می ترسم انگشت نما شوم
فریبا داودی مهاجر: به زور از من اعتراف گرفت که با چند نفر از اهالی محل رابطه دارم آنهم به زور شلاق، به زور داغ کردن. من را حبس می کرد و آتش سیگار و سیخ داغ را به بدنم می چسباند. مادر شوهرم خبر داشت و نمی گذاشت فریادم به گوش کسی برسد. سال ۱۳۷۶ بود و رویا کریمی […]
آخرین دیدگاهها