ارسلان و سمیرا، داستانی که ادامه دارد
“ارسلان و سمیرا، داستانی که ادامه دارد…” برای سعیده و مسیح دیشب خواب ارسلان و سمیرا را می دیدم. با بچه های قدیمی، همه شاد و خوشحال، دور هم بودیم. فکر می کنم بیشتر از خواب و رویا، خیال و آرزو بود. همه ی این روزها به ارسلان و سمیرا و بچه هایشان فکر می کنم. همه ی […]
آخرین دیدگاهها