کوشا
جناب اعلمی و مسئله احتجاج با مروجان بهائیت(۳)
(آخرین قسمت)
سوال پنجم :
سفارش بهاءالله به نماز گزاردن پیروانش به سوی او چگونه توجیه میشود؟
قبله اولیه مسلمآنان مسجدالاقصی بودکه به مدت ۱۵ سال اهل اسلام بدان سمت توجه نموده خدا را عبادت می کردند ولی در سال دوم هجرت در وسط نماز ظهر ناگهان خداوند وحی به حضرت محمد فرستاد که به کعبه توجه نموده واز این طریق مرا عبادت کنید. بعضی از اهل ایمان اطاعت امر نکرده به اعراض و اعتراض پرداختندوخداوند در جواب آنان فرمود که برای من مسجدالاقصی ویا کعبه فرق نمکندزیرا(فاینماتولوافثم وجه الله بقره ۱۱۵) ولی خواستم مردمان را امتحان کنم وببینم که چه کسانی ازمحمداطاعت میکنند(بقره۱۴۴)وواقعیت هم همین است برای خداوند فرق نمیکند که ازچه طریقی عبادت می شود زمانی معبد سلیمان پل ارتباط خدا و مردم بود وزمانی مسجدالاقصی و زمانی بیت شیراز و زمانی هیکل ظاهری مظهر الهی که بهاءالله باشدهمانطور که توجه به خانه خشت وگلی خاک پرستی نیست بهمین نحو توجه به مظهر الهی هم انسان پرستی نیست
توجه به هیکل شخصی که زمانی محل طلوع وحی الهی بوده و بعبارتی عرش خداوند در روی زمین بوده و خداوند او را برای هدایت بشر منتخب فرموده عین حقیقت است انسان که اشرف مخلوقات است و پیامبر الهی اشرف انسانها آیا مورد توجه قرار گیرد سزاوار نیست انسان که چندین مرتبه از خاک والاتر است ایا توجه به مظهر الهی بهتر از توجه بخاک نیست. حضرت باب در توقیع محمد شاه فرموده که قسم به حق که منم بیت الله واقعی یعنی بیت ظاهری یک سمبل است نه حقیقت بیت الله یا خانه خدا پیامبران هستند که عرش الهی بوده و خداوند از آن طریق خود را به جهانیان معرفی فرموده اما از آنجا که مردمان در ایام گذشته این درک را نداشتند ناچار خداوند به آنها فرموده که بروید خانه خشت و گلی را طواف کنید و بپرستید شاید بدینوسیله صاحب خانه یعنی پیامبران را بشناسید و از این دیدگاه بود که حضرت باب فرمود من بعد خانه خشت گلی قبله شما نخواهد بود بلکه من یظهرهالله قبله شماست و شما به آن حضرت توجه کنید و هر کس غیر از این رفتار نماید مشرک خواهد بود و حضرت بهاءالله با توجه به بیان حضرت باب فرمود که شما در حین نماز به سوی من توجه کنید و بعد از صعود من به جایگاه من که در اصل بیت الله است توجه نمایید که قبلهگاه شماست در ضمن این مسئله سابقه تاریخی نیز دارد و همه داستان آن را خوانده و حفظ هستند زمانی که خداوند آدم را آفرید و به همه فرشتگان فرمود که در مقابل آدم سجده کنند همه فرشتگان در مقابل آدم سجده کردند (الاابلیس ابی واستکبروکان من الکافرین بقره۳۴) که شیطان ابا و خودداری کرد و خداوند او را از بارگاه خود بعلت عدم اطاعت راند و در ظهور حضرت بهاءالله نیز این جریان تکرار شد و از حقیقت ذهنی به حقیقت جسمانی تبدیل شد کسانی که در مقابل حضرت بهاءالله که مظهر الهی و پیامبر خداوند هست سجده نکنند همانند ابلیس کافر شده و مطرود خواهند شد حضرت باب بیان زیبائی در این مورد فرموده که مضمونش چنین است (خداوند دوست دارد عبادت کرده شود از آن طریقی که خود دوست دارد ولی شیطان دوست داشت خداوند را عبادت کند از آن طریقی که خود دوست میداشت.) لذا در این عصر خداوند ارادهاش بر این قرار گرفت که از طریق بهاءالله عبادت کرده شود و کسانی که اراده خود را به اراده الهی ترجیح دهند و بخواهند خداوند را از آن طریقی که خود مایل هستند عبادت کنند البته مختارند ولی ارادۀ الهی چیز دیگریست. و همان طوری که نوشته شد هیکل ظاهری پیامبران محملی برای توج� به سوی خداوند است زیرا خدا را جهت و سوئی نیست مگر آنچه را که خود معین کند روزی از طریق کعبه عبادت شد و اینک از طریق حضرت بهاءالله مورد ستایش قرار میگیرد.
سوال ششم :
ظاهراً پیروان بهائیت نیز میپذیرند که تشریع امری آسمانی و منبع آن وحی است و در انحصار خدا و انبیای او میباشد اگر چنین است چرا این امر (ادامه تشریع) به بیت العدل واگذار شده است که ادعا میشود اعضای آن انتخابی هستند و هیچ الزام و تضمینی به آگاهی و اشراف و پیروی آنان از امور و دانش لاهوتی و ناسوتی نیست .
حضرت بهاءالله دو رکن اساسی را برای امر مبارک خود معین فرموده اولی رکن ولایت که وظیفه تبیین آثار مبارکه به این رکن راجع است و دومی رکن تشریع که به بیت العدل اعظم واگذار شده که قوانین وضع نشده و فروع احکام را این هیئت انتخابی که به انتخاب عموم بهائیان دنیا انتخاب میشوند وضع و تشریع فرماید روش کلی حضرت بهاءالله در وضع و تشریع قوانین چنین بوده که آن حضرت اصل حکم را بیان فرموده و فروعات آن را به عهده بیت العدل اعظم گذاشته تا مطابق نیاز جامعه قوانینی را وضع و یا نسخ فرماید و این وضع و نسخ قوانین مربوط به قوانین بیت العدلها راجع است نه قوانین و حدودی که حضرت بهاءالله تشریع فرموده و این یکی دیگر از امتیازات آئین بهائی است که سیستم قضائی آن مانند ادیان گذشته یک سیستم بسته نیست که بصورت دیکتاتوری قوانین شرع را به مورد اجرا گذارد بلکه سیستم قضائی آن یک سیستم باز است که مطابق اقتضای زمان قوانین جزئی وضع و یا نسخ میشود که بدینوسیله تعادلی بین رکن تشریع و جامعه بوجود میآید و از ظهور تنشها بین دین و جامعه خودداری میکند حضرت بهاءالله در این مورد فرموده : امور ملت معلق است به رجال بیت العدل الهی ایشانند امناءالله بین عباده و مطالع الامر فی بلاده … چون که هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی لذا امور به بیت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند. (اشراق هشتم و بشارت سیزدهم) لذا حضرت بهاءالله تعمداً وضع قوانین فرعی را به عهده بیت العدل گذاشته و بیت العدل اعظم در وضع قوانین نیازی به وحی و یا ارتباط با دانش لاهوتی و ناسوتی ندارد همانطوری که مجالس قانونگذاری در سراسر عالم بدون اینکه با عالم بالا ارتباطی برقرار کنند قوانینی را وضع و یا تعدیل میکنند و این شبهه شاید از آنجا برای جناب اعلمی ناشی شده که تشریع را مختص انبیا دانسته در حالیکه مفهوم تشریع قانون گذاری است(فرهنگ نوین).
سوال هفتم
بر خلاف دیگر هرگز بخود اجازه نمیدهم که به ناروا بهائیان را متهم به ازدواج با محارم خود نمایم اما مایلم بدانم که چرا بهاءالله با بیان قد حرم علیکم ازواج ابائکم حرمت ازدواج با محارم را تنها منحصر به زنان پدر کرده است.
جناب اعلمی بعنوان یک شخص منصف اقرار میکند که ازدواج بهائیان با محارم خود یک تهمت بوده و حقیقت ندارد ولی مخالفان دین بهائی آیه مبارک را تحریف کرده و از آیه استنباط کرده که (حرمت ازدواج با محارم منحصر به زنان پدر است در حالی که در این حکم اشاره به سایر محارم نشده و از این نمیتوان استنباط کرد که تحریم منحصر به زنان پدر است. چنانچه از آیه قرآنی (حرم علیکم المیته والدم و لحم الخنزیر بقره ۱۷۳) نمیتوان استنباط کرد که تحریم در اسلام منحصر به مرده و خون و گوشت خوک است بلکه میتوان گفت که در این آیه به این سه مورد اشاره شده ولی تحریم شراب و قمار در آیه دیگر ذکر شده اعتراض جناب اعلمی مشابه این است چنانچه در سوال قبلی گفته شده روش کلی حضرت بهاءالله در وضع قوانین چنین بوده که اصل حکم را بیان فرموده و فروعات را به بیت العدل اعظم راجع فرموده. جناب زین المقربین در مورد حلیت و حرمت نکاح اقارب سئوال کرده در جوابش حضرت بهاءالله چنین فرموده «در این امور هم به امنای بیت العدل راجع است» (سوال ۵۰ از رساله سوال و جواب) تعیین حدود محارم را بیت العدل اعظم تعیین خواهد کرد و در مورد حد زنا و لواط و سارق و مقادیر آن نیز فرموده تعیین مقادیر حد به بیت العدل راجع است (سوال ۴۹) لذا ملاحظه میشود که حرمت ازدواج منحصر به زنان پدر نیست و یا نمیتوان از این آیه استنباط کرد که چون در ادامه آیه مطلبی در این باره ذکر نشده دلیل بر این است که ازدواج با بقیه محارم حلال است و کلاً این نوع تصور شایسته عالم انسانی نیست که خود را آنچنان پست و حقیر شمارد که در فکر ازدواج با خواهر و مادر و دختر خود باشد در عالم حیوان شاید مصداق داشته باشد ولی در عالم انسانی بسیار بعید است مگر از افرادی که در نهایت توحش و حیوانیت باشند از نظر شارع بهائی تحریم محارم از بدیهیات است و نمونههای آن را میتوان در آثار مبارکه زیارت کرد.
۱- حکم ازدواج حاکی از این است که بین دو انسان عقد اقتران بسته شود اگر کسی نعوذ بالله بخواهد با مادر یا دختر و یا خواهر خود وصلت کند نیازی به حکم ازدواج ندارد از کودکی در یک خانواده بزرگ شده و بالغ شدهاند.
۲- رضایت ابوین در ازدواج بهائی شرط اصلی است یعنی والدین پسر و والدین دختر باید به ازدواج فرزندانشان رضایت کامل داشته باشند. اگر بفرض محال کسی بخواهد با محارم خود ازدواج (واژه ازدواج که معنی ندارد) بکند رضایت والدین چگونه تحقق خواهد یافت چنانچه در رساله سوال و جواب آمده (رساله سوال و جواب سوال ۱۳)
سوال معلق بودن امر تزویج به رضایت ابوین از طرف مرد و زن هر دو لازم یا از یک طرف کافی است.
جواب تزویج معلق است به رضایت پدر و مادر مرء و مرئه (یعنی مرد و زن)
۳- وجود شهود در مراسم عقد بهائی و طلاق لازم و ضروری است و این حکم دلیل برعدم ازدواج با محارم است.(رساله سوال و جواب سوال ۷۳)
۴- دادن مهریه و میزان تفاوت آن در شهرها و دهات دلیل بر حرمت محارم و ازدواج با سایر اقوام است (رساله سوال و جواب سوال ۸۸)
۵- مسئله طلاق و فروعات آن از جمله مدت اصطبار و جدا زیستن زن و شوهر از یکدیگر دلیل بر حرمت محارم و ازدواج با سایر اقوام است.
۶- وجود طبقات هفتگانه در مسئله تقسیم ارث مدل بر تحریم محارم است.
۷- حرمت نامزدی کردن قبل از بلوغ موید این نظریه است (رساله سوال و جواب مسئله ۳)
۸- سوال شده «اگر شخصی باکره را نکاح کرد و مهریه را هم تسلیم کرد هنگام اقتران معلوم شود که باکره نیست آیا مصروف و مهریه برمیگردد یا نه جواب در این صورت مصروف و مهریه برمیگردد و فساد شرط علت فساد مشروط است (رساله سوال و جواب سوال ۴۷) که باز دلیل بر این است که ازدواج با دختر و خواهر و مادر به هیچ وجه من الوجود مد نظر شارع امر بهائی نبوده است.
اینها و سایر مسائل دلیل واضحی است بر اینکه ادعای مخالفان امر بهائی یک توهم بیش نبوده و برای ممانعت از اقبال مردم به آئین بهائی این شایعات و افترائات را پخش میکنند و حتی حضرت بهاءالله در مورد طلاق نیز مختصراً بیاناتی فرموده و علت آن را چنین ذکر فرموده : چون حق جل جلاله طلاق را دوست نداشته در این باب کلمهای نازل نشده (سوال ۹۸ از رساله سوال و جواب).
و اینکه چرا حضرت بهاءالله به حرمت ازدواج با زن پدر اشاره فرموده شاید بدین جهت باشد که در مورد ازدواج باید اصلی را بیان میفرمود تا به تبع آن فروعاتش را بیت العدل اعظم بعداً تشریع نماید و حرمت زن پدر که خارج از حریم خانواده است نقطه آغاز تحریم است و شاید جناب اعلمی و سایرین سوال کنند مگر در زمان حضرت بهاءالله کسی با زن پدر خودش ازدواج میکرده که آن حضرت این حکم را دادهاند همانطوری که نوشته شد کسی با زن پدر خود ازدواج نکرده ولی این بعنوان یک اصل کلی در مسئله ازدواج مد نظر بوده همانطوری که در زمان ظهور اسلام نیز کسی نه با مادر خود و نه با دختر خود و نه با خواهر خود ازدواج میکرده که پیامبر اسلام حرمت ازدواج آنان را بیان فرمودویاشایداشاره به آیه قرآنی باشدکه مده(لاتنکحواما نکح اباوکم نسا۲۲)یعنی زنان پدران خود را نکاح نکنیدکه در این آیه ازدواج با زن پدر تحریم نشده بلکه ازآن تحذیر شده است مفهوم تحذیر با تحریم متفاوت است( مانند آیه لاتقربواالصلاه وانتم سکاری)یعنی در حالت مستی نماز نخوانید پس در سایر اوقات می توان مستی کردیعنی شراب خواری حرام نیست بلکه ازان نهی شده است چنانچه بزرگترها بچه ها را از دست زدن به برق تحذیر می کنند ولی خود به آن دست می زنند قرآن کریم در نهی از ازدواج با مادر و خواهر و دختر کلمه(قدحرمت )یعنی حرام شده را بکار برده بر خلاف زن پدر که کلمه(لاتنکحوا) را بیان فرموده است اگر فرقی نداشت برای زن پدر نیز کلمه حرمت بکار می رفت لذا حضرت بهاءلله در کتاب مبارک اقدس با نزول این آیه فرمودندکه زن پدر نیز مانند مادر است وحکم آن نیزحکم مادر لذ ا بدینوسیله حکم تحذیر اسلامی را بحکم تحریم موکد فرمودند.
و در ضمن در قرآن کریم در مورد حرمت زنای محصنه و محصن و جزای آن آیهای نازل نشده در قرآن در مورد عمل همجنس گرائی و جزای آن حکمی نازل نشده در قرآن کریم در مورد مواد مخدر حکمی نازل نشده است آیا عدم حکم دلیل بر حلال بودن این اعمال است؟
سوال هشتم:
فلسفه تجدید اسباب خانه هر ۱۹ سال یک بار که از اصول بهائیت میباشد چیست تجدید اسباب بیت از اصول تعالیم آئین بهائی نیست بلکه یکی از دستورات اجتماعی حضرت باب است که برای بابیان امر فرموده که هر کسی که استطاعت مالی دارد تا ۱۹ سال اسباب و واثاث بیت خود را تجدید و تعویض نماید بیان عربی واحد ۹ باب ۱۴) البته فلسفه تجدید لوازم بسیار روشن و واضح است از یک طرف زندگی ظاهری انسان متحول میشود و از حالت رکود و یک نواختی خارج شده و روحیه انسان عوض میشود و حتی با جابجائی و تغییر در دکوراسیون منزل روحیه انسان عوض میشود از این دیدگاه است که انسانها همیشه دنبال چیزهای تازه و نو میروند بندرت میتوان کسی را یافت که در طول عمرش ماشین و منزل و لوازم زندگی خود را عوض نکرده باشد و از طرفی همین حکم حاکی از این است که بابیان باید از رکود و درجا زدن پرهیز کنند و مدام خود و زندگی خود را متحول کنند و از اسباب تجدد استفاده کنند و از طرف دیگر نیز چرخه اقتصادی و تولیدی به چرخش درآمده رونقی در بازار اقتصاد بوجود میآید و بطور کلی ثروت به نوعی در اجتماع به جریان میافتد و حضرت بهاءالله این حکم پسندیده حضرت باب را تایید و در کتاب مستطاب اقدس آن را بیان فرموده (بند ۱۵۱) و نیزفرموده که در صورت استطاعت این کار را انجام دهید . و ۱۹ سال نیز با توجه به اهمیت این عدد بوده که حضرت باب حکم آن را داده همان طوری که در اکثر احکام اصول خود عدد ۱۹ را مد نظر قرار دادهاند. و حضرت عبدالبهاء در این مورد فرموده : مقصد اشیائی است که در ظرف نوزده سال کهنه گردد و از رونق افتد و انسان از مشاهدهاش کَره حاصل نماید. ( یادداشت ۱۶۶ کتاب اقدس)
سوال ۹ :
بهاءالله به پیروانش توصیه کرده است که اگر کسی خانهای را آتش زد او را بسوزانید با توجه لزوم تناسب میان جرم و مجازات فلسفه صدور چنین حکمی چیست.
البته منظور جناب اعلمی این است که برای سوختن یک خانه مجازاتش مرگ نمیتواند باشد جهت روشن شدن مطلب چند مسئله را مورد بررسی قرار میدهیم.
اولاً بیت یک کلمه عام است و معانی مختلفی دارد بعنوان مثال بیت الاقصی یعنی اورشلیم و نیز بیت المقدس که باز به معنی شهر اورشلیم است بیت الحرام یعنی خانه کعبه ـ بیت الحرم به معنی خانه مقدس ـ بیت العروس یعنی خانه عروس ـ بیت المال خزینه مملکت یا اداره دارائی و نیز به معنی خانه و مسکن است و هر خانه گلی و خیمه را بیت گفتهاند و بیت تجاری یعنی تجارتخانه چنانچه ملاحظه میشود به همه این موارد و موارد دیگر بیت گفته شده و شارع زمانی که قانون وضع میکند نظرش هیچ وقت به مورد جزئی و کوچک نیست بلکه کل مسئله را در نظر میگیرد لذا وقتی که حضرت بهاءالله از سوختن خانه صحبت میفرمایند منظورشان یک خانه خشت گلی و آلونک نیست مسلم است مجازات کسی که یک خانه محقر را آتش میزند با مجازات کسی که یک مجتمع مسکونی یا تجاری را آتش زده مساوی نخواهد بود و حکم حضرت بهاءالله شامل کسانی میشود که ضرر و زیان کلی به افراد و جامعه وارد میکنندماننداتش زدن مجتمع مسکونی ویا در غرب برای جلوگیری از ورشکستگی مالی کارگاه و یا کارخانه خود را عمدا اتش می زنند تا از بیمه خسارت انرا بگیرند و نیز صدور حکم توسط قوه قضائیه که زیر نظر بیت العدل اعظم مشغول فعالیت است خواهد بود.
ثانیاً منظور از آتش زدن مجرم نه این است که به روی آن بنزین ریخته با کبریت بسوزند بلکه همان طوری که اکنون در جهان متمدن معمول است بوسیله صندلی الکتریکی مجرم را آتش میزنند یا به اصطلاح اعدام میکنند و اما کسانی که برجهای دوقلو را به آتش و خون کشیدند گویا اولین مجرمانی بودند که توسط آتشی که برای دیگران روشن کرده بودند به مجازات رسیدند و حکم حضرت بهاءالله را در عمل اجرا کردند
ثالثاً حضرت بهاءالله هرچند برای مجازات حارق و قاتل حکم اعدام را مجاز دانسته و به آن امر فرموده که حاکمان جامعه آن را به مورد اجرا گذارند ولی حکم معادل آن را نیز بیان فرمودهاند که حبس ابد است یعنی اگر بجای اعدام حارق و قاتل آنها را به حبس ابد محکوم کنند باسی نیست لذا حکم حضرت بهاءالله برای این دو مجرم یا قتل است یا حبس ابد و از آنجا که دنیای متمدن اعدام را منع کرده بخصوص در اروپا مسلم است که بجای آن میتوان حکم حبس ابد را بمورد اجراگذاشت.
در ادیان گذشته برای بسیاری از جرائم حکم اعدام تجویز گشته و در عمل نیز آن را انجام داده اند بخصوص در دین یهودی و اسلام و اکنون نیز سی سال است که مردم جهان شاهد انواع قتل نفس و اعدام در جامعه اسلامی ایران هستند ولی برای اولین بار در تاریخ ادیان است که دینی فاقد حکم اعدام و قتل است در آثار حضرت باب حتی فتوای قتل حرام است و نیز خطور حکم قتل نیز به فکر انسانها منع شده و به هیچ وجه اجازه نداده که علمای بابی به قتل نفسی فتوی دهند و یا حکم کنند(بیان فارسی)
ب : ایشان اهل مزاح و شوخی بوده و در این جوابیه نیز ایشان مزاح کردهاند چنانچه در داستان آمده بود.
طالبان جهت اطلاع بیشتر در این مورد میتوانند به مقاله مفهوم بیان (معنی دوم از بیان) از راقم سطور در سایت نگاه مراجعه فرمایند ما به ناچار برای جواب دادن به آیات قرآن کریم استناد کردیم تا نشان دهیم که معترضین امر بهائی نه تنها با متون بهائی بیگانه هستند بلکه از کتاب آسمانی خود نیز بی اطلاع بوده و آن را به دقت نخواندهاند و از این دیدگاه بود که جناب اعلمی در شروط خود نوشته بود که به آیات و احادیث استناد نکنید خوانندگان اینک میتوانند دریابند که چرا چنین شرطی را جناب اعلمی بیان کرده بودند.
انتهی .