چالش های دولت ایران در عصر ارتباطات
جهان امروز جهانی بسیار بزرگ و در عین حال کوچک است ! این پارادوکس زمانی مفهوم خود را نشان می دهد که متوجه انواع عقاید ، نظرات ، مکاتب فکری و … درپیرامون خود باشیم که نمونه بزرگی جهان اطراف ماست . از طرفی با رشد سریع تکنولوژی ، مخصوصا در زمینه ارتباطات و انتقال اطلاعات و همچنین رشد و ترقی وسایل ارتباطی مانند هواپیما ، قطارهای سریع السیر و … شاهد هرچه نزدیک تر شدن انسانها به همدیگر و بنوعی کوچک شدن این جهان می باشیم .
جدای از وسایل ارتباطی ، رسانه های گروهی ، اینترنت ، ماهواره ، شبکه های کابلی و … رشدی بسیار سریع داشته اند . در عصری که هر لحظه اش در گرو تغییرات شگفت انگیز است ، ارتباطات حرف اول را می زند . تحقیقات نشان می دهد که حدود ۷۵ درصد از اوقات روزانه ما به نحوی در تماس و ارتباط با دیگران می گذرد . اما هنگامی که صحبت از ارتباط می شود بعضی ها به اشتباه فکر می کنند که ارتباط شامل حوزه ای محدود مانند خویشان و نزدیکان است ؛ حال آنکه عبارتست از عملی که طی آن یک یا چند نفر به تبادل خبر ، اطلاع ، نقطه نظرها ، گرایش ها و تجربه خود می پردازند .
نیاز انسان به ارتباط با همنوع و در این سالها به ارتباط با موجوداتی فرضی که شاید در کرات دیگر باشند را می توان به نوعی در سرشت انسان جستجو کرد ، یعنی زمانی که انسانهای اولیه ، برای بیان احساسات ، شرح شکارهایشان و یا حوادثی که برایشان اتفاق می افتاده ، شروع به نقاشی بر روی دیوار غارها کردند و اشکالی را که امروزه به آنان پیکتوگرام می گوییم بوجود آوردند .
زبان و خط عمده ترین شیوه های ارتباط کلامی است و انسانها برای بیان احساسات بیشتر از زبان و برای ابراز افکار عمدتا از خط یاری می طلبند . توسعه علمی جهان نیز مدیون اختراع چاپ است که به تکثیر و توسعه افکار و نوشته های آدمیان انجامیده است .
اما همین ارتباط با همه سودمندی آن و راحت و آسایشی را که برای بشر فراهم کرده است ، به مذاق بعضی ها خوش نمی آید . همواره عده ای هستند که مخالف گردش آزاد و بی طرفانه اطلاعات می باشند لذا دست به سانسور و مبارزه با افرادی می زنند که سعی دارند دامنه ارتباطات خود را گسترش دهند . مصداق این گونه افراد را می توان در حکومتهایی با رژیم های مستبد ، توتالیتار ، جستجوکرد .
در این نظامها همواره وجود دسترسی آسان به اطلاعات محکوم است و کسانی که سعی در اطلاع رسانی درست و بموقع دارند یا با مشت های آهنین روبرو می شوند ، یا گفتارشان سانسور می شود و یا اینکه دیگران رااز ارتباط داشتن با آنان برحذر می دارند . در چنین جوامعی نه تنها دگراندیشان حق استفاده از رسانه های جمعی و عمومی را برای بیان نظرات خود و در میان گذاشتن آن با دیگران ندارند ، بلکه توسط خشونتی که بر آنان اعمال می شود حق ارتباط با مردم را ، حتی در کوچه و خیابان نیز از آنان می گیرند . دولتها همواره برای این کار از راهها و روشهای متفاوتی استفاده می کنند ، زمانی با به قلیان در آوردن احساسات و تحریک تعصبات وطنی و بر چسب زدن به عده ای سعی بر آن دارند تا مردم را علیه مردم بشورانند و در واقع دراین بین با بیرون کشیدن خود از مهلکه ، خود رااز هر گونه جوابگویی به اذهان و افکار عمومی و جامعه جهانی نجات دهند .
زمانی دیگر با متهم کردن کسانی که مخالف آنان فکر می کنند با انواع و اقسام تهمت های اخلاقی ، سعی دارند با نشان دادن چهره ای کریه و زشت از دشمنان فرضی خود ، برای اعمالشان ملجا و پناهی قانونی و شرعی پیدا کرده و بر افعال زشت خود سرپوش گذارند . البته در این میان باز هم با داغ کردن تنور تعصب و کوبیدن بر طبل خرافات و تهیج افکار عمومی ، سعی می کنند تا حدامکان دامن دولت رااز هر آنچه در نظر جهانیان ناپاک است پاک کنند . ارتباطات انسان با انسان بطور کلی بر دو نوع است : الف – ارتباطات کلامی ب- ارتباطات غیر کلامی . آنچه را می توان به راستی حدس زد آنکه در این گونه نظامها ، حاکمان سعی می کنند هر دونوع ارتباط را محدود کنند .
جامعه امروز ایران خود مثالی جامع و کامل از نظامهایی است که در بالا توصیف شده است . برخورد غیراصولی ، غیرمنطقی و غیرقانونی حکومت با دگر اندیشان ، روشنفکران و … خود گواهی زنده از این گونه اعمال است . در این بین سهم بهائیان را باید بیشتر از دیگران دانست آنهم به چند دلیل ، یکی از مهم ترین این دلایل نوع نگرش بهائی به جهان و دعوت آنان به اصولی مترقی ست که سخت با اصول دولتمردان جمهوری اسلامی و سران آن البته در تضاد می باشد . اصولی که عمل به آنها سعادت ایران را ، چیزی که بهائیان به آن امیدوارند و در نوشته های دینیشان بوفور یافت می شود ، نوید می دهد .
بر همین منوال است که حکومت با دستگیری و زندانی کردن بهائیان ، برچسب زدن به آنها ، متهم کردن آنها به داشتن رابطه و جاسوسی با بیگانگان در راستای همان قطع ارتباط و جلوگیری از رد و بدل شدن اطلاعات بین بهائیان و دیگر هموطنان ایرانی می باشد . باید پذیرفت ارتباطات مجموعه ای از مهارتهاست . اما مهمترین آنها درک نقطه نظرهای طرف مقابل و تفهیم نقطه نظرهای خویش است . زبان تنها وسیله ارتباطی نیست و کاملترین آن هم نیست چرا که پیامهای انسانی ، بخصوص آنهایی که از احساسات و هیجانات و عواطف مایه می گیرند ، چنان پیچیده اند که هیچ کلامی گویای آن نیست ، به همین دلیل گاه یک نگاه ، لحن صدا یا یک حرکت حاوی پیامی است که از نهفته ترین درونیات فرد سرچشمه می گیرد .
با توجه به تعریف بالا نگرانی حکومت از ارتباط غیربهائیان با بهائیان چندان بی مورد نیست . این نگرانی نشان دهنده آن است که بهائیان در ارتباطات غیر کلامی بسیار موفق عمل کرده اند و کردار نیکشان در این سی سال اخیر خود گواه راستی گفتارشان است . در چنین جوامعی و هنگامی که تمام راههای صحیح و موثق کسب اطلاعات بسته باشد ، مردم به صحبت کردن و بنوعی درد دل کردن با همدیگر در کوچه و بازار رو می آورند . باید توجه داشت که همین صحبتهای کوچه و بازار افکار عمومی یک شهر و یا کشور را تشکیل می دهد و در این زمینه هم گویا بهائیان موفق بوده اند و توانسته اند تا حدودی افکار عمومی را با خود همراه کنند .
ارتباطات غیر کلامی عبارتست از کلیه پیامهایی که افراد علاوه بر خود کلام ، آنها را نیز مبادله می کنند . طرز قرار گرفتن ، راه رفتن ، ایستادن ، حرکات ، چهره و چشم ها ، لحن صدا ، طرز لباس پوشیدن و … جملگی نشان های از ارتباطات غیر کلامی هستند .
بهائیان در این مدت و برغم انواع سختی هایی که هر روزه اخبار آن در رسانه های بهائی و البته غیر بهائی منتشر می شود ، پا رااز دایره ادب بیرون ننهاده اند و همواره سم کشنده را با شهد و شکر پاسخگو بوده اند . از این رو رژیم که صبر و تحمل خود رااز دست داده چاره ای جز زندانی کردن بهائیان ندارد . بعنوان نمونه ، زندانی کردن خانم ژینوس سبحانی ، منشی دفتر خانم عبادی را علاوه بر آنکه می توان فشار بر شیرین عبادی دانست ، باید در راستای تلاش دولت برای قطع کردن پلهای ارتباطی بهائیان با جامعه بیرون بحساب آورد . از آنجایی که خانم سبحانی منشی دفتر بوده اند لذا بنابر وظیفه شغلی خویش ارتباطات بسیاری را با مراجعان دفتر داشته اند و از سوی حکومت بیم آن میرفته که ایشان به صحبت با هموطنان خود بپردازد و در جهت حل دغدغه های ذهنی آنان ، مشورت ها و راهنمایی هایی را ارائه دهد ؛ و این از نظر کسانی که خواهان قطع ارتباط جامعه بهائی با جامعه مسلمان ایران هستند بسیار خطرناک است .
اگر بهائیان واقعا آن بودند که دولت می گوید و اگر تمام تهمت های اخلاقی و سیاسی و … راست می بود ، برای رژیم نباید چندان مهم باشد که میزان فعالیت بهائیان و حضورشان در جامعه چگونه و به چه کیفیت است . اما از آنجایی که از کوزه همان تراود که در اوست ، دولت بسیار بیم ناک است ، که سیر و سلوک اجتماعی و خلق و خوی خوش بهائیان اسباب دردسر شده و تمام آن تهمت ها در پرده ای از ابهام قرار بگیرد . این تحریکات و تهمت ها که قرار بود سبب روگردانی و منفور جلوه دادن بهائیان بشود خود سبب تحریک حس کنجکاوی ایرانیان آزاده را فراهم آورده و آنان را بیش از پیش به سوی بهائیان برای درک حقیقت رهنمون کرده است . لذا دولت با زندانی کردن ، تبعید کردن و البته سانسور سایتها و وبلاگهای بهائی قصد دارد تا با جلوگیری از جریان سیال اطلاعات عرصه را بر بهائیان تنگ کند .
حال که تلاشهای دستگاههای عریض و طویل دولتی در بایکوت آرا و افکار بهائیان بی نتیجه مانده ، برتمام ایرانیان آزاده و روشنفکر است که ضمن مخالفت با هرگونه تبعیض و سانسور و همچنین هوشیاری نسبت به موضع زورمدارانه ای که ممکن است تبدیل به خشونتی سیستماتیک شود ، به نشر و درج دیدگاههای بهائی برای مسائل روز دنیا و مخصوصا ایران عزیز همت گمارند تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد . نمونه این مخالفتهای اصولی و انسان دوستانه را می توان در نامه اخیر هنرمندان و روشنفکران ایرانی بنام « ما شرمگینیم» و یا بیانه روزنامه نگاران کردستان و دیگر بیانیه ها دید .
بـه امـیـد صـلـح
آنتــــی وار