب زمان پیدایش آن دین برای پیروانشان حقوق و وظایفی مجزا مشخص شده است. بنظر بنده " حقوق " در طی تاریخ ادیان پله پله پیشرفت کرده و بستگی به قابلیتها و توانایی پذیرش انسانها در زمان ظهور داشته است. بطور مثال در عربستان ۱۵۰۰ سال پیش که دختر بودن ننگی برای عرب شمرده می شد و فرزند دختر را زنده بگور می کردند قانون اسلامی حق دیه نصفه زنان نسبت به مردان یا قبول شهادت دو زن برابر یک مرد ، قانونی متکامل و مطابق با روح زمانه اش محسوب  میشده ولی در دوره معاصر دیگر نمی توان حق زنان را نصف حق مردان دانست و باید برای ایشان حقوقی برابر مردان قائل شد که اینجاست که قانون تساوی حقوق زن و مرد طبق تعالیم دیانت بهائی لزوم اجرائیش آشکار می شود . در دیانت بهائی جامعه مانند کبوتری فرض می شود که برای پرواز احتیاج به دو بال زن و مرد دارد که اگر یکی از این دو بال ناقص فرض شود نمی تواند این پرنده به سوی بالا – تکامل- پرواز کند. اما وظایف معمولاً در طی تاریخ تغییرات آنچنانی نداشته چرا که یک بار سنگین را یک زن به راحتی یک مرد نمی تواند بلند کند و این وظیفه مرد است که آن را از دست زن بگیرد و حملش کند. هر چند زنان در دیانت بهائی مانند مردان برخوردار از حقی برابر از جهت تقاضای ازدواج یا طلاق هستند ولی این وظیفه مردان است که اگر تربص انجام گرفت در طی این دوران کلیه مخارج زن را تامین نماید یا با آنکه نماز و روزه در ادیان الهی از وظایف هر مومنی شمرده شده ولی در همه ادیان هنگام عادت ماهانه ، زنان از خواندن نماز و گرفتن روزه معاف شده اند. پس باید بین وظیفه و حق فرق گذاشت و هنگام بیان مطلب این تفاوت را در نظر گرفت. بلی دوست گرامی در دیانت بهائی " الرجال قوامون علی النساء " تبدیل به " امروز اماءالله از رجال محسوب طوبی لهن " شده است. 

۲ – دوست گرامی اما در مورد پرسش دوم ، باید شما را به مطالعه تاریخ ادیان و سرگذشت پیامبران الهی  دعوت کنم زیرا در همه آنها مشاهده خواهید کرد که نزدیکترین اشخاص به انبیاء به مخالفت با وی برخاسته اند از ابتدا تاریخ خلقت که فرزندان آدم ابوالبشریعنی قابیل دستش به خون هابیل آلوده شد بعد از آن ساز مخالف زدن فرزند نوح ، برادران یوسف تا عموی پیامبر اسلام و بعدها در دوران همه ائمه اطهار ( ع )که امامت ایشان با مخالفت برادران واصحاب نزدیک مواجه میشد این سنت الهی همواره تکرار و وجود داشته است ( برای اطلاع بیشترمی توانید به کتاب مهم الفرق بین الفرق ترجمه دکتر مشکور مرجعه فرمائید)  پس نمی توانید به مخالفت صبح ازل با حضرت بهاءالله معترض گردید چرا که بزعم بنده شاید اگر این دشمنی و مخالفت وجود نداشت سنت الهی پیامبران در دیانت بهائی به این شکل مطلوب تکرار وتکمیل نمی شد اما آنچه در همه این سرگذشتها قابل توجه است اینستکه همواره حقیقت الهی پیروز میدان بوده هر چند اندک زمانی این مدعیان کاذب به دشمنی پرداخته اند ولی یه یاری باریتعالی نابود شدند واثری از ایشان باقی نماند اما نام و یاد همه پیامبران و ائمه اطهار باقی و جاودان مانده است هر روزه شاهد ایمان انسانهای بسیاری به دیانت حضرت بهاءالله هستیم تا جائیکه این مؤمنان حاضر به ایثار همه وجود خود در راهش هم هستند ، مرقد حضرت بهاءالله به زیبایی ساخته شده و پذیرای زائرین بسیاری در طی سال میباشد اما یاد یا اثری از ازل نمی باشد حتی محل دفن وی نیز مشخص نیست و فقط ذکرش در کتابهای تاریخی برای تنبه آمده است .

دوست بی نامم بطور مثال شما در تاریخ تشیع میخوانید که پس از شهادت حضرت حسین ( ع ) امام سوم شیعیان ، گروهی از شیعیان به پیروی از محمد حنفیه فرزند سوم امام علی ( ع ) در مقابل امام زین العابدین برخاستند یا پس از درگذشت امام صادق ( ع) گروههای مختلفی بوجود آمدند یک گروه از اصحاب معروف امام مانند سعدبن طریف اسکاف یا ابان بن عثمان معتقد بودند که پس از ایشان کسی را نمی توان به عنوان امام پذیرفت گروه دیگر به نام ناووسیه بودند که معتقد بودند امام صادق( ع ) رحلت نکرده بلکه غایب شده اند و در آینده به عنوان قائم باز میگردند گروه دیگر به امامت اسماعیل یکی از فرزندان امام صادق که دو سال پیش از رحلت امام فوت کرده بود ایمان داشتند و میگفتند اسماعیل پنهان است و بعدها ظاهر میشود گروه بزرگی از شیعیان امامت عبدالله فرزند ارشد امام صادق را پذیرفتند و آخرین گروه به امامت حضرت موسی کاظم اعتقاد پیدا کردند .  پس می بینیم این شکل اختلافات در همه ادیان و مذاهب وجود داشته ولی آنچه باقی و جاودان مانده حق و دین راستین خداوندیست .

۳ –  اما پرسش سوم شما ، ابتدا بخش آغازین آن را باهم مرور میکنیم :

– "سوم هم این که راه کار عمل به آن و دست یابی به آن ها چگونه است؟ جناب عبدالبها می فرمایند: "جمیع ملل از حیث اقوال کامل اند، جمیع ذکر می کنند که محبّ خیرند، جمیع می گویند صدق مقبول است و کذب مذموم… ولی جمیع این ها در عالم قول می ماند عملی در میان نیست." خطابات ۱ صفحه ۱۲۷و ۱۲۸
حال باید بدانیم تز و برنامه ی بهائیان برای رسیدن به این آرمان هایی که ذکر نموده اید چیست؟ صرف دانستن و گفتن این که معیشت عموم باید تعدیل گردد که کافی نیست و دردی را دوا نمی کند. مراجعه به رفتار و گفتار رهبران بهائی چیزی خلاف آن چه اظهار شده است را نتیجه می دهد. "

دوست گرامی وخوانندگان محترم ، همه شما را نزد وجدانتان گواه میگیرم آیا این پرسش اصلا ربطی به مقاله " در پس حفظ آرمانهای ادیان بزرگ ( سخنی دوستانه با دکتر احمدی ) "  دارد و یا آن  را میتوان فقط ب با آوردن کلمه  " آرمان ها " به مقاله مذکور مرتبط دانست ؟ در اینجا پرسش دیگری هم به ذهن بنده متبادر میشود که آیا شما براستی  مقاله " در پس حفظ …" را خوانده اید ؟  چرا که طرح پرسشهایی اینچنینی به عنوان نقد آن مقاله بیش از آنکه معنای نقد و آموزش دهد  از آن بوی غرض ورزی با آئین بهائی استشمام میشود که در اینصورت مطلب شما را دیگر نمی توان دارای آن جایگاه علمی  یک نقد منصفانه و درست محسوب کرد و بیشتر برای همان کتب و سایتهای ردیه مناسب است و بس ! از طرف دیگر دوست گرامی  فقط خداوند است که بر همه چیز آگاه و داناست پس اینکه شما ازپدیده یا مطلبی آگاهی ندارید دلیلی بر نبود آن پدیده یا مطلب نیست اگر بدنبال برنامه های دیانت بهائی برای رسیدن به آرمانهایش هستید میتوانید به سایتهای مختلف بهائی مانند پژوهشنامه ویا کتابخانه آثار بهائی مراجعه کنید تا از آنها مطلع شوید زیرا که بزعم بنده تنها دیانتی در جهان که مستقیما توسط پیامبر و جانشینانش برنامه مشخصی برای رسیدن به اهداف و آرمانهایش مشخص شده آیین بهائی است نکته قابل توجه در این زمینه اینستکه  فقط در دیانت بهائی است که توسط پیامبرش مرجعی تحت عنوان بیت العدل اعظم مشخص شده که متناسب با زمان دستوراتی را برای هدایت بهائیان برای رسیدن به اهداف وضع نماید در سایر ادیان مراجع یا اشخاصی که عهده دار چنین وظیفه ای باشند مانند مجتهد ، سالها پس از رحلت پیامبرشان توسط پیروانشان وضع شده است ودر هیچکدام از کتب مقدسه قبلیه ذکری از این منابع یا اشخاص نشده است ( کتب مقدسه پیشین یعنی قرآن کریم ، تورات ، انجیل و اوستا همگی قابل دسترسند  و میتوان با زیارت آنها به صحت ادعای حقیر پی برد )

در دنباله پرسش سوم نوشته اید که :

"تعدادی از تعالیمی که شما فرموده اید، در سایت بهائی پژوهی بررسی شده است، مثل وحدت عالم انسانی و تحری حقیقت و تساوی حقوق رجال و نساء و تطابق دین با علم و عقل. اگر به آن ها مراجعه نمایید، ملاحظه می فرمایید که متأسفانه این سه سؤالی که مطرح کردم در مورد تعالیم بیان شده پاسخ درستی پیدا نکرده اند."

دوست محترم همانطور که در آغاز مطلبم نوشته ام ظاهرا شما بر خلاف ادعایتان که این مطلب را بدلیل عدم چاپ در سایتهای بهائی به سایت ضد بهائی  "بهائی پژوهی " داده اید با همین تک پاراگراف بالا ثابت می شود که از همان ابتدا آنرا برای سایت مذکور نوشته اید چرا که خوانندگان مطلبتان را به مطالبی که قبلا در این سایت چاپ شده ارجاع می دهید در ضمن دوست بی نامم هر وقت شما برای آشنایی با اسلام به سایت افشا ویا سایت کافر مراجعه کردید بنده هم برای شناخت آئین بهائی به سایت بهائی پژوهی مرجعه میکنم – راستی یک مطلب را از زبان خود اشخاص بشنوید نه از بیان حسودان و غرض ورزانش – از طرف دیگر بنده گول کلمه بهائی پژوهی را نمی خورم چرا که اگر اینچنین بود باید برای شناخت دیانت برحقه اسلام کتابهائی نظیر بازشناسی قرآن نوشته دکتر انصاری یا تاریخ گفته نشده اسلام نوشته سیامک ستوده را مطالعه میکردم اما نه اینها اسلام واقعی را مشناسانند و نه سایت بهائی پژوهی شما !

اما در دنباله پرسش سوم می نویسید که:

" حضرت عبدالبهاء میفرمایند :دین اگر سبب عداوت گردد الفت نبخشد بلکه مورث کلفت گردد و عدم دین به از وجود آنست و تجرد از دین مرجح بر آن"  همان طور که احتمالا می دانید، آیین بابی قبل از آیین بهائی آمده است و بهائیان آن را به عنوان دینی قبل از آیین بهائی می دانند. هم چنین مطلعید که تعدادی جنگ پس از به وجود آمدن آن اتفاق افتاد. با توجه به این فرمایش و آن جنگ ها، نتیجه می گیریم که عدم این دین بهتر از نبودن آن می باشد. (برای توضیح بیشتر می توانید به تاپیک محبت یا عداوت مراجعه فرمایید ) هم چنین توجه بفرمایید به حکم هایی که در آیین بابی می باشد مثل ضرب عنق. آیا این حکم که در آن آیین می باشد، نتیجه نمی دهد که عدم دین بهتر است از وجود آن؟ "

بنده متوجه منظور شما از ذکر این بیان نمی شوم ! آیا با آن موافقید یا مخالف ؟ اگر موافقید ، فبها ! فقط مشکلی که اینجا برای شما بعنوان فردی مسلمان پیش میاید اینستکه گسترش آئین اسلام از طریق جنگ و لشکرکشی به کشورهای مجاور مانند ایران و مصر بوده است آنوقت این مورد را چگونه توجیح و توضیح میفرمائید ؟ ( البته من بهائی پاسخ درستی برای آن دارم ) اما اگر با آن مخالفید این بدان معناست که شما معتقدید که باید برای دین خون ریخت و دشمنی کرد که بنده دراین مورد هم با شما همعقیده نیستم چرا که این تفکر پیامدش همان طالبانیسم معاصر است و به نظر بنده دین برای ایجاد صلح و دوستی بین انسانها آمده نه برای دشمنی و جنگ … در ضمن دوست گرامی باید خدمتتان یادآوری کنم که حضرت عبدالبهاء جانشین حضرت بهاءالله بوده اند و بیاناتشان فقط برای بهائیان لازم الاجرا و لازم الاطاعه میباشد پس اگر جنگها و برخوردهایی در ابتدای پیدایش دیانت بابی مشاهده میفرمایید مربوط به همان دین مزبور است و ربطی به دیانت بهائی ندارد ( اگر مسلمانان دستورات مسیحیت را که به عنوان دینی الهی میشناسند را هم  مانند دستورات اسلام  اجرا میکنند ؟ ) از ابتدای بعثت حضرت بهاء الله و پیدایش آئین بهائی تا این زمان همواره بهائیان تحت انواع شکنجه ها و ظلم بوده اند ولی هیچگاه به مقابله بمثل از طریق جنگ یا برخورد فیزیکی با مخالفانشان برنخواسته اند و همواره با پذیرش سختیها از خداوند خواسته اند تا این ناآگاهان را هدایت فرماید تا دست از خشونت با بهائیان بردارند . اگر خدا مدد فرماید دنباله پاسخ شما بزودی مینگارم

                                          ادامه دارد …

Comments are closed.